.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
از «داود بن حصين» نقل شده که گفته است:
ما چهارده نفر بوديم كه در محضر امام صادق (عليهالسلام) بوديم، ناگهان حضرت عطسه كردند، اما كسى چيزى نگفت.
حضرت فرمودند:
آيا جواب عطسه را نمىدهيد؟
افزودند:
هر گاه كسى نزد امام باقر (عليهالسلام) عطسه مىكرد، حضرت مىفرمودند:
[«يرحمك اللّه عزوجل» یعنی: « خداوند تو را مورد رحمت قرار دهد»]
و هرگاله امام باقر (علیهالسلام) عطسه میکردند، اصحاب نیز به ایشان مىگفتند:
يرحمك اللّه
امام صادق (علیهالسلام) ادامه دادند:
از جمله حقوق مؤمن بر مؤمنین، اين است كه اگر بيمار شد او را عيادت كنند و چون بميرد بر جنازهاش حاضر گردند و هنگامیکه عطسه كرد، بگویند: «يرحمك اللّه» و اگر از آنان دعوت كرد، دعوتش را بپذيرند.
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
✅ بحارالانوار، ج۲۷، ص۹۵
✅ حکایت #دوم:
مردى به محضر امام صادق (عليهالسلام) رسيد و از فقر و تنگدستى شكايت كرد.
امام (عليهالسلام) به او فرمودند:
اين طور نيست كه تو مىگويى و من تو را فقير نمىدانم.
عرض كرد:
سرورم، به خدا سوگند شما از وضع من خبر ندارىد و نمونههايى از تنگدستیهای خود را شرح داد.
امام (عليهالسلام) از او سوال كردند:
اگر صد دينار به تو بدهند حاضرى از محبت و ولايت ائمۀاهلبیت (عليهمالسلام) دست بردارى و از ما برائت جويى؟
جواب داد: نه!!!
امام، رقم دينار را بالا بردند و بالا و بالاتر بردند و... تا به هزارها دينار رساندند و آن مرد قسم مىخورد كه باز هم حاضر نيست از ولايت ائمه عليهم السلام دست كشد.
آنگاه امام (عليهالسلام) به او فرمودند:
آيا كسىكه چيزى دارد كه به هزارها دينار نمىفروشد فقير است؟!
✍️ آری:
اگر کسی نداند آنچه دارد چقدر میارزد، با کمترین مشکلی آن را میفروشد
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
📚بحارالانوار، ج۶۷، باب «حاجة المومن»
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
از «اسحاق بن عمار» نقل شده که گفته است:
خدمت امام صادق عليه السلام بودم و از هر دری سخن گفتم تا اینکه عرض كردم:
فدايت شوم من همسايهاى دارم كه نماز خواندن، صدقه دادن و حج گذاردنش بسيار است و عيب ظاهرى هم ندارد و...
امام (عليهالسلام) فرمودند:
عقلش چگونه است؟ یعنی: چقدر اهل تعقل، تفکر و تدبر است.
عرض كردم:
فدايت شوم، خیلی اهل تعقل، تفکر و تدبر نیست و در سطح پائينى است.
امام (عليهالسلام) فرمودند:
در اين صورت با آن اعمالِ و عبادات، درجهاش بالا نمىرود.
✍️ احتمالاً منظور حضرت این است که «اگر اعمال عبادی، از روی عادت و احساس باشد، نه از روی تعقل، در «نفس انسان» و برای «تقرب انسان» تأثیر ندارد.
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
📚اصولكافى، «كتاب العقل و الجهل»، ح۱۹
✅ حکایت #دوم:
امام صادق (عليهالسلام) دستور داد تا براى بر انجام کاری به کسی، نامهاى نوشته شود.
نامه نوشته شد و نويسنده نامه را خدمت حضرت آورد ولی [با اینکه چند وعده داده شده بود] در هیچجای نامه، عبارت «انشاء اللّه» را ننوشته بود.
امام (عليهالسلام) فرمودند:
چگونه اميد داريد اين كار انجام شود با اینکه «انشاء اللّه» را ننوشتهايد.
سپس فرمودند:
ببينيد هر جا «انشاء اللّه» باید باشد و نوشته نشده است، بنويسيد.
✍️ شاید منظور امام (علیهالسلام) این است که وقتی به کسی وعدهای میدهید یا از کسی تقاضایی میکنید، یادتان نرود که همه امور در اراده و تدبیر خداوند است.
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
📚اصول كافى، باب «التكاتب»، ح۷
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
از «صفوان جمال» نقل شده که گفته است:
نزد امام صادق (عليهالسلام) نشسته بودم كه مردى از اهل مكه بنام «ميمون» وارد شد و عرض کرد:
مسافر است و برای بازگشت به مکه، كرايه ندارد.
حضرت به من فرمودند:
برخيز و برادرت را يارى كن.
من برخاستم و به همراه او رفتم تا اينكه خداوند كرايهاش را فراهم كرد و او روانه شد و سپس نزد امام (عليهالسلام) بازگشتم.
حضرت فرمودند:
براى مشکل برادرت چه كردى؟
عرض كردم:
پدر و مادرم فدايت باد خداوند آن را بر آورده ساخت.
امام (عليهالسلام) فرمودند:
اگر برادر مسلمان خود را يارى كنى از «يك هفته طواف خانه خدا» نزد من بهتر است.
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
📚اصول كافى ، باب «السعى فى حاجة المومن»
✅ حکایت #دوم:
مردى از اصحاب امام صادق (عليهالسلام) که مرتب به محضر امام مىرسيد، مدتى گذشت و آن مرد به خدمت امام (عليهالسلام) نیامد.
يكى از آشنايان او به خدمت آن حضرت رسيد. امام (عليهالسلام) پرسيدند: فلانى چه مىكند؟
او گمان کرد امام (عليهالسلام) از وضع مالى او سوال مىكند و....
حضرت فرمودند:
دينش چگونه است ؟
عرض كرد:
دينش به گونهاى است كه شما دوست داريد.
امام (عليهالسلام) فرمودند:
به خدا قسم او غنى و بى نياز است.
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
اصول كافى ، باب السعى فى حاجة المومن
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
از «مفضل بن عمر» نقل شده که گفته است:
با گروهى خدمت امام صادق (عليهالسلام) بودم كه موضوع کم و زیاد بودن اعمال مطرح شد، من گفتم:
عمل من خیلی كم و ضعيف است!
حضرت فرمودند:
عمل كم، باتقوا بهتر از عمل زياد، بدون تقوا است.
عرض كردم:
عمل زياد، بدون تقوا، چگونه مىباشد؟
فرمودند:
مانند مردى كه از غذاى خود به مردم مىخوراند و با همسايگانش مهربانى مىكند و در خانهاش به روى مردم باز است، اما وقتى درى از حرام بر روى او گشوده گردد وارد آن مىشود، اين عملِ بدون تقوا است. اما كس ديگرى هست كه آن كارهاى خير را ندارد اما اگر دری از حرامى بر او گشوده شود وارد آن نمىشود.
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
📚 قصههای تربیتی چهارده معصوم (محمد رضا اکبری)
از 👇
📚اصول كافى ،باب الطاعة والتقوى .
✅ حکایت #دوم:
روزى منصور دوانيقى به امام صادق عليه السلام نوشت:
چرا همان گونه كه مردم نزد ما مىآيند، نزد ما نمىآيى؟
حضرت در پاسخ فرمودند:
كارى نكردهام كه بخاطر آن بترسم و چيزى از آخرت نیز نزد تو نيست كه اميد آن را داشته باشيم، براى چه نزد تو بيايم؟
منصور دوباره نامهاى فرستاده و در آن نوشت:
نزد ما بيا تا ما را نصيحت كنى.
امام عليه السلام در جواب او نوشت:
كسى كه طلب دنيا باشد تو را نصيحت نمىكند و كسى كه طالب آخرت باشد نزد تو نمىآيد.
منصور بعد از خواندن جواب امام صادق عليه السلام گفت:
دنياطلبى و آخرت طلبى افراد، منزلت آنها را نزد من متمايز كرده است و جعفربن محمد [امام جعفرصادق علیه السلام] خواستار آخرت است.
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
📚قصه های تربیتی چهارده معصوم (محمد رضا اکبری)
از 👇
📚محجة البيضا، ج۴، ص۲۵۶
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
.
.
#دوحکایت_کوتاه
🇮🇷دهه فجر انقلاب اسلامی🇮🇷
🇮🇷بر آزادگان جهان مبارک باد🇮🇷
✅ حکایت #اول:
روز ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷، قرار بود اتومبیل حامل امام که از فرودگاه مهرآباد به قصد بهشت زهرا در حرکت بود در دانشگاه تهران توقف و رهبر فقید انقلاب در دانشگاه هم سخنرانی کنند. یعنی سه سخنرانی برای امام برنامه ریزی شده بود.
