eitaa logo
گروه تخصصی مادر و کودک
849 دنبال‌کننده
251 عکس
33 ویدیو
2 فایل
نقطه آغازمان اعتکاف متفاوتی بود باچاشنی گریه و خنده و بازی فرشته های کوچکی که فردا یاریت می کنند و هم صدا به فرمانده شان سلام می دهند. مشهد مقدس جهت ثبت نام به آیدی زیر پیام دهید : @madar_kodak_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
گروه تخصصی مادر و کودک
چه ترکیبی شود 😍 مسجد و اعتکاف و ایام البیض و مادری و حضور کودکان... تو بگو: آمدوشدِ بی‌وقفه ملائک و
استقبال عزیزان روز اول ثبت نام بی نظیر بود😍 به نظر میاد ظرفیت ،کمتر از یک هفته تکمیل بشه، مامان هایی که قصد ثبت نام دارید، جا نمونید😉💛 اعتکاف مادر و کودک 🌻|@etekaf_madari
دختر نوجوانی بود.. نورسته و شاداب.. از نوادگان اجداد حضرت رسول مهربانی‌ها، در قبیله بنی‌کلاب، اطراف مدینه زندگی‌ می‌کرد.. روزی با حالی روحانی از خواب برخاست و به مادرش گفت: «مادرجان خواب دیدم در بوستان و سبزه‌زاری کنار نهری پر آب هستم و ماه و چند ستاره از آسمان، به دامان من فرود آمدند» چند وقت بعد از این خواب، از طرف برادر امیرالمومنین علی ابن ابی طالب، به خواستگاری او آمدند. این ایام، به روایت تاریخ، ده سال از شهادت بانوی خانه‌ی علی، فاطمه‌ی زهرا گذشته بود.. ازدواج صورت گرفت و فاطمه کلابیه، دومین فاطمه‌ی خانه‌ی علی شد.. چند روز بعد به امامش گفت: «مرا فاطمه نخوانید!» امام، او را ام‌البنین یعنی مادر پسران نامید. وقتی عباسش به دنیا آمد، قنداقه‌اش را دور سر حسین بن علی گرداند و گفت:« من و پسرم فدای تو یا حسین» گویی می‌دانست این پسر قرار است فدایی اربابش باشد. همسرش به او از وقایع کربلا خبر داده بود ام‌البنین سه سال بعد از واقعه‌ی کربلا، سیزدهم جمادی الثانی ۶۴ هجری قمری، از دنیا رفت. صدای سوزناک روضه‌هایش هنوز در بقیع شنیدنی است اگر گوش جان بسپاری پی‌نوشت: چند نقل تاریخی از زمان ازدواج حضرت ام‌البنین وجود دارد، یکی سال ۲۳ هجری قمری یعنی ده سال پس از شهادت حضرت زهرا و یکی سال ۱۳ و یا ۱۶ قمری. اگر روایت اول درست باشد، سه سال بعد از این تاریخ، عباس بن علی به دنیا آمد و اگر روایت دوم درست باشد، ده سال بعد از این ازدواج، عباس ابن علی به دنیا آمده است.. روحش شاد که زنی بزرگ و بزرگ‌اندیش بود. کاش دعایمان کند این بانو.. 🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/etekaf_madari
گروه تخصصی مادر و کودک
#اولین_اعتکاف_تخصصی_مادر_و_کودک @etekaf_madari
از اینجا می تونید عکس های اعتکاف پارسال رو ببینید. اعتکاف مادر و کودک 🌻|@etekaf_madari
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📩 رهبر انقلاب: مادری، مهم‌ترین نقش عالم خلقت است/ کار کردن در خانه مطلقاً وظیفه زن نیست، زن و مرد باید با هم تفاهم کنند ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح امروز در دیدار جمعی از زنان و دختران: مادری مهمترین نقش در عالم خلقت است. به این اهمیت بدهید، این را دنبال بکنید. بعضی‌ها خیال میکنند کارکردن در خانه وظیفه‌ی زن است. نه، وظیفه‌ی زن مطلقاً این نیست که در خانه کار کند. ✏️ غذاپختن، رخت‌شستن، تر و تمیز کردن، اینها وظیفه‌ی زن نیست. مرد و زن باید تفاهم کنند. حالا بعضی از مردها این کارها را خوشبختانه میکنند و در خانه کار میکنند، کمک میکنند به زن، متصدی بعضی از کارهای خانه میشوند و این جزو وظائف زن نیست به هر حال این را همه بدانند.۱۴۰۲/۱۰/۰۶ 🖼 | 💻 Farsi.Khamenei.ir
گروه تخصصی مادر و کودک
سوالات و نکات تکمیلی: 🌿پذیرش کودکان در مهد فقط برای کودکان بالای ۳ سال امکان پذیر می باشد. 🌿وعده
سلام به مادران عزیز 📢اطلاعیه ی جدید 💚محل برگزاری اعتکاف: مسجد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام مشهد_ بلوار پیروزی_نبش پایداری ۲ 💚زمان برگزاری اعتکاف: ایام البیض سال ۱۴۴۵ ه.ق ۵ و ۶ و ۷ بهمن ماه سال ۱۴۰۲ ه.ش 💚زمان پذیرش: ۴ بهمن ماه (ساعت حضور متعاقباً اعلام می شود. ) اعتکاف مادر و کودک 🌻|@etekaf_madari
