eitaa logo
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
15هزار ویدیو
118 فایل
بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَحْمٰنِ‌الرَحیمْ @soada_ir @rahe_enqelab @khamenei_ir @ansomarg1402 @taammogh @hosin159 کپی‌حلال😍 تندخوانی سی جز قرآن👇 @qooran30 ارتباط با مدیر👇 @Shahr_e_yar ناشناس بگو https://harfeto.timefriend.net/17050879870754
مشاهده در ایتا
دانلود
چه زیباگفتن هنگامی که کسی آگاهانه تورا نمیفهمد خودت را برای توجیه او خسته نکن تحمل کردن آدمهایی که ادعای منطقی بودن دارند سخت تر از تحمل آدمهای بی منطق است... ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
🚓⃟ 📓 ‌ ◾️زانوبغل ڪرده ولے انگار خوابیده ◽️یاازنفس افتاده یا اینبار خوابیده ◾️بر خشت خوابیدن برایش ڪارسختے نیست ◽️طفلے ڪه تا دیشب بہ روی خارخوابیده ◾️ شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد 🦋🖤🥀‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
بخش پنجم واحد | خدا نیاره توی غربت یه عده راهتو ببندن_۲۰۲۱_۰۹_۱۲_۰۷_۳۷_۲۴_۵۴۹.mp3
12.33M
❥✺﷽ ✺❥ بابابغلتومیخوام.. 😭 کربلایی سید رضا نریمانی 🏴شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها تسلیت باد ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱 ♥️|... عجیب دلم حرم میخواهد ... نگاهم به گنبدت باشد و پرواز دلم در صحن وسرایت ... ومن باشم وگریه های ناتمامم! ❥ ❤️ یااباعبدالله❤️ ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🦋 عمه بکشم سرمه چشام ناز میشه مگه نه؟ عمه باباییم اومد دلم باز میشه مگه نه؟ عمه زندگیم دوباره آغاز میشه مگه نه؟ 🥀💔 😭 🎙 ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
🎞 رفیق شهید: زنگ زد گفت: سامان همین الان وسایلتو جمع کن،دو روز بریم قــم... 🕌☺️ گفتم:"بابـک جان میشه چند روز دیگه بریم؟؟!🧐 گفت:"نــه همین الان!🙁 بااصرارم که بود دوتایی راه افتادیم از رشت رفتیم قــم اونجا ازش پرسیدم:"بابک اینهمه عجله و اصرار برای چی بود؟!؟"🤔😑 گفت:" برای‌فرار‌ازگنـاه‌! اگه میموندم رشت،دچار‌‌‌‌ ‌یه‌گناه‌میشدم... برای‌همین‌اومدم‌ به‌حضرت‌معصومه(س)‌پناه‌آوردم💔 🌱 🕊 ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠یه کاری کن پدر و مادرت دعات کنند... 📱 🎤 استاد_دانشمند👤 ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
مروری بر امروز استوری مذهبی 🍃🍃 ممنونم از همراهی شما عزیزان ❤️❤️ در پناه خداوند 🦋 شبی پر از حال حسینی داشته باشید ..... 🏴🏴 التماس دعا ..... 🌾🌾🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما غرق در عاداتِ روز مَرگی‌ها داریم عُمرمان را می‌سوزانیم عُمری که باید صرف تو می‌شد ... علیه السلام تعجیل در ظهور صلوات ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
و براۍ‌ یك‌ شرو‌ع‌ تازه‌ باخدا هیچ‌وقت‌ دیر‌ نیست :) ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YEKNET.IR - roze - shabe 2 safar 1400 - mohammad taheri.mp3
4.04M
🔳 سوزناک 🌴روضه حضرت زینب 🌴اسم تو رو لبم ذکر نوکریه 🎤 ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❲‌ آخه‌دلت‌میادهمه‌بیان‌حرم‌زیارتت‌جابمونم:)💔 🎧 ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴 کوفه خشکسالی شده بود رفتند پیش علی(علیه السلام)، گفتند چه کنیم؟ گفت: بروید پیش حسین(علیه السلام)، بگویید دعا کند. حسین(علیه السلام) دعا کرد. باران آمد... گفتند جبران میکنیم جبران کردند آن هم چه جبرانی‌... 😭😭 ......... ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰تبلور آرمان سیاسی کشور 📌حکومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتی و سلطه گری فردی یا گروهی نیست بلکه تبلور آرمان سیاسی ملتی هم کیش و هم فکر است که به خود سازمان می دهد تا در روند تحول فکری و عقیدتی راه خود را به سوی هدف نهائی _ حرکت به سوی الله_ بگشاید. 📚برگرفته از مبانی مکتب ولایت ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتک کاری حاجی😳😜 ماجرای اولین درگیری سردار سلیمانی با پلیس در 20 سالگی محرم سال 55 اولین درگیری با پلیس را تجربه کردم،‌ روز عاشورا بود که معمولاً در این وقت به امامزاده سید حسین در جوپار (شهری ییلاقی در بخش مرکزی شهرستان کرمان)می رفتیم، برای سر زدن به دوستم به هتل کسری آمده بودم،‌ هوا گرم بود و هر دو ما از پنجره ساختمان پایین را نگاه می کردیم. آن طرف خیابان در مقابل ما شهرداری و شهربانی کرمان بود، دختر جوانی با سرِ برهنه و موهای کاملاً بلند در پیاده رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود، در پیاده رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد، این عمل زشت او در روز عاشورا برآشفته ام کرد، بدون توجه به عواقب آن تصمیم به برخورد با آو گرفتم. به سرعت با دوستم از پله های هتل پایین آمدم، آنقدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت، با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم، خون از بینی اش فواره زد! پلیس راهنمایی سوت زد، دو پاسبان به سمت ما دویدند،‌ با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم، زیر یکی از تخت ها دراز کشیدم. تعداد زیادی پاسبان به هتل هجوم آوردند، قریب دو ساعت همه جا را گشتند اما نتوانستند مرا پیدا کنند.  زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود، حالا دیگر از چیزی نمی ترسیدم...» ╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮    @estoory_mazhabi ╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