سخنرانی اول به محض ورود و در همان سالن فرودگاه انجام شد. دوم دانشگاه تهران و سوم بهشت زهرا.
اما خبر رسید که نیروهای مجاهدین خلق[#منافقین وابسته به #آمریکا] و فداییها [#کمونیستهای وابسته به #شوروی]کنترل دانشگاه را بر عهده دارند و احتمال حضور آنان در کنار امام و روی جایگاه و استفاده تبلیغاتی در شعار و عکس وجود دارد.
[به همین دلیل] امام (رحمةاللهعلیه) در دانشگاه تهران توقف نکردند و به حرکت خود ادامه داد.
در آن زمان تلفن همراه نبود و این اطلاعرسانی سریع و منتفی شدن سخنرانی، اسباب شگفتی بسیاری شد.
📡ا https://b2n.ir/j47807
از 👇
📚خاطرات مرحوم آیت الله مهدوی کنی
✅ حکایت #دوم:
آخرین سال مبارزه ملت ایران با رژیم دستنشانده پهلوی، یعنی سال ۱۳۵۷ که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در کشور فرانسه و در تبعید به سر میبرد و مردم کشورمان همه به میدان آمده بودند و در حال مبارزه با شاهدستنشانده بودند که در فصل زمستان، (اوائل دی ماه) هوا خیلی خیلی سرد شده بود و مردم به خاطر کمبود نفت، نمیتونستند خانههایشان را گرم کنند و مجبور بودن سرما را تحمل کنند.
وقتی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) شنیدند که مردم ایران چنین وضعی دارند، با این که در شهر «نوفل لوشاتو» هوا خیلی خیلی سرد بود، دستور دادند، وسایل گرمایشی را از خانه خارج کنند.
به ایشان گفتند:
هوا خیلی سرد است، نمیشود بدون بخاری و... زندگی کرد.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) گفته بودند:
تا وضع مردم ایران اینطور است، ما هم نباید استفاده کنیم.
بله
امام میخواست در رنج مردم شریک باشد و مثل مردم ایران سرما را تحمل کنند.
📡ا https://b2n.ir/h70758
از 👇
📚خاطرات مرحوم آیت الله مهدوی کنی
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
#دوحکایت_کوتاه
🇮🇷 #دهۀفجر انقلاب اسلامی 🇮🇷
🇮🇷 بر آزادگانجهان #مبارکباد 🇮🇷
✅ حکایت #اول:
در روز ۲۱ بهمن، پس از آن که فرمانداری نظامی تهران ساعت حکومت نظامی و منع رفت و آمد را ۴ بعد از ظهر تعیین کرد، مرحوم آیت الله طالقانی اطلاعیهای نوشت و هشدار داده بود که «میخواهند حمام خون برپاکنند.»
تصور مرحوم آیت الله طالقانی که تنها سه ماه قبل از زندان آزاد شده بود این بود که کودتایی تدارک دیده شده است.
اطلاعیهی مرحوم آیت الله طالقانی چاپ هم شده و آماده توزیع بود.
اما رهبری انقلاب [امام خمینی رحمةالله علیه] موضع متفاوتی گرفت و از مردم خواست از خانهها بیرون بیایند.
مرحوم آیت الله طالقانی نیز بلافاصله دستور داد اطلاعیه توزیع نشود هر چند که انقلابیون نزدیک به آیت الله آن اعلامیه را نزد خود داشتند و بعضا هنوز دارند.
اقدام امام (رضون الله علیه) چنان جسورانه و غافلگیر کننده بود که برخی [افراد #سادهلوح که باور آن شجاعت و دوراندیشیِ امام خمینی رجمةالله علیه، برایشان سخت بود] گفتند:
امام بین دو نماز ظهر پیامی از عالم غیب دریافت کرده و در این باره حرفهای زیادی زدند.
اما نه شخص امام خمینی (رضون الله علیه) و نه بستگان امام، هیچوقت چنین ادعایی را مطرح نکردند.
📡ا asriran.com/001t3l
📚 خاطرۀ مهرداد خدیر
✅ حکایت #دوم:
روز ۲۲ بهمن ۵۷، آیت الله حسن لاهوتی در پادگان باغشاه و در میانه درگیریها بود و بعد از سقوط پادگان از مردم میخواست سلاحها را تحویل او دهند و چون روحانی شناخته شده و مبارزی بود، مردم به او اعتماد میکردند و از او حرف شنوی داشتند.
اما جالب این که هواداران #مجاهدین [منافقین وابسته به #آمریکا] و #فداییها [کمونیستهای وابسته به #شوروی] که اتفاقا مدعی دوستی با این روحانی مبارز بودند از تحویل سلاح خودداری میکردند و ترجیح میدادند از این فرصت استفاده کنند و بیشتر مسلح شوند.
نقش آیت الله لاهوتی چنان بود که مردم و انقلابیون، به صورت خودجوش، نام پادگان را از «باغشاه» به پادگان «آیت الله لاهوتی» تغییر دادند.
همان گونه که خود مردم نام پارک فرح را به «گلسرخی» تغییر دادند.
اما این گونه تغییر نامها بعداً تصویب نشد و پادگان باغشاه به «حُرّ» و نه «لاهوتی» تغییر نام داد. چنان که پارک «فرح» هم پارک «لاله» شد نه گلسرخی.
📡ا asriran.com/001t3l
📚 خاطرۀ مهرداد خدیر
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
. 🇮🇷 دهۀفجر انقلاب اسلامی 🇮🇷
🇮🇷 بر آزادگانجهان مبارکباد 🇮🇷
✅ حکایت #اول:
یعقوب توکلی، پژوهشگر و مورخ گفته است:
«شاپور آذربرزین»، خلبان ایرانی و فرمانده عملیات نیروی هواییِ شاه، که هم به شاه، هم به آمریکا و هم به رژیم صهیونیستی بسیار وفادار بود و برای آنها جنگید و برایشان کارهای فراوانی کرد، در خاطراتش گفته است:
شاه من را به عنوان فرمانده نیروی هوایی در نظر گرفته بود و بعد از ظهر بود که شاه با من [برای منصوب شدن به فرماندهی نیروی هوائی] صحبت کرد و قرار شد صبح برای گرفتن حکم فرماندهی به دربار بروم. و بلافاصله «اردشیر زاهدی» و «اسدالله عَلَم» (نخستوزیر شاه و وزیر دربار پهلوی) [که در جریان قرار داشتند] برای من دسته گل فرستادند و به من تبریک گفتند و...
وقتی من اول صبح برای گرفتن حکم فرماندهی نیروی هوایی مراجعه کردم، دیدم سفیر آمریکا آمده و «هوشنگ حاتم» را به عنوان فرمانده نیروی هوایی آورده است و شاه حکم را برای او صادر کرد.
بعد از کنار رفتن «هوشنگ حاتم»، باز شاه من را به عنوان فرمانده نیروی هوایی در نظر گرفته بود و احضار کردند و خدمتشان رسیدم و قرار شد که من فرمانده نیروی هوایی شوم و... دوباره همان اتفاق افتاد؛ باز هم «سولیوان (سفیر آمریکا)» آمد و این بار «ربیعی» را فرمانده نیروی هوایی کرد.
آذربرزین در خاطراتش میگوید:
با توجه به اینکه در هر دو نوبت شاه در مورد حکم فرماندهی نیروی هوایی با من حرف زد، داخل کاخ بود و هیچکس حضور نداشت ولی موقع دریافت حکم، سفیر آمریکا میآمد و فرد دیگری را میآورد و.... بعد از مرتبه دوم، من یک بار در فرصتی که پیش آمد، به شاه گفتم با توجه به اینکه در آن دو نوبت، شما درون کاخ با من صحبت کردید و کسی جز من و شما حضور نداشت، ولی با آن سرعت از تغییر فرمانده نیروی هوایی مطلع شدهاند و... با ارائه شواهدی به شاه گفتم: «کاخ در سفارت آمریکا شنود میشود». و تقاضا کردم، اجازه بدهد من سیستم شنود را در کاخ پیدا کنم. اما شاه [با این که معلوم بود پذیرفته که آمریکاییها در کاخ شنود دارند] ولی قبول نکرد.
این☝️☝️ یعنی، شاه!!! حتی به اندازه تعیین یک فرمانده هم از خودش اختیار نداشت و «ژنرال سیکو»، رئیس مستشاری آمریکا در نیروی هوایی و «سولیوان» سفیر آمریکا در ایران فرماندهان را تعیین میکردند.
