داستان
🌹 «روزى عالم بزرگ، ملاحسینقلی همدانى چشمش به جوانانی افتاد كه به لهو و لعب و موسیقی [و احیانا گناه و شراب ] مشغول بودند.
🔺 فرمود: «آيا مرا به جمعتان راه مى دهيد؟»
🤩 آنها گفتند: بفرماييد، ولى اوضاع ما با حال شما مناسبتى ندارد.😰
✅ آخوند فرمود: «اشكالى ندارد، »
🔊 آنها گفتند: پس شما شعر بخوان و ما آهنگ و ساز آن را اجرا مى كنيم.🎼🪕
👇ادامه داستان در کانال زیر:
http://eitaa.com/joinchat/878706709C93902231a1