eitaa logo
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
15هزار ویدیو
118 فایل
بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَحْمٰنِ‌الرَحیمْ @soada_ir @rahe_enqelab @khamenei_ir @ansomarg1402 @taammogh @hosin159 کپی‌حلال😍 تندخوانی سی جز قرآن👇 @qooran30 ارتباط با مدیر👇 @Shahr_e_yar ناشناس بگو https://harfeto.timefriend.net/17050879870754
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام مولای من! یوسف زهرا!  شنیده‌ام از ما دلتنگ‌تری برای آمدنت شنیده‌ام نگران مایی… شنیده‌ام گریه می‌کنی برای ما … کی تمام می‌شود … غروب‌هایی که دل ما گیر دلتنگی‌ات است آقا؟  تسبیحی بافته‌ام  نه از سنگ … نه از چوب… نه از مروارید من بلور‌های اشکهایم را به نخ کشیده‌ام  تا برای ظهورتان دعا کنم. ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
AUD-20210205-WA0006.mp3
6.56M
دعای ندبه 🎶با نوای حاج مهدی سماواتی ✨ در گوشه گوشه‌ی جهان طنین استوار گام‌های تو پیچیده! در ذات ذره تا جان خورشید! اشاره‌‌ی سرانگشتان توست، که نبض زندگی را جاری کرده است! ✨فقط می ماند ... قلب من💔 چونان، کویری تشنه و تفتیده! یک قطره کافیست! فقط یک قطره...ببار و بهارم کن! 🌺🍃🌺🍃🌺🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چرا گاهی مواقع با توسل به امام زمان (عج) حاجت روا نمی شویم ؟ 🎙 ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
🚨پیشگویی پیامبر (ص) درباره انقلاب ایرانیان حدیثی از پیامبر (ص) درباره ایرانیان به این شرح آمده است:«...در طرف راست عرش خدا، قومی از ما بر منبرهایی از نور قرار دارند که چهره های آنان از نور است و لباس هایشان از نور است به گونه ای که چهره های نورانی آنان، چشم ناظران را فرو می پوشاند».ابوبکر گفت: ای رسول خدا اینان چه کسانی هستند؟ پیامبر ساکت ماند. آن گاه زبیر همان سؤال را کرد و پیامبر خدا سکوت کرد. سپس عبدالرحمن سؤال را تکرار کرد و باز هم آن حضرت سخنی نگفت. پس علی (ع) پرسید: ای رسول خدا آنها کیستند؟ پیغمبر اکرم (ص) فرمود:«آنها قومی هستند که به وسیله «روح الله» بین آنها پیوند محبت برقرار می شود بدون آن که نسبت های خانوادگی و منافع مادی و امور دنیوی در این محبت و پیوند نقشی داشته باشد. اینان شیعیان تواند و تو امام آنها هستی ای علی(ع)». 📚بحارالانوار جلد 68 صفحه 139 ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 توي آينه نگاهي به خودم و اميرحسين ميندازم ، چه محجوبانه سرش رو انداخته پايين و آيه هاي عشق رو زمزمه ميكنه . چشم از آينه ميگيرم و به آيه هاي قرآن نگاه ميكنم ؛ وقتي قرآن رو باز كرديم سوره يس اومد. شروع ميكنم به قرائت آيه هاي عشق. به خودم ميام كه ميبينم براي بار سوم دارن ميپرسن _ آيا بنده وكيلم ؟ _ با اجازه آقا امام زمان ، شهدا و بزرگتراي مجلس بله. بلاخره تموم شد يا بهتره بگم شروع شد، شيريني هاي زندگيم تازه شروع شد، زندگيم با يكي از بهترين بنده هاي خدا ، زندگيم با دوست داشتني تر مرد . نگاهي به فاطمه و اميرعلي كه كنار هم نشستن ميكنم ، بلاخره ايناهم به هم رسيدن ، سمت راست ياسمين و نجمه و شقايق با اخم به من خيره شدن ، خندم ميگيره ، خب البته حق دارن توقع داشتن عقد و عروسي من تو بهترين تالار با موزيك زنده و يا شايدهم مختلط برگزار بشه ، ولي چي شد. كنارشون هم زهراسادات و مليكاسادات با لبخند ايستادن. مامان ، بابا ، خانوم حسيني يا بهتره ديگه بگم عاطفه خانوم ، پرنيان و....... باباي اميرحسين . همه خوشحال بودن به جز باباي اميرحسين ؛ شايد از من خوشش نمياد البته نه ، روز اول خاستگاري كه خوشحال بود ، شايدم از اين كه عقدمون اينجاست ناراحته..... خودم رو كمي به اميرحسين نزديك ميكنم و زير گوشش ميگمم _ اميرحسين اميرحسين _ جان دلم؟ قلبم لبريز ميشه از عشق ، از اين لحن دلگرم كننده. _ ميگم بابات چرا ناراحته ؟ ازدست من ناراحته ؟ اخماش تو هم ميره ، مرد من حتي با اخم هم جذاب بود. اميرحسين _ بعدا حرف ميزنيم درموردش. بهش فكر نكن. سرم رو به معناي تاييد تكون ميدم. . . . . اميرحسين _ خانومي حاضري؟ _ اره اره . اومدم. چادرم رو روي سرم مرتب ميكنم ، كيفم رو از روي تخت برميدارم و از اتاق خارج ميشم. اميرحسين _ بريم بانو ؟ _ بريم حاج آقا. اميرحسين _ هعي خواهر. هنوز حاجي نشدم كه _ ان شاءالله ميشي برادر حركت كن. اميرحسين _ اطاعت سرورم. مشتي به بازوش ميزنم و ميخندم. باهم ، شونه به شونه هم ، دست در دست حركت ميكنيم. . . . . اميرحسين _ حانيه چرا انقدر نگراني ؟ _ نميدونم استرس دارم اميرحسين _ استرس براي چي؟ _ نميدونم. وارد خيابون عشق ميشيم.حالم توصيف ناپذيره. چه عظمتي داشت آقام. عظمتي كه دركش نميكردم . درك نميكردم چون مدت كمي بود كه با اين آقا آشنا شده بودم. حتي نميدونستم در برابر اين زيبايي ، اين عظمت يا شايد بهتر باشه بگم اين عشق الهي چه عكس العملي نشون بدم. به سمت اميرحسين برميگردم. اصلا رو زمين نبود ، مرد من آسموني شده بود. اشكاش روي صورتش جاري و صورتش كامل خيس از اشك بود. نگاهي به اطرافم ميندازم ، كار همه شده بود اشك ريختن ، خانومي روي زمين زانو زده بود و اشك ميريخت. آقايي مداحي ميكرد و بچه هاي كوچيك و نوجوون دورش جمع شده بودن با دستاي كوچيكشون سينه ميزدن. حالا ديگه منم تو حال خودم نبود ، بيشتر به حال خودم تاسف ميخوردم ، چرا انقدر دير با اين آقا آشنا شدم. چقدر اشك امام زمان رو دراوردم. ناخداگاه پاهام سست ميشن و روي زمين ميشينم. صورتم رو با دستام ميگيرم و اشك ميريزم ، اميرحسين هم كنارم ميشينه و شروع به گريه ميكنه. شنيده بودم شب جمعه همه ائمه كربلا هستن ، شب جمعه بود و من جايي نفس ميكشيدم كه الان مولام اونجا نفس ميكشيد.   ❤️❤️❤️❤️❣❣❣❣❣❤️❤️❤️❤️ در مزار شـــ❤️ــــهدا بودم و گفتمــــــــــ ای کاشـــــ سفره‌ ی عقـ💍ـــد من و همسرمــ اینجا باشد🙈 ❤️❤️❤️❤️❣❣❣❣❣❤️❤️❤️❤️ 😂🙈 😶🤔
مداحی_آنلاین_چرا_دعاهای_ما_مستجاب_نمی_شود_استاد_قرائتی.mp3
2.39M
♨️چرا دعاهای ما مستجاب نمی شود 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
【‌ 👌به ندای قلبت توجه کن:) •هر کی تورو یاد خدا انداخت متاثر شو 🎙🌱 ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 به مناسبت هالووین بچه‌های معصوم رو این طوری میترسونن حالا اگر چنین چیزی توی ایران اتفاق بیوفته همه جهانیان نتیجه میگیرن اسلام چه دین خشنیه مهناز افشار و بی‌بی‌سی فارسی و منوتو ... ۱ ماه خودشون رو..... ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
10.33M