📡ا https://b2n.ir/j60542
از 👇
📚گفتگوی تفصیلی «یعقوب توکلی، پژوهشگر تاریخ» با پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی»
✅ حکایت #دوم:
آقای ابوالحسن ابتهاج (وزیر مشاور و رییس سازمان برنامه و بودجه در دوران پهلوی) در کتاب خاطراتش میگوید:
ما معمولا برای انجام طرحها و کارهای خود از مستشاران آمریکایی دعوت میکردیم و معمولاً نظر دربار و شخص شاه را هم میگرفتیم.
یک بار یکی از این مستشارها که دعوت کرده بودیم و قرار بود به ایران بیاید، «معاون سابق وزارت خارجه آمریکا» بود.
ابتهاج میگوید:
من لیست مستشارها را به شاه دادم.
شاه لیست را دید، وقتی به اسم آن معاون وزیرخارجه رسید گفت:
«این شخص نیاید.»
گفتم:
چرا نیاید؟ و با توجه به اطلاعاتی از تخصص او به ما داده بودند، سعی کردم شاه را راضی کنم که اجازه بدهد او بیاید.
ناگهان دیدم، شاه مقداری رنگش سرخ شد و گفت:
«این فلان فلان شده در جریان سفر ما، ملکه «ثریا» را به یک جلسه خصوصی دعوت کرد و پیشنهاد وقیحانه و بیادبانهای به او داد.»
ابتهاج میگوید:
من از پیشنهادم شرمنده شدم و خیلی از آن شخص بدم آمد. آن جلسه گذشت و من اسم آن شخص را لیست دعوت شدهگان حذف کردم و...
با این وجود بعداً شاه پشیمان شده بود و پیغام داد: «اسم آن شخص را در لیست دعوت شدهها بگذارید»
متوجه شدم که «آمریکاییها فهمیدهاند که علت حذف اسم او از لیست بخاطر مخالفت شاه بوده و با شاه برخورد کرده بودند و شاه!!! نتوانسته بود مانع آمدن آن شخص به ایران شود.
بله
متأسفانه محمد رضا پهلوی [با این همه ذلّت] به عنوان نماینده ملت ایران با خارج از کشور ارتباط داشت و ملت ایران را در این حد تحقیر میکردند.
📡ا https://b2n.ir/j60542
از 👇
📚کتاب خاطرات ابوالحسن ابتهاج
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
حجت الاسلام هادی غفاری گفته است:
ظهر روز ۲۲ بهمن مردم ریختند تو میدان ارگ و رادیو را گرفتند.
تودهایها و چپیها با سواستفاده از مشغلههای انقلابیون به رادیو و تلویزیون نفوذ کردند و.... ما خدمت امام در مدرسه رفاه بودیم، که ناگهان رادیو اعلام کرد:
«توجه! توجه! این صدای «انقلاب» است».
امام به سرعت از جا بلند شدند و گفتند:
«بروید، نگذارید! صدای «انقلاب» است یعنی چه؟ صدای «انقلاب اسلامی» است!»
ما هم رفتیم و به دستور امام بچههای مذهبی را در آنجا مستقر کردیم و از آن به بعد، «صدای انقلاب اسلامی» به گوش میرسید...
📡ا https://b2n.ir/t34986
از 👇
«📚حاشیههای مهمتر از متن، ص۲۲۹
📚خاطرات حجت الاسلام هادی غفاری، ص۴۲۵
✅ حکایت #دوم:
اسدالله علم، در بخشی از آخرین نامهای که از فرانسه به شاه [که در بیمارستانی برای سرطان بستری بود] نوشت آورده:
«کاری که ما با مردم ایران کردیم مغول با این مردم نکرد! شاه دیگر هیچ شانسی برای ادامه سلطنت ندارد و مسئولیت نابود شدنش هم به گردن کسی جز خود او نیست».
شاه در جواب گفته بود:
«علم مشاعرش را از دست داده است!»
📡ا https://b2n.ir/j47807
از 👇
📚کتاب خاطرات اسدالله علم
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
🇮🇷 دهۀفجر انقلاب اسلامی 🇮🇷
🇮🇷 بر آزادگانجهان مبارکباد🇮🇷
✅ حکایت #اول:
در پی تظاهرات میلیونی عید فطر، نهضت اسلامی مردم ایران، چنان فراگیر شد که در فاصله بین عید فطر [۱۳ شهریور] تا هفده شهریور مردم در سراسر کشور هر روزه به خیابانها میریختند و خواستار سقوط رژیم دستنشاندۀشاهنشاهی و ایجاد جمهوری اسلامی میشدند.
روز #۱۷شهریور نیز مانند روزهای قبل در تهران، قرار بر راهپیمایی و تظاهرات بود.
شاه که از تظاهرات مردم در روزهای قبل به شدت وحشتکرده بود به فکر چاره افتاد.
به همین دلیل، دستنشاندگان آمریکا با اعلام حکومت نظامی در تهران و چند شهر دیگر در روز #۱۷شهریور تصمیم گرفت با کشتار وسیع، مردم شجاع و هشیار ایران را مرعوب کنند و به خیال خام خودشان تا سالها شعلههای برخاسته از شعور و غیرت مردم را خاموش کنند.
صبح روز #۱۷شهریور که اکثر مردم تهران از اعلام حکومت نظامی بیخبر بودند، مانند روزهای گذشته در میدان شهدا تجمع کرده تا راهپیمایی دیگری ترتیب دهند که ناگهان از زمین و هوا مردم بیدفاع به گلوله بستند و خیابان #۱۷شهریور و خیابانهای اطراف را غرق در خون کردند. اما کمترین تأثیری بر ارادۀ #ملت_هشیارایران نداشت.
و به این صورت، ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در تاریخ انقلاب به جمعه سیاه معروف گردید.
✅برگرفته از 👇
📡دانشگاه بناب آذربایجانشرقی👇
ا https://b2n.ir/a75763
✅ حکایت #دوم:
رژیم بعثی عراق به سرکردگی صدام ملعون، عرصه را بر امام خمینی (رحمةالله علیه) تنگ کرد و... امام خمینی در ۱۳ مهر ۱۳۵۷ عازم فرانسه شدند، و از آنجا قیام اسلامی را رهبری نمودند.
پس از هجرت تاریخساز امام (رحمةالله علیه) به فرانسه، چند حادثه مهمّ از جمله آتش زدن #مسجدجامع_کرمان، حادثه سیزده آبان و #حمله_به_بارگاه_امام_رضا (علیهالسلام) رخ داد که هر کدام نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی بودند و مردم را مصممتر میکردند و...
آنچه کاخ ستمشاهی را به لرزه درآورد و شکست ابرقدرتها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند، مبارزات مردم در #ماه_محرم بود.
با آغاز ماه محرم، امام خمینی (رحمةالله علیه) در پیامی خطاب به ملت ایران فرمودند:
با حلول ماه #محرم، ماه #حماسه و #شجاعت و #فداکاری آغاز شد ... بر عموم ملت بپاخاسته است که با تمام قدرت مخالفت خود را با شاه گسترش و ادامه دهند و او را از سلطه خطرناکش به زیر بکشند.
با این پیام امام (رحمةالله علیه)، شعور انقلابی ملت بیشتر خود را نشان داد و مردم در تظاهرات #تاسوعا و #عاشورا با شعار {[استقلال، آزادی، جمهوریاسلامی]} همۀ خواستههای ملت را به گوش همه جهان رساندند. ولی #شاه_دست_نشانده و #حاکمان_وحشی_آمریکا خود را به ناشنوایی زده بودند.
✅برگرفته از 👇
📡دانشگاه بناب آذربایجانشرقی👇
ا https://b2n.ir/a75763
🙋♂سلامبر #عزممقدس ملتایران
🙋♀ درود بر #ارادۀپولادینتان✊
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
🇮🇷 آغاز ۴۴مینسال نجاتایران 🇮🇷
🇮🇷 بر #آزادگانجهان مبارکباد🇮🇷
✅ حکایت #اول:
به محض اعلان خبر پیروزی قیام ملت و فروپاشی رژیم موروثی، نیرنگهای #دشمنان_دمکراسی آغاز شد و #دروغسازان_خبیث_اجارهای را برای ساختن شایعات، مأمور کردند.
و در اولین روز پیروزیِ مردم ایران بر #دشمنان_حقوق_بشر، [روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷]، #اولین_شایعه بعد از انقلاب ساخته شد و آن این بود که گفتند:
«آب لولهکشی تهران مسموم شده است»
این شایعه باعث شد که موجی از نگرانی در میان مردم به وجود بیاید.
اما علیرغم اینکه آمریکاییها و #دوروغسازان_خبیث_اجارهای انتظار داشتند که با این شایعه، چنان ذهن مردم را درگیر کنند که کسی قدرت تصمصمگیری درست نداشته باشد و...
