8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سر طناب خدا را بگیر و بالا بیا !
✴️ فقط به یک شرط ...
#story
#پای_درس_استادمحمدشجاعی
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
💡اعتراف دیرهنگام عراقچی
🔶بلاخره عراقچی گفت در #برجام حق با رهبری بود.
✍🏼پی نوشت:
🔸انرژی هسته ای را پانزده سال به عقب بردید.
🔸ایران را در موضع ضعف و ذلت قرار دادید.
🔸به بهانه همکاری با FATF راه های دور زدن تحریم ها را به آمریکا گزارش دادید.
🔸با دیپلماسی التماسی ، آمریکا را جسور کردید تا جایی که جرات پیدا کردند سردار سلیمانی عزیز را ترور کردند.
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
#تلنگرانـہ 🤞🏿🌸
~🦋♡🦋~
اگه به گناهے مبتلا شدے؛
نذار قلبت بهش عادٺ ڪنه...!🔥
_عادٺ به گناه...
اضطراب و ترسِ از گناه رو از قلبٺ میگیره...!😓
+اونوقٺ
به جاے لذت بردن از خــــــدا،
دیگه از گناه لذٺ میبرے...!😭
بهدادِدلبرسیم و
نفسرابرزمینبزنیم!💪🏻
~🦋♡🦋
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
در_محضر_بزرگان
ادب و حیا درهای بسته را باز میکند و بی ادبی درهای باز را میبندد!
با ادب بروی راه هست بیادب بروی راه بسته است
باید آنقدر ادب ورزید تا محبت (محبت خدا) طلوع کند این جاست که عبد کار خدا میکند و خدا کار عبد را.
حاج_اسماعیل_دولابی
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
#طنز_جبهه😂🤣
#بیسکویت🍪
ای زیر تانک بروید🤭😱
شما بسیجی هستید یا یک مشت بازمانده قوم مغول !؟🧐
- الهی کاتیوشا تو فرق سرتون بخوره و پلاکتونم نمونه که شناسایی بشید!
- ای خدا، دادِ منو از این مزدورهای مسلمان نما بگیر!🤲😕
بچه های گردان هرهر می خندیدند😂
و کسایی که اسماعیل رو کتک زده بودن به او چنگ و دندان نشون می دادن😤
و تهدید به قتلش می کردن☝️😠
فریاد زدم: 🗣«مسخره بازی بسه! واسه چی این بنده خدا را به این روز انداختید؟»
یکی از اونها که معلوم بود حال و روز درست و حسابی نداره
گفت: « از خود خاک بر سرش🤭 بپرسید.
آهای اسماعیل دعا کن تو منطقه عملیاتی گیرت نیارم
یک آر پی جی حرومت می کنم!»😱
اسماعیل که پشت سر من پناه گرفته بود،
هرهر خندید😄 و آنها عصبانی تر شدن😡
گفتم: «چی شده اسماعیل؟ تعریف کن!»
اسماعیل گفت: « بابا اینها دیونه اند حاجی.
بهتره اینها را بفرستی تیمارستان.
خدا بدور با من اینکار را کردند با عراقیها چی می کنن»
- خب بلبل زبونی نکن.
چه دسته گلی به آب دادی؟
- هیچی. نشسته بودیم و از هم حلالیت میخواستیم
که یک هو چیزی یادم افتاد😱
قضیه مال سه چهار ماه پیشه
آن موقع که کردستان و بالای ارتفاعات بودیم.
خوب !...
یک بار قرار شد من قاطرمان🐴 را ببرم پایین و جیره غذا و آب بیاورم.
موقع برگشتن از شانس من قاطر خاک تو سر،
سرش را سبک كرد🙊 و بسته های بیسکویت که زیر شکمش سرخورده بود خیس شد.»🤥😑
یکی از بچه ها نعره زد: «می کشمت نامرد. حالم بهم خورد»🤭🤢
اسماعیل با شیطنت گفت: «دیگه برای برگشتن به پایین دیر بود.
ثانیاً بچه ها گشنه بودند.
بسته های بیسکویت را روی تخته سنگی گذاشتم تا خشک شدند👻
و بعد بردم دادم بچه ها،
همین نامردها لمباندند و چقدر تعریف کردند که این بیسکویت ها خوشمزه است و ملس است و ...»😂
بچه هایی که دورم جمع بودند از خنده ریسه رفتند.
خودم هم به زور جلوی خنده ام را گرفته بودم😂
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
4_5821334471827261210.mp3
554.8K
اللّٰهُمَّ اِنّا لٰا نَعْلَمُ مِنْهُم الّا خَیْراً:)💔
سرداررررررر😭😔💔
ما رو تنها گذاشتی ؟!💔
تنهایی رهبر رو چجوری تحمل کنم ؟!💔
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。