🔈 شرح و بررسی کتاب 📣 جلسه بیست و هشتم * ماه مبارک رمضان ماه بازگشت به وطن * رابطه اراده و تحقق * توضیح تقدم عقل بر اراده * چرا در بهشت غبطه وجود ندارد؟ 🔻استادامینی‌خـــــواه ⏰ مدت زمان: ۲۴:۵۱ ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
29 An Sooye Marg (1398-2-21) Daneshgah Ferdosi Mashhad.MP3
9.55M
🔈 شرح و بررسی کتاب 📣 جلسه بیست و نهم * حاکمیت عقل مانع ظهور تضاد و تزاحم * بیان ادراک و تسبیح همه موجودات و ماسوا 🔻استادامینی‌خـــــواه ⏰ مدت زمان: ۲۲:۵۹ ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی_آنلاین_با_همه_لحن_خوش_آواییم.mp3
1.48M
🌷یا صاحب الزمان(عج)🌷 🍃با همه لحن خوش آواییم 🍃در به در کوچه تنهائیم 💔 ‍‌😔😔😔آقا بیا 🙏😭 ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
30.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 (ص) 🌸 (ع) 💐نسیم رحمت میرسه دوباره 💐یکی از آسمون خبر میاره 🎤 👏 ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
در مسیری حرکت نکنید که ترس شما را وادار به حرکت کند، در مسیری گام بردارید که عشق و لذت، شما را به حرکت وا میدارد🍂🍂 ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
این عکس برعکسه، برگها هم روی آب‌اند!👌🏻😇 ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─ @estoory_mazhabi ─━━━━•❥•⊱✿⊰•❥•━━━━─
. . . . با صدای زنگ موبایل از خواب بیدار میشم ، با دیدن اسم عمو دوباره همه خاطرات تلخم برام یاداوری میشه از همون روزی که آرمان از ترکیه برگشت و اومد خاستگاری..... با صدای ماشین سریع چادر رنگیم رو روی سرم میندازم و میرم دم در. در رو که باز میکنم. با بی ام وه ارمان روبه رو میشم . همون لحظه با دسته گل و شیرینی از ماشین پیاده میشه _ سلام عشقم. تمام بدنم میلرزه و احساس حالت تهوع میکنم. میام لب باز کنم که امیرحسین میرسه. امیرحسین _ جنابعالی ؟ آرمان_ به شما ربطی داره امیرحسین _ با اجازتون. آرمان _ بفرما تو چیزی که بهت مربوط نیست فضولی نکن. امیرحسین _ گفتم جنابعالی؟ آرمان_ دوست داری بدونی؟ امیرحسین نگاه پرسشگرانه ای به من میندازه و منم سرم رو تکون میدم به معنای تایید. امیرحسین _ ببینید اقای محترم پیشنهاد میکنم خیلی زود خداحافظی کنید. آرمان_ بزار خودم رو معرفی کنم دیگه امیرحسین _ به اندازه کافی میشناسمتون. آرمان_ مثلا میدونی این نامزد جونت چه غلطایی کرده؟ امیرحسین _ دهنت رو ببند و رفع زحمت کن و بعد......... . . . یاد اوری اون روزها زجراور ترین کار ممکن بود ، روزهایی که بلاخره با پشتیبانی امیرحسین به پایان رسید و اخرش با خبر خوش زندانی شدن آرمان به خاطر کلاهبرداری هاش مزین شد. تماس قطع میشه. مونده بودم با چه رویی زنگ زده . حتی نمیخواستم صدای عمو رو بشنوم عمویی که من عاشقانه مثل پدرم دوستش داشتم و اون....... چشمم به بلیط های روی عسلی میوفته. سریع از جام بلند میشم و بلیط هارو برمیدارم. دو تا بلیط به مقصد مشهد مقدس. جیغ میکشم و سریع از اتاق میرم بیرون. روز جمعه بود و امیرحسین خونه. با صدای جیغ من اونم سریع به سمت اتاق میاد. که یه دفعه به هم میخوریم و هردومون میوفتیم روی زمین. امیرحسین _ چی شد؟ _ واااای امیرحسین عاشقتم. میخوایم بریم مشهد؟ امیرحسین _ با اجازتون...... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ بامــــاهمـــراه باشــید🌹