همان شب (شامگاه ۲۳ بهمن ۵۷)، مهندس بازرگان به رادیو رفت و درحالیکه مجری اعلان کرد که [مهندس بازرگان، «یک لیوان از آب لولهی شهر را نوشید»]، بازرگان گفت:
خیال مردم آسوده باشد. هیچ مسمومیتی در کار نیست و اگر باشد [من از این آب خوردم] و اگر مسموم باشد تا پایان این برنامه مشخص میشود.
و چون بازرگان، هم، نخستوزیر منصوب از طرف امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بود، هم، در اوایل دهه ۱۳۳۰مسئولیت اجرای پروژه لوله کشی آب تهران را برعهده داشت و طبیعتاً با سیستم آشنایی داشت، مردم نیز سخن او را پذیرفتند و #اولین_شایعۀآمریکاوانگلیس بیاثر شد.
✍ برگرفته از👇
📡ا asriran.com/001t3l
از 👇
📚خاطرات مرحوم آیت الله مهدوی کنی
✅ حکایت #دوم:
در همان شبهای اول بعد از پیروزیِ مردم ایران بر #دشمنان_حقوق_بشر، تلویزیون، فیلم دستگیری تعدادی از فرماندهان و مقامات رده اول رژیمِ #دستنشانده پهلوی و رییس و معاونان سلوک و... را که بازداشت شده بودند، پخش کرد و برخی از نیروهای انقلابی نیز آمده بودند تا زندانبانها و شکنجهگران خود را از نزدیک ببینند.
یکی از دستگیرشدهها، نعمت الله نصیری، رییس ساواک شاه بود که هنگام دستگیری توسط مردم سرش زخم شده بود و به سرش باند بسته بودند و یکی از کسانی که با آنها حرف میزد، دکتر یزدی بود و...
بعد از پخش آن فیلم،
#دشمنان_حقوق_بشر مأمورانشان را بسیج کردند تا شایعهی دیگری را بسازند و #دروغسازان_خبیث_اجارهای و #غولهای_کثیف_رسانهای، دومین شایعه را ساختند و آن، این بود که گفتند:
آن فیلم که تلویزیون نشان داد، جلسه بازجویی بوده و نعمت الله نصیری را شکنجه کرده بودند و سرش در اثر شکنجه زخمی شده و...
در همان برنامه نصیری گفت:
من از شکنجههای ساواک اطلاع نداشتهام!!
در این لحظه آیت الله لاهوتی جلو آمد و گفت:
مگر خودت به گوش من سیلی نزدی؟!!
و...
✍️ کاش تلویزیون برنامههای مربوط به آن روزها را هر سال و بی کم و کاست پخش کند تا مانع افتادن جوانان و نوجوانان به دام #دشمنان_حقوق_بشر شود.
📡ا asriran.com/001t3l
از 👇
📚 خاطرات آقای «مهرداد خدیر»
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
از یعقوب بن اسحاق نوبختی نقل شده که گفته است:
در یکی از روزهایی که حضرت امام رضا (علیهالسلام) در شهر نیشابور حضور داشتند، قبل از اذان صبح، بدون اینکه به کسی اطلاع بدهند، تنها و بصورت کاملاً ناشناس، وارد حمام عمومی شدند و...
پیر مردی که داخل حمام بود و ایشان را نمیشناخت از آن حضرت خواست تا پشتش را کیسه بکشد.
حضرت امام رضا (علیهالسلام) درخواست او را پذیرفتند و مشغول کیسهکشیدن بر پشت او شدند.
یکی از افراد حاضر در حمام، امام (علیهالسلام) را شناخت و با حرف زدن او با آنحضرت، پیر مرد فهمید، آن کس که درحال کیسهکشیدن بر بدن اوست، حضرت امام رضا (علیهالسلام) است.
از کار خودش بسیار شرمنده و ناراحت شده بود و شروع به عذرخواهی کرد و...
امام علیهالسلام با آرامش دادن به پیر مرد، به کیسهکشیدن بر بدن او ادامه دادند تا بدن پیرمرد کاملاً تمیز شد و...
📡ا https://b2n.ir/r13678
از 👇
📚آل ابی طالب، ابن شهر آشوب ج۲،ص۴۷۱
✅ حکایت #دوم:
بَرْقی {[احمد بن محمد بن خالد (خَلّاد) بن عبدالرحمان بَرْقی، مشهور به بَرْقی، مؤلف كتاب «طبقات الرجال»]} از قول پدرش «محمد بن خالد (خلاد)» که - از اصحاب امام رضا علیهالسلام بوده - نقل کرده است که گفته:
معمولاً هنگام غذاخوردنِ حضرت امام رضا (علیهالسلام)، ظرفی نزد حضرت میگذاشتند و ایشان قبل از شروع به خوردن غذا، از بهترین و لذیذترین غذاهایی که در سفره بود مقداری بر میداشتند و در آن ظرف میگذاشتند و میفرمودند:
آن را به مستمندان بدهند و سپس به خوردن غذا مشغول میشدند.
علت این کار امام را سوال کردند، فرمودند:
خدای عزوعجل میدانست که همه افراد برای راهیافتن به بهشت، توان آزاد کردن بردگان را ندارند، از این رو اطعام فقرا را راهی برای رسیدن آنان به بهشت قرار داد.
📡ا https://b2n.ir/r13678
از 👇
📚آثار احمد بن محمد بن خالد بَرْقی
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
از «محمدبن عَجلان» نقل شده که گفته است:
خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه يكى از شيعيان او وارد شد و سلام كرد و...
حضرت از او پرسيدند:
برادرانت كه از نزد آنها آمدى چگونه بودند؟
او در پاسخ، آنها را ستود و پاك و نيكو معرفى كرد.
امام (عليهالسلام) فرمود:
عيادت ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟
عرض كرد: بسيار ناچيز است.
امام (عليهالسلام) فرمودند:
ديدار و احوالپرسى ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟
عرض كرد: اندك است.
حضرت فرمودند:
دستگيرى ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟
عرض كرد: شما از اخلاق و صفاتى سوال مىكنيد كه در بين مردم ما كمباب است.
حضرت فرمود:
پس چگونه آنها خود را شيعه مىدانند؟
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
📚اصول كافى ، باب «حق المومن على اخيه»، ح۱۰
✅ حکایت #دوم:
از «حماد بن عثمان» نقل شده که گفته است:
نزد امام صادق (عليهالسلام) بودم كه يكى ار شيعيان آن حضرت وارد شد.
امام عليه السلام از او پرسیدند:
چه شده است كه برادرت [برادر دینی] از تو شكايت دارد؟
گفت:
از اينكه حقم را با جديت و پيگيرى از او مطالبه مىكنم شكايت دارد؟
امام صادق عليه السلام فرمود:
گمان كردهاى وقتى اين گونه حقت را از او مطالبه مىكنى كار بدى نكردهاى؟
سپس افزودند:
آيا كلام خداوند را نخواندهاى كه مىفرمايد: [«... يَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ» يعنى «از بدي حساب (روز قيامت) ترس دارند»] این ترس برای این نیست که «خداوند به آنها ستم كند!!، نه واللّه، بلكه از موشكافى و جديت در حساب مىترسند. از اين رو آن را «بدى حساب» ناميدهاند.
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
📚مستدرك الوسائل، ج۱۳، ص۴۰۵
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
از «زكرياى اَعُورا» نقل شده که گفته است:
حضرت ابوالحسن، امام موسى بن جعفر (عليهالسلام) را دیدم که در حال نماز خواندن بودند.
در همان حال، پيرمرد سالخوردهای که در سمت جلو حضرت در کنار ایشان نشسته بود، خواست از جاى برخيزد. دنبال عصاىش میگشت ولی چون چشمانش بسیار ضعیف شده بود آن را پیدا نمیکرد.
امام (عليهالسلام) با آنكه درحال نماز بودند، نشستند و عصاى پيرمرد را برداشته به دستش دادند و دوباره ایستادند و به نماز ادامه دادند.
📡ا https://b2n.ir/d47220
از 👇
📚آگاه شویم، حسن امیدوار، ج۵
از 👇
📚منتهى الامال ، ج۲، ص۱۲۷
✅ حکایت #دوم:
امام كاظم(عليهالسلام) در مزرعۀ خودشان مشغول كار و اصلاح زمین بودند. فعالیت زیاد، عرق امام را از تمام بدنش جاری ساخته بود. «علی بن ابیحمزهی بطائنی» از آنجا ردّ میشد، وقتی حال امام(عليهالسلام) را دید عرض كرد:
قربانت گردم، چرا این كار را به عهدهی دیگران نمیگذارید؟
فرمودند:
چرا به عهدهی دیگران بگذارم؟ افرادِ از من بهتر همیشه از این كارها میكردهاند.