خسته از روز شلوغ و غیر تعطیلی! که داشتم؛ روی مبل نشستم و برای لحظاتی چشمانم را بستم. پلک هایم که روی هم آمد، تازه متوجه شدم که از نماز صبح بیدارم . لیست کارهای امروز را که در ذهنم تیک می زنم ، به خودم حق می دهم که به جای خواندن از روی کتاب قصه، فقط ادای خواندن را درآوردم و از خودم چیزی بافتم و تحویل دخترک دادم. از صبح زود میان درس خواندن هایم، پیاز نهار را تفت میدادم و بین مرور محفوظاتم، برنج دم می کردم. زمان استراحتم را مشغول ثبت نام اعتکاف بودم و تا آمدم پلک برهم بگذارم، مشغول آماده کردن صبحانه برای دخترکم بودم. صدای قل قل کتری، مرا به خودم آورد؛ سکوت شب به فنجانی آرامش مهمانم کرد و یادم آمد که راستی چقدر چای روضه ی امشب چسبید. چای مرا برد به روضه ی امشب، روضه ی قمر بنی هاشم، گویی خستگی چشم هایم را شسته بود آن چند قطره اشک . استکان چای را که شستم، وضو هم گرفتم و نزدیک بود که شب را به پایان برسانم، مثل هر شب زمان مانده به اعتکاف را محاسبه کردم و انبوه کارهای زمین مانده را. امروز جمعه، ۸ دی ماه بود و نزدیک بود شب را به پایان برسانم، اما تصور اینکه حدودا ۴ هفته ی دیگر؛ همین موقع؛ در خانه ی امن و پر از مهر خدا؛ کنار فرشتگان به خواب رفته؛ زیر نور ملایم محراب؛ و با صدای آرام مناجاتی که پخش می شود؛ بی صدا اشک می ریزیم و در قنوت نماز شبمان، عاقبت خیر می خواهیم برای سربازان کوچکمان و از ته دل ، فرج صاحبمان (عج) را ؛ پایان امشب را جور دیگری رقم زد. پایان امشب؛ من بودم و چادر و سجاده، و عبارت : اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاَحُهُ الْبُكَاءُ اعتکاف مادر و کودک 🌻|@etekaf_madari
15.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻تفسیری عاشقانه از ترس از خدا! 🔻خدایا ما شیرینی اعتکاف تو رو درک کردیم ... سه روز توی آغوش تو بودیم ... وقتی یاد از دست دادن آغوش تو می‌افتیم می‌ترسیم ... 🔻می ترسیم امسال نتونیم تو حصار امن خونه ی تو معتکف بشیم... 🔻می ترسیم از دست بدیم این توفیق رو... 🔻خدایا از ما نگیر برکت حضور در خانه ات رو... 🔻خدایا.... می ترسیم...! کانال اعتکاف مادر و کودک @etekaf_madari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهانه ی خلقت، خیر کثیر حضرت رسول، بانوی خانه ی علی، مادر سرور جوانان اهل بهشت، و مادر تمام شیعیان عالم 🌿ولادت پر از خیر و برکت ات بر ما مبارک🌿 اعتکاف مادر و کودک 🌻|@etekaf_madari
آه از غمی که تازه شود با غمی دیگر ... تا کنون ۶ کودک شهید شدند
روایت مادری ظرف های نهار رو شستم و با یک لیوان چای پررنگ نشستم روی مبل جرعه ای از چای را در آرامش خانه سر کشیدم. گوشی را برداشتم و پیام‌های نخوانده را یکی یکی باز کردم. چشمم روی صفحه ی گوشی خشک شد. "لحظاتی پیش در حادثه ی تروریستی گلزار شهدای کرمان، ۳۰ نفر مجروح و دست کم ۵۰ نفر شهید شدند...." کرختی دهانم از تلخی زهر آلود خبر بود یا طعم گس چای؟! نفس کشیدن از همیشه سخت تر شد و ضربان قلبم تندتر دستم به دنبال شماره ی فاطمه، چشمان تارم اما اشتباه شماره می گرفت؛ نیم ساعت پیش زنگ زده بود که : "مامان تو اتوبوسیم نزدیک مزار سردار؛ جات خیلی خالیه..." آن موقع دلم آرام بود وقتی میگفتم :" الهی عاقبت بخیر بشی عزیز مادر " اما الان می ترسیدم که اجابت شده باشد. صدای گریانش که به گوشم رسید، حمد گویان ، صدایش زدم: "کجایی فاطمه جان؟ چی شده؟ من که مردم از نگرانی...." _"مامان... نمی دونی چه خبره اینجا... چند تا بچه ی کوچیک... یه عالمه آدم بی گناه.... پر از خون رو زمین... ما یکم بعد از انفجار رسیدیم ، نذاشتن نزدیک بریم..." فاطمه سالم بود، اما هنوز نگران بودم؛ هنوز چشمانم تار بود؛ در تاریکی شب با نور گوشی ‌کمی قرآن خواندم. "خدایا دل مادراشون رو آروم کن" ساعت یک بامداد بود که چشمم به ساعت افتاد. بغضم شکست، وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم. هنوز سجاده را جمع نکرده بودم که فاطمه زنگ زد : "مامان کنار مزار سردارم..." ساعت ۱:۲۰ دقیقه بود. آرام شدم. امنیت برقرار بود. "يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ " (آیه ۳۲ سوره توبه) خدایا مهدی موعود را صبح روشن جهان تاریک مارا برسان.... اللهم عجل لولیک الفرج اعتکاف مادر و کودک 🌻|@etekaf_madari