4_721038705925555269.mp3
2.72M
♦️استاد رائفی پور♦️
📑 زیاد مرگ را یاد کنید📑
⏱ زمان: ۷دقیقه و ۱۶ثانیه
💮 برای دوستان به اشتراک بگذارید تا شما هم در ثواب این کار خیر شریک باشید🌹
🍃
🌸🍃 #استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
🌸من شهید شدم
یکی از روزها کنار "سید مجید طحانی" مسئول دسته ، داخل سنگر نشسته بودم . ناگهان تلفن قورباغه ای با آن غُرغّرش به صدا در آمد . طحانی گوشی را برداشت . اول خندید و بعد جا خورد . شفیعی آن سوی خط بود . با همان لحن شیرینش گفته بود : طحانی ... طحانی ... من شهید شدم ... آخ . و صدا قطع شد . همه سراسیمه به طرف سنگر نگهبانی دویدیم .
شفیعی را دیدیم که با بدن غرق در خون ، داخل سنگر افتاده است . از جای گلوله روی پیشانی اش خبری نبود . سمت چپ گردنشً شکافته بود . در همان وهله اول متوجه قضیه شدیم .
او در حال تکان دادن قوطی کمپوت بوده که می بیند عراقی ها تیر نمی زنند ؛ تک تیرانداز عراقی ، با وجود فاصله زیاد ، روی سوراخ کوچکی که بر بدنه سنگر ما تعبیه شده بود تا نگهبان از آن جا جلوی سنگر را نظاره کند ، نشانه گرفته و زده بود به گردن شفیعی ؛ بعد هم آن تلفن و آن آخ !
شفیعی را بردند به اورژانس عقبه و از آنجا به ایلام . چند روز بعد در حالی که گردنش باندپیچی بود ، برگشت به خط . هر چه فرماندهان گفتند برو تهران ، قبول نکرد و می گفت : من که چیزیم نیست ... یک ماه بعد شفیعی که با همان گردن زخمی با گردان همراه شده بود ، در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه ، بر اثر انفجار گلوله کاتیوشا بر روی سنگر ، به شهادت رسید .
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
🌸گونی خیس
شب عملیات بود یکی از دوستانم تعدای گونی خیس کرد و به ما داد فکر کردیم که آن گونی ها را آورده تا با آنها سنگر بسازیم اما در کمال تعجب گفت: بیایید هر نفر یک عدد گونی دور خودش بپیچد . خنده دار به نظر می رسید خندیدیم و گفتیم چرا؟
گفت: برای اینکه ترکش های خمپاره زمان برخورد به شما سرد شود
تا پایان عملیات هر کدام از بچه ها توی این فکر بودند که بعد از عملیات اگر زنده ماندند حسابی بخندند.
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
💠 امام علي عليه السلام می فرماید:
🔸 إذا أرادَ اللّه ُ سُبحانَهُ صَلاحَ عَبدٍ ألهَمَهُ قِلَّةَ الكَلامِ وَ قِلَّةَ الطَّعامِ وَ قِلَّةَ المَنامِ؛
🔹 هرگاه خداوند صلاح بنده اى را بخواهد ، كم گويى ، كم خورى و كم خوابى را در دلش مى اندازد .
📚 غررالحکم ؛ 4117
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
ای ساربان! آهسته ران، کز دیده دریا میرود
از شهر زهرا نیمهشب، فرزند زهرا میرود
28 رجب حرکت کاروان امام حسین(ع) از مدینه به سمت
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
🌺صلواتى كه تا يك هفته ملائكه برايش #صلوات فرستند🌺
در كتاب جمال الاسبوع از امام جعفر صادق عليه السلام منقول است که هر كس بعد از نماز عصر روز #جمعه ده مرتبه بگويد🔰
🌹اَللهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ الْأوْصِیاءِ الْمَرْضییّنَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَ بارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِکَ وَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ وَ عَلی اَرْواحِهِمْ وَ أَجْسادِهِمْ وَ رَحْمَةُ الله وَ بَرَکاتُه🌹
ملائكه براى آن شخص از این جمعه تا جمعه ديگر در همين ساعت صلوات مى فرستند.
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
#جمعه
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
🌹🍃
♥️ همراه با صاحب خُلقِ عَظيم ( ۵ )
🔹 ...خانہ لبریز از جمعیّت بود ، شلوغِ شلوغ ، غلغلہاے بود از جمعیّت ... هر چه گشت ، جایی براے نشستن پیدا نکرد ، ناچار روے درگاه نشست .
💛 پیامبر (ص) این صحنہ را دیدند ، ردایش را داد تا روے درگاه بیاندازند.
جریر بن عبداللہ ، ردا را گرفت ، و به جاے آنکہ زیرش بیاندازد ، در آغوش گرفت ، مےبویید و مےبوسید ...
🔹 عرض کرد : " من هرگز نمیتوانم روے جامہء شما بنشینم ، خداوند شما را گرامے بدارد ، کہ مرا گرامے داشتید . "
✔️ روزے فرمودند :
🌼 برترین مردم کسے است کہ ، در هنگام قدرت ، فروتنے کند .
📚 میزان الحکمه ۵۰۴/۱۰
🔻 ادامه دارد ...
#رسول_اکرم (ص)
#مکارم_اخلاق
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
یا مَن یَعلم ضمیر الصامتین
ای کسی که از دل ساکت ها خبر داری..🌱✨
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عقبنشینی تو کار نیست
سنگر رو حفظ کن...
۲۲ اسفندماه روز بزرگداشت شهدا گرامیباد💐🕊
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
#تلنگـــــــر
✍مردی درحالیکه به قصرها و خانههای زیبا مینگریست به دوستش گفت: «وقتی این همه اموال را تقسیم میکردند ما کجا بودیم.» دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت: « وقتی این بیماریها را تقسیم میکردند ما کجا بودیم ! » انسان زمانی که پیر میشه تازه میفهمه نعمت واقعی همون سلامتی، خانواده، عشق، شادی، باهم بودن، انرژی جوانی و ...
"همین چیزای ساده بوده که همیشه داشته ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشته ها بوده "
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🌷 فضلیت و اثار عجیب نماز اول وقت
🎥 تلقین شهادتین توسط ملک الموت
#نماز_اول_وقت 🌱🍃
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🌱🍃
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。