پرسید: مثلا چه كسانی؟
فرمودند:
رسول خدا و امیرالمؤمنین و همهی پدران و اجدادم (صلوات الله علیهم).
سپس افزودند:
اساسا كار و فعالیت در زمین [تولید]، روش پیغمبران و جانشینان پیغمبران و بندگان شایستهی خداوند است.
📡ا https://b2n.ir/a36808
از 👇
📚داستان راستان،شهید مطهری، ج۱
از 👇
📚بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۶۶
📚وسائلالشیعه، ج۲، ص۵۳۱
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
نقل شده است: روزی مردی سياه پوست و ژندهپوش در کناری نشسته بود و جمعی نیز آنطرفتر ایستاده بودند و بدون توجه به آن مرد گرم گفتگوهای خود بودند که دیدند حضرت امام موسی بن حعفر (عليهالسلام) از راه رسیدند و نزد آن مرد سياه پوست رفتند، به او سلام كردند و کنارش نشستند و مدتى طولانى با او گفتگو كردند.
کم کم، برخی از آن افراد نیز نزدیک شدند و...
وقتی امام علیهالسلام تصیم گرفتند از نزد او بروند فرمودند:
اگر کار داشتی به من بگو حتما برایت انجام میدهم.
در اين هنگام یکی از آن مردان که شاهد آن صحنه بود، گفت:
يا بن رسول اللّه شما با آن منزلتى كه داريد، با حالتی نزد اين مرد فرود آمدید که هرکس نشناسد گمان میکند به او محتاج هستید! در حالىكه ما میدانیم که او به شما محتاج است!!
امام (عليهالسلام) فرمودند:
او نیز بندهاى از بندگان خداست و مهمتر اینكه مسلمان است و به حكم قرآن برادر ماست و با او از يك پدريم و او آدم است و يك دين داريم كه اسلام است و شايد گردشهای روزگار جای ما را با او عوض کند و ما را نيازمند او گرداند و پس از اينكه بر او باليديم، ما را در برابر خود متواضع نمايد.
✅ا https://b2n.ir/g44304
از 👇
📚قصههای تربیتی چهارده معصوم
از 👇
📚تحف العقول ،آخرِ بخش مربوط به امام كاظم (عليهالسلام)
✅ حکایت #دوم:
از «عبدالمؤمن انصارى» نقل شده که گفته است:
روزی وقتی که به محضر امام كاظم (عليهالسلام) رسيدم، «محمد بن عبداللّه جعفرى» هم نزد آن حضرت نشسته بود، من با تبسم به محمد نگاه میکردم، امام (عليهالسلام) كه مشاهده مىكرد فرمودند: او را دوست دارى؟
عرض كردم:
بله ، البته بخاطر شما او را دوست دارم .
امام (عليهالسلام) فرمودند:
او برادر توست و مومن برادر مادرى و پدرى مومن است اگر چه از يك پدر نباشند (همه، فرزند آدم و حوا هستند).
سپس افزودند:
ملعون است كسى كه به برادرش تهمت بزند. ملعون است كسى كه به برادرش خيانت كند. ملعون است كسى كه برادرش را پند و اندرز ندهد. ملعون است كسى كه از برادرش غيبت كند.
📡ا https://b2n.ir/g44304
از 👇
📚قصههای تربیتی چهارده معصوم
از 👇
📚بحار، ج۷۵، ص۲۶۲
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
بعد از رسول اكرم و علی مرتضی (صلوات الله علیهما) و نیكان صحابه (رحمت الله علیهم) روش جبارانهی دستگاه بنی امیه و بنیعباس، مردم را به تشریفات و امتیازات طبقاتی عادت داده بود. و مردم آن را عادی میپنداشتند و...
در همان روزگار، روزی امام صادق (علیهالسلام) خواستند به حمام عمومی برود. صاحب حمام طبق عادت معمول كه در مورد شخصیتها اجتماعی و سیاسی و... رایج شده بود عرض كرد:
اجازه بدهید حمام را برایتان قرق كنم.
حضرت فرمودند:
نه، لازم نیست.
عرض كرد: چرا؟!
فرمودند:
مؤمن سبكبارتر از این حرفهاست.
📡ا https://b2n.ir/d76124
از 👇
📚داستان راستان،شهید مطهری،ج۲
از 👇
📚بحارالانوار، ج۱۱، ص۱۱۷
✅ حکایت #دوم:
حضرت امام جعفر صادق (عليهالسلام) مانند پدران بزرگوارشان (علیهمالسلام)، هرشب وقتى تاريكى شب همهجا را فرا مىگرفت، مقدارى پول برمیداشتند و كيسهاى را پُر از نان و گوشت و مواد خوارکی میکردند و بر دوش مبارك مىگرفتند و درحالیکه صورت خود را میپوشاندند وارد محلّۀ فقیر نشین مدينه مىشدند و آنها را در بين فقرا تقسيم مىكردند و هیچگاه نگذاشتند کسی ایشان را بشناسد و...
وقتی آن حضرت به شهادت رسیدند، [چند روزی منزل امام موسی بن جعفر علیهالسلام شلوغ بود و از نیازمندان پذیرایی میکردند و...] فقراء ديدند آن شخص که شبها و پنهانی برایشان غذا میآورد ديگر نمىآيد و...
کم کم ماجرای آن مرد را از یکدیگر میپرسیدند و آنها نیز میگفتند: «چند روز است که ما میهمان منزل حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) هستیم ولی آن مرد دیگر نمیآید»
و...
اینگونه بود که فهميدند کسیكه هر شب برایشان غذا و... میبرد، حضرت امام جعفر صادق (عليهالسلام) بوده است.
📡ا https://b2n.ir/e05433
از 👇
📚اعيان الشّيعة ، ج۱، ص۶۶۶
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
.
.
#دوحکایت_کوتاه
🏴 #۱۲۶۰مین سالروز شهادت🏴
حضرت امامموسیکاظم علیهالسلام
تسلیت باد
✅ حکایت #اول:
از «هشام بن احمر» نقل شده که گفته است:
همراه امام كاظم (عليهالسلام) در اطراف مدينه حركت مىكردم كه ناگاه از مركب پایین آمدند و بر روى زمين سر به سجده گذاشتند و مدتى طول دادند و بعد سر از سجده برداشتند و سوار شدند.
عرض كردم :
فدايت شوم، چه سجده طولانى كردى!؟
فرمود:
به ياد نعمتى افتادم كه خدا به من عطا فرموده است، دوست داشتم پروردگارم را شكر نمايم.
📡ا https://b2n.ir/g44304
از 👇
📚قصه های تربیتی چهارده معصوم
از 👇
📚اصول کافی ، باب الشكر
✅ حکایت #دوم:
از شخصی به نام «متعب» نقل شده که گفته است:
[حضرت امام] موسى بن جعفر (عليهالسلام) در باغ خرماى خود بودند و خوشههاى خرما را مىبريدند.
جوانی را ديدم كه دستهاى از خوشههاى خرما را برداشت و به ديوار انداخت.
من رفتم او را گرفته و با خوشه خرما نزد حضرت بردم و گفتم:
فدايت شوم من اين جوان را ديدم كه اين خوشهها را برداشته بود.
حضرت از او پرسیدند:
آيا گرسنهاى؟
گفت: نه آقاى من.
امام (عليهالسلام) پرسیدند:
برهنهاى؟ [به لباس نیاز داری؟]
گفت: نه مولاى من.
امام (عليهالسلام) پس چرا اين خوشههای خرما را برداشتى؟
گفت: دلم خواست.
امام (عليهالسلام) فرمودند:
برو و اين خوشههای خرما برای خودت باشد و به من فرمودند:
او را رها كن، بگذار برود.
📡ا https://b2n.ir/g44304
از 👇
📚قصههای تربیتی چهارده معصوم
از 👇
📚اصول كافى ، باب العفو.
🤲 پروردگارا 🤲
به آبروی امام موسی بن جعفر(ع)
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
از «ابوسعيد خراسانى» نقل شده که گفته است:
روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا عليه السلام وارد شدند و پيرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤ ال كردند؟
امام عليه السلام به يكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به ديگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحيح مى باشد.
وقتى علّت آن را جويا شدند؟
حضرت فرمود:
شخص اوّل چون به قصد زيارت و ملاقات با من آمده است، سفرش مباح مى باشد؛ ولى ديگرى چون به عنوان زيارت و ديدار سلطان حركت نموده، سفرش معصيت است.
📡ا https://b2n.ir/q97478
از 👇
📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام
از👇
📚تهذيب شيخ طوسى، ج۴، ص ۲۲0، ح۱۷
✅ حکایت #دوم:
محمّد بن سنان گويد:
چند روزى پس از آن كه حضرت امام موسى كاظم (عليهالسلام) را به شهادت رساندند و امام رضا (عليهالسلام) امامت و هدایت امت اسلام را برعهده گرفتند و مردم در مسائل مختلف به ايشان مراجعه مىكردند و...
به حضرت عرض كردم:
يابن رسول اللّه ! ممكن است از طرف هارون به شما آسيبى برسد و بهتر است محتاط باشيد.
امام (عليهالسلام) فرمودند:
همان طور كه جدّم، رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) فرمود: «اگر ابوجهل، موئى از سر من جدا کند، من پيغمبر نيستم»، من نيز مىگويم: «اگر هارون موئى از سر من جدا كند من امام نیستم».
آری:
«هارون» نتوانست به آن حضرت آسیب برساند و جنایت شهادت آن امام (علیهالسلام) توسط فرزندش «مأمون» انجام شد.
📡ا https://b2n.ir/q97478
از 👇
📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام
از 👇
📚كافى، ج۸، ص۲۱۴، ح ۳۷۱
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
#سالنو و #قرننو مبارک باد
✅ حکایت #اول:
در زمانى كه حضرت ابوالحسن، امام رضا (عليهالسلام) توسّط مأمون عبّاسى از مدينه به خراسان احضار شده بودند، در مسير راه [هنوز خیلی از مدینه دور نشده بودند که] در محلّى به نام «حمراء»، براى استراحت، توقف کردند وقتی سفره غذا را پهن كردند و حضرت با همراهانشان مشغول غذا خوردن شدند، ناگهان مردى را دیدند كه شتابان مىآمد، حضرت دست از غذا خوردن كشيدند و منتظر رسیدن او شدند.
وقتى آن مرد محضر حضرت شرفياب شد، عرض كرد:
فدايت گردم، «زبيرى» كشته شد.
[«زبيرى» کسیست که در مدينه از طرف مأمون، مأمور بود امام رضا علیهالسلام را زير نظر داشته باشد و حتی گزارشهای خلاف واقع نیز به مأمون مینوشت]
با شنیدن خبر مرگ «زبیری»، امام رضا (عليهالسلام) لحظاتی سرشان را پائين گرفتند و آن مرد با دیگران گرم گفتگو بود که دیدند رنگ چهره حضرت امام رضا (عليهالسلام) دگرگون شد و سپس فرمودند:
گمان مىكنم كه زبيرى شب گذشته مرتكب گناهى بزرگی شده باشد كه او را به جهنم بردهاند.
آن مرد را صدا زدند و از او پرسيدند: علّت مرگ زبيرى چه بود؟
گفت:
آنطور که من از اطرافیان او شنیدم، زبيرى شب گذشته در جمعی بوده و در خوردن شراب افراط کرده بود و حالش بد شده و در حال مستی، به هلاكت رسيده است.
📡ا https://b2n.ir/j99435
از 👇
📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام
از 👇
📚بحارالانوار، ج۴۹، ص۴۶، ح۴۲
📚ناسخ التّواريخ، ج۱۱، ص۲۵۰
✅ حکایت #دوم:
از «محمّد بن عبداللّه افطس» نقل شده که گفته است:
روزى بر مأمون وارد شدم، پس از صحبتهائى گفت: رحمت و درود خدا بر حضرت رضا (عليهالسلام) كه عالمتر از او يافت نمىشود، در آن شبى كه مردم با او بيعت كرده بودند، پيشنهاد كردم كه خلافت را بپذيرد و من جانشين او در خراسان باشم!! اما فرمودند: خير، نمى پذيرم، من در خراسان بايد بمانم تا مرگ مرا دريابد.
گفتم : فدايت گردم، چگونه و از كجا چنين مىدانى؟!
حضرت فرمودند:
علم و اطّلاعات من نسبت به موقعيّت كنونى و آيندهام، مثل آگاهی و اطّلاع تو نسبت به وجود خودت مىباشد.
گفتم :
موقعيّت شما در آينده چگونه است؟
فرمودند:
مسافت بين [محل مرگ] من و تو بسيار است، چون مرگ من در مشرق است ولى مرگ تو در مغرب.
سپس گفتم:
حق با شماست، بعد از آن نيز هر چه تلاش كردم كه او را تطميع كنم، اثرى نداشت.
✍ آری:
اكنون قبر مطّهر آن حضرت سمت شرق [خراسان] و قبر مأمون در سمت غرب [در «طرسوس» در منطقه اروپایی ترکیه] قرار گرفته است.
📡ا https://b2n.ir/j99435
از 👇
📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام
از 👇
📚بحارالا نوار، ج۴۹، ص۵۷، ح۷۴
📚إثبات الهداة، ج۳، ص۲۹۴، ح۲۱
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
..
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
از «عبدالسلام بن صالح»، مشهور به [خواجه اباصلت هِرَوی] نقل شده که گفته است:
حضرت ابوالحسن، امام علىّ بن موسى الرّضا (عليهالسلام) به تمام زبانها مسلّط بودند و [در موارد لزوم] با مردم با زبان محلّى خودشان حرف میزدند.
اباصلت [به نقل از افراد غیر عرب، نقل کرده که با حيرت و تعجّب گفتهاند] حضرت در لهجه و تلفّظ كلمات، از خود آنها فصيحتر حرف میزدند.
اباصلت گفته است:
روزی به آن حضرت عرض كردم:
ياابن رسول اللّه ! شما چگونه به همه زبانها آشنا شدهاید که اينطور ساده و روان با افراد با زبانهای مختلف گفتگو مىکنید!؟
امام (عليهالسلام) فرمودند:
پروردگار حكيم كسى را كه مىخواهد برای راهنمای بندگان خود قرار دهد، به تمام زبانها آگاه مىسازد، تا زبان عموم افراد را بفهمد و [همه بتواند بدون واسطه] با حجت خدا حرف بزنند.
سپس امام رضا (عليهالسلام) افزودند:
آيا فرمايش اميرالمؤمنين، امام علىّ (عليهالسلام) را نشنيدهاى كه فرمود: «فصلالخطاب به ما اهل بيت عنايت شده است».
سپس اضافه کردند:
[از مصداقهای] «فصل الخطاب» تسلط به تمام زبانها و گویشهای عموم خلايق در هر كجا و از هر نژادىست.
📡ا https://b2n.ir/e27523
از 👇
📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام
از 👇
📚عيون اخبارالرّضا (عليهالسلام)، ج۲، ص۲۲۸، ح۳
📚إثبات الهداة، ج۴، ص۲۷۹، ح۹۱
📚إعلام الورى طبرسى، ج۲، ص۷۰
✅ حکایت #دوم:
طبق آنچه مورّخان و محدّثان در كتابهاى خود ذكر كردهاند و نيز روايات كلّى بر تاييد آن وارد شده است:
مادر حضرت امام علىّ بن موسى الرّضا (عليهالسلام)، از خانوادهاى با شرافت و از زنان با فضيلت بود و نيز از جهت عقل و دين سرآمد زنان هم زمان خود بوده است.
اين بانوى بزرگوار، نسبت به فرائض الهى بسیار مقید بود و حتّى الامكان بر انجام مستحبّات و ترک مكروهات اصرار داشت و دائم مشغول ذكر و تسبيح خداوند متعال بود.
از اين مادر نمونه نقل شده که گفته است:
از همان موقعى که متوجه شدم به حجّت خداوند سبحان، [فرزندم حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهماالسلام] باردار هستم، حالات معنويّت و عشق به خداوند در من فزونى يافت و هيچ گاه احساس سنگينى و سختى در خود نداشتم.
فرزندم، در وقتهاى تنهائى، انيس و مونس من بود.
در خواب نیز صدای تسبیح و تهلیل میشنیدم ولی وقتی که بیدار میشدم میدیدم کسی نیست و آن صداها از جنین داخل رحم من بود.
هنگامی كه فرزندم [امام رضا علیهالسلام)] متولد شد، دستهایش را بر زمين گذاشت و سرش را به سمت آسمان بلند کرد و با فصاحت کامل گفت:
اشهد آن با اله الا الله و اشهد آن محمدا رسول الله.
و همان لحظه پدرش، امام موسى كاظم (عليهالسلام) وارد شد، بر من تبريك فرمود.
و...
📡ا https://b2n.ir/s36816
از 👇
📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام
از 👇
📚عيون اخبارالرّضا (عليهالسلام)، ج۱، ص۲۰، ح۲
📚ينابيع المودّة، ج۳، ص۱۶۶
📚حلية الابرار، ج۴، ص۳۳۹، ح۵
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
مردی خدمت امام جواد علیه السلام آمد و گفت:
به اندازه جوانمردیات به من کمک کن.
امام علیه السلام فرمودند:
این قدر نمیتوانم.
گفت:
پس به اندازه جوانمردی خودم، کمک کن.
فرمودند:
این را میتوانم. و صد دینار به او دادند.
📡ا https://b2n.ir/a29933
از 👇
📚نشریه «مبلغان»، آذر و دی ۱۳۸۳، شماره۶۱
از 👇
📚کشف الغمه، ج۲۲، ص۳۶۸
📚حلیة الابرار، ج۲، ص۴۰۸
✅ حکایت #دوم:
مرحوم شيخ مفيد، کليني، راوندي و ديگر بزرگان به طور مستند از يکي از اهالي مدينه منوره به نام «مطرفي» نقل کردهاند که گفته است:
هنگامي که حضرت ابوالحسن، علي موسي الرضا عليهماالسلام به شهادت رسيد، مبلغ «چهار هزار درهم» از آن حضرت طلب داشتم و غير از من و خود حضرت(علیهالسلام)، کسی از اين موضوع اطلاع نداشت. به همين جهت با خود گفتم: پولهايم از دستم رفت و ديگر قابل وصول نيست.
در اين افکار بودم، که فرزندش حضرت ابوجعفر، حضرت امام جواد الأئمه (عليهالسلام) برايم پيغام فرستاد که فردا نزد ایشان بروم و در ضمن پيام افزوده بودند:
هنگام آمدن کيسه و يا خورجيني را نيز همراه بياور.
فرداي آن روز به محضر مبارک امام محمد جواد (عليهالسلام) شرفياب شدم، حضرت فرمودند:
پدرم حضرت ابوالحسن، امام علي بن موسي الرضا عليهماالسلام رحلت نموده است؛ و تو مقدار «چهار هزار درهم» از پدرم طلب کار هستي؟
عرض کردم:
بلي، پدر شما مبلغ «چهار هزار درهم» به من بدهکار ميباشند.
حضرت امام جواد (عليهالسلام) مقداري دينار تحويل من دادند و فرمودند:
اين دينارها بابت بدهي پدرم به تو ميباشد، آنها را تحويل بگير[بشمار].
من آن پولها را از حضرت تحويل گرفتم، آنها را شمردم، درست، همان «چهار هزار درهم» بود که از امام رضا عليهالسلام طلب داشتم.
📡ا https://b2n.ir/z19832
از 👇
📚چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد
از 👇
📚اصول کافی، ج۱،ص۴۹۷، ح۱۱
📚ارشاد شیخ مفید، ص۳۲۵
📚خرایج راوندی، ج۱، ص۳۷۸، ح۷
📚بحارالانوار، ج۵۰، ص۵۴، ح۲۹
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
«علی بن مهزیار اهوازی» از فقها، محدثان و دانشمندان معروف شیعه و از اصحاب «امام رضا»، «امام محمد التقی»، «امام علی النقی»، و «امام حسن عسکری» (علیهمالسلام) بوده و عمری طولانی داشته است و در بخشی از عمرش در برخی از مناطق، بهویژه در اهواز به عنوان نماینده امام زمان خودش بودهاست.
مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه به طور مستند از «علی بن مهزیار اهوازی» واقعهای را مربوط به اوائل جوانیِ علی بن مهزیار است نقل کرده که این مهزیار گفته است:
مدتی بود در اهواز پی در پی زمین میلرزید [احتمالا زمینلرزه خفیف بوده و آسیب نمیزده ولی آرامش مردم را بهم زده بوده] به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد علیهالسلام نامهای به این مضمون نوشتم:
یا ابن رسول الله! در شهر اهواز و حوالی آن، زلزله بسیار رخ میدهد، آیا اجازه میفرمائید که از این جا کوچ کنیم و در محلی دیگری ساکن شویم؟
پس از گذشت چند روز، جواب نامه از طرف امام علیهالسلام به دستم رسید و مرقوم فرموده بودند:
در آن محل بمانید و از آن جا کوچ نکنید، بلکه روز چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه روزه بگیرید. و روز جمعه، غسل جمعه نمائید؛ و لباس تمیز بپوشید و در محلی مناسب تجمع کنید و در آن جا همه با هم با خداوند متعال راز و نیاز و مناجات نمائید و از درگاه با عظمتش بخواهید تا مشکل را برطرف سازد.
علی بن مهزیار افزوده است:
طبق دستور حضرت جوادالأئمه (علیهالسلام)، همگی ما چنین کردیم و زلزله قطع شد و زمین آرامش پیدا کرد؛ و پس از آن، عموم اهالی اهواز به برکت راهنمائی آن حضرت از خطر زمین لرزه در أمان قرار گرفتند.
📡ا https://b2n.ir/n36203
از 👇
📚چهل داستان و چهل حدیث، ص۷۰
📚آسمانیترین مهربانی، ص۹۲
از 👇
📚من لایحضره الفقیه، ج۱، ح۱۵۱۸
📚وسایل الشیعه، ج۷،ص۵۰۴،ح۱
📚بحارالانوار، ج۵۰، ص۱۰۱
✅ حکایت #دوم:
از شخصی به نام «بکربن صالح» [[که از یاران حضرت امام کاظم، حضرت امام رضا و حضرت امام جواد (علیهمالسّلام) بوده]] نقل شده که گفته است:
از افکار و رفتار پدرم به تنگ آمده بودم و... نامهای به حضرت امام جواد (علیهالسلام) نوشتم و عرض کردم:
پدرم ناصبی [دشمن اهلبیت علیهمالسّلام] و دارای افکار خبیثی است و از او خیلی سختی دیدهام، قربانت بروم برای من دعا فرما و بفرمائید چه کار کنم آیا با او درگیر شوم یا با ایشان مدارا کنم؟
امام جواد (علیهالسلام) به نامه من پاسخ دادند و نوشتند:
مشکل تو را با پدرت فهمیدم، انشاالله، پیوسته برای تو دعا میکنم، مدارا برای تو از درگیری و رسوایی، بهتر است، حتماً با هر سختی، آسانی هست. پس صبر کن و شکیبا باش. سرانجام امور، موفقیت با پرهیزکاران است ...
بکربن صالح ادامه داده است: خیلی زود در اثر دعای آن حضرت خداوند پدرم را به راه ولایت هدایت کرد و قلب پدرم را به سوی من برگرداند و بعد از آن در افکار و رفتار با من مخالفت نمیکرد.
📡ا https://b2n.ir/k46739
از 👇
📚زندگانی امام جواد (علیهالسلام)،حسین ایمانی یامچی
📚نمونههایی از فضایل و سیره فردی امام جواد (علیهالسلام)
از 👇
📚بحارالانوار،ج۵۰، ص۵۵
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
ساربانی بيكار بود و دنبال كار مىگشت، به فكرش رسيد از امام جواد عليه السلام بخواهد تا براى او كارى انجام دهد، از اين رو به «ابوهاشم داود بن قاسم» گفت: وقتى نزد امام عليه السلام رفتى از او بخواه مرا به كارى گمارد. ابوهاشم گفته است:
وقتى به محضر امام (عليهالسلام) شرفياب شدم خواستم در اين باره با او صحبت كنم كه ديدم غذا مىخورند و گروهى نيز نزد ایشان هستند و نشد چیزی بگويم.
امام (عليهالسلام) فرمودند:
اى ابا هاشم! بيا غذا بخور و مقدارى غذا نزد من گذاشتند، آنگاه بدون آنكه من سؤال كنم به یکی از افراد منزل خودشان فرمودند: ساربانى را كه ابا هاشم آورده است نزد خود نگهدار.
📡ا https://b2n.ir/j11287
از 👇
📚اصول كافى، باب «مولد ابى جعفر محمد بن على الثانى»
✅ حکایت #دوم:
حاکم، به قصد شكار بيرون آمده بود و با جاه و جلال سلطنتى برای خروج از شهرعبور مىكرد، عدهاى از کودکان و نوجوانان در راه بازی میکردند و... تا چشمشان به کاروان حکومتی افتاد، همه فرار كردند اما یکی از آنها كه حدود يازده سال داشت از جاى خود حركت نكرد.
حاکم با دیدن او تعجب کرد، زیرا نه فرار کرده بود و نه به حاکم و همراهانش اعتنایی میکرد.
حاکم پیاده شد و به نزديك او رفت اما او همچنان با آرامش کامل درجای خود ایستاده بود.
حاکم که آثار متانت و بزرگى را در چهره او مشاهده میكرد. از او پرسید:
چرا مانند ديگران فرار نكردى؟
پاسخ داد:
راه را نبسته بودم تا با رفتن من باز شود و گناهى هم نكردهام كه بترسم.
سخنان شيواى او حاکم را شگفتزده کرد. پرسید:
اسم تو چيست؟
پاسخ شنید: محمد.
پرسید: فرزند کیستی؟
پاسخ شنید:
فرزند على بن موسى الرضا عليه السلام .
📡ا https://b2n.ir/j11287
از 👇
📚بحارالانوار، ج۵۰، ص ۹۱
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول:
آیتالله شهید دستغیب در کتاب «داستانهای شگفت» نوشته است:
از «آقای سید محمد رضوی» شنیدم که فرمودند:
زمانی دائی بزرگوارشان مرحوم آقای «میرزا ابراهیم محلاتی» به شدت بیمار شد، به طوری که اطبا از معالجه ایشان اظهار ناامیدی کردند، امر فرمودند، مرضشان را به عالم ربانی مرحوم «حاج شیخ محمد جواد بیدآبادی» که مورد علاقه و ارادت جناب میرزا بودند، خبر دهیم، ما هم به اصفهان تلگراف کردیم و مرحوم بیدآبادی را از مرض سخت میرزا با خبر کردیم، فوراً جواب دادند مبلغ دویست تومان صدقه دهید تا خداوند شفا عنایت فرماید.
هرچند آن مبلغ در آن زمان زیاد بود، لکن هرطور بود فراهم آورده بین فقرا تقسیم کردیم و بلافاصله میرزا شفا یافت.
مرتبه دیگر میرزای محلاتی به سختی مریض شدند و اطبا اظهار ناامیدی کردند، من ابتدا با تلگراف مرحوم بیدآبادی را با خبر کردم و با اینکه جواب تلگراف را قبول و درخواست کرده بودم، از ایشان جوابی نرسید تا بالاخره در همان مرض، میرزا مرحوم شدند آنگاه دانستم که سبب جواب ندادن مرحوم بیدآبادی این بود که اجل حتمی میرزا رسیده و با صدقه جلوگیری نمیشود.
✍ از داستان بالا، دو مطلب فهمیده میشود:
اول:
با صدقه ممکن است در شفای مریض تعجیل شود و حتی مرگ را به تأخیر اندازد
دوم:
اگر اجل حتمی کسی رسیده باشد و ادامه حیات شخص، مخالف حکمت حتمی خدا باشد، [[اگرچه دعا و صدقه پاداش دارد]] ولی مانع اجلحتمی نمیشود.
✅ حکایت #دوم:
شهید دستغیب رحمهالله علیه در داستان سوم کتاب، نوشته است:
چون در داستان یکم از مرض موت میرزا محلاتی ذکری شد دوست داشتم داستان موت ایشان را نیز نقل کنم.
مرحوم حاج میرزا اسماعیل کازرونی میفرمود:
میرزا محلاتی در ساعت احتضار، شروع کرد به خواندن آیات آخر سوره حشر و مکرر خواند تا مرتبه آخر در وسط آیه: [[هُوَاللَّهُ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَالْمَلِکُ الْقُدّوُسُ السَّلامُ]] و همینجا روح شریفش به عالم اعلی ارتحال فرمود.
و
راستی که مرگ درحال تلاوت قرآن تمام سعادت است.
📡ا https://b2n.ir/r79234
از 👇
📚داستانهایشگفت، شهیددستغیب
داستان اول و سوم
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#دوحکایت_کوتاه
🏴 #شهادت_حضرت_امام_صادق عليهالسلام به پیشگاه حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجهالشریف و همه دوستداران اهلبیت علیهمالسلام تسلیت باد.
✅ حکایت #اول:
از «محمدبن عَجلان» نقل شده که گفته است:
خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه يكى از شيعيان او وارد شد و سلام كرد و...
حضرت از او پرسيدند:
برادرانت كه از نزد آنها آمدى چگونه بودند؟
او در پاسخ، آنها را ستود و پاك و نيكو معرفى كرد.
امام (عليهالسلام) فرمود:
عيادت ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟
عرض كرد: بسيار ناچيز است.
امام (عليهالسلام) فرمودند:
ديدار و احوالپرسى ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟
عرض كرد: اندك است.
حضرت فرمودند:
دستگيرى ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟
عرض كرد: شما از اخلاق و صفاتى سوال مىكنيد كه در بين مردم ما كمباب است.
حضرت فرمود:
پس چگونه آنها خود را شيعه مىدانند؟
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
📚اصول كافى ، باب «حق المومن على اخيه»، ح۱۰
✅ حکایت #دوم:
از «حماد بن عثمان» نقل شده که گفته است:
نزد امام صادق (عليهالسلام) بودم كه يكى ار شيعيان آن حضرت وارد شد.
امام عليه السلام از او پرسیدند:
چه شده است كه برادرت [برادر دینی] از تو شكايت دارد؟
گفت:
از اينكه حقم را با جديت و پيگيرى از او مطالبه مىكنم شكايت دارد؟
امام صادق عليه السلام فرمود:
گمان كردهاى وقتى اين گونه حقت را از او مطالبه مىكنى كار بدى نكردهاى؟
سپس افزودند:
آيا كلام خداوند را نخواندهاى كه مىفرمايد: [«... يَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ» يعنى «از بدي حساب (روز قيامت) ترس دارند»] این ترس برای این نیست که «خداوند به آنها ستم كند!!، نه واللّه، بلكه از موشكافى و جديت در حساب مىترسند. از اين رو آن را «بدى حساب» ناميدهاند.
📡ا https://b2n.ir/g53462
از 👇
📚مستدرك الوسائل، ج۱۳، ص۴۰۵
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
.
.
#دوحکایت_کوتاه
✅ حکایت #اول
آیتالله شهید دستغیب در کتاب «داستانهای شگفت» نوشته است:
عالم متقی جناب حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام – رحمة اللّه علیه – فرمود من عادت داشتم همیشه پس از فراغت از نماز جماعت با کسی که طرف راست و چپ من بود، مصافحه میکردم، وقتی در نماز جماعت مرحوم میرزای شیرازی – اعلی اللّه مقامه – در سامرا پس از نماز، با طرف راست خود که یک نفر از اهل علم و بزرگوار بود، مصافحه کردم [دست دادم] و در طرف چپ، یک نفر دهاتی بود که به نظرم کوچک آمد و با او مصافحه نکردم، بلافاصله از خیال فاسد خود پشیمان شده و به خودم گفتم شاید همین شخصی که به نظر تو مقام و موقعیتی ندارد، نزد خدا محترم و عزیز باشد، فوراً با کمال ادب با او مصافحه کردم.
ناگهان بوی مُشک [نوعی عطر] که مانند مُشکهای دنیوی نبود به مشامم رسید و سخت لذت بردم و خوشوقت و دلشاد شدم و احتیاطاً از او پرسیدم با شما مشک است؟ فرمود:
نه من هیچوقت مشک نداشتم. یقین کردم که از بوهای روحانی و معنوی است و نیز یقین کردم که شخصی است جلیل القدر و روحانی.
از آن روز متعهد شدم که هیچوقت به هیچ مؤمنی به حقارت ننگرم.
📡ا https://b2n.ir/r79234
از 👇
📚داستانهای شگفت، شهبد دستغیب
داستان سی و هفتم
✅ حکایت #دوم:
آیت شهید دستغیب در کتاب «داستانهای شگفت» نوشته است:
سید جلیل مرحوم دکتر اسماعیل مجاب (دندانساز) عجایبی از ایام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بود نقل میکرد، از آن جمله میگفت:
عدهای از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهداء معتقد و علاقهمند هستند و برای برکت مالشان با آن حضرت شرکت میکنند. یعنی در سال مقداری از سود خود را در راه آن حضرت صرف میکنند و بعضی از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان، شربت و پالوده و بستنی درست کرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران میدهند و بعضی آن مبلغی که راجع به آن حضرت است به شیعیان میدهند تا در مراکز عزاداری صرف نمایند.
یکی از آنان را عادت چنین بود که همراه سینه زنها حرکت میکرد و با آنها سینه میزد وقتی مُرد، بنا به رسوم مذهبی خودشان، بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راست و قطعهای از سینهاش که آتش، آن دو عضو را نسوزانده بود. بستگانش آن دو قطعه را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند:
این دو عضو راجع به حسین شماست.
... اَللّهُمَ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَينِ يوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَک مَعَ الْحُسَينِ وَ اَصْحابِ الْحُسَينِ، الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَينِ عَلَيهِ السَّلامُ.
📡ا https://b2n.ir/r79234
از 👇
📚داستانهای شگفت، شهبد دستغیب
داستان چهل و پنجم
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.