eitaa logo
عــــــــــــطر بــــــــــــــاران☔
2.5هزار دنبال‌کننده
984 عکس
1هزار ویدیو
4 فایل
💞☔دوست داشتنت بوی باران میدهد.. همان قدر لطیف و خوش ... عطر بارانم تویی... بیا و همه ی ما را معطر کن به این عطر حضور🤲 اللهم عجل لولیک الفرج خادم @dahe_navadihaa این کانال مربوط به دهه نودی هاست
مشاهده در ایتا
دانلود
اگه واقعا اخلاق خوبی نداری...یه کاری میگم بکن. ببین ؟ از همین امروز تمرین خوش اخلاقی کن. کامل هم نه. ساعتی ! یعنی بگو میخوام از ساعت ۱۰ صبح تا ۱ بعد از ظهر هر اتفاقی افتاد بازم خوش اخلاق باشم. همین. به همین سادگی. اگه میخوای خوش اخلاق بشی‌ دقیقا از اینجا باید شروع کنی .. خیلی تاثیر داره. خیلی... ببین ؟ سعی کن تو این بازه زمانی ادای یه آدم صبور و خوش اخلاق رو در بیاری. حتی شده به زور ! بعد یه مدت کم کم حس میکنی داری خوش اخلاق میشی 😊و میشی ❤️
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مشاهده وضعیت برزخی یک توسط تجربه گر مرگ حق الناسی که بخاطر عدم رعایت حجاب ، به گردن زن بیحجاب هست رو نمیشه جبران کرد شمیم باران @shamim_baran
🔻می‌گویند : هر وقت خواستی پارچه‌ای بخری؛ آن را در دستت مچاله كن و بعد رهايش كن، اگر چروک برنداشت، جنس خوبی دارد..... آدم‌ها نیز همين‌طورند! آدم‌هايی كه بر اثر فشارها و مشكلات، اخلاق و رفتارشان عوض می‌شود و چروک برمی‌دارند، اين‌ها جنس خوبی ندارند و برای رفاقت، معاشرت، مشارکت، ازدواج و اعطای مسئولیت به ایشان، به هیچ وجه گزینه مناسبی نخواهند بود..... شمیم باران @shamim_baran
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من دخیلم به ضریحی که نداری.... ولادت امام حسن علیه السلام مبارک😍 ـ•------✾-🌿🌺🌿-✾------•ـ شمیم بارانم تویی👇 @shamim_baran
از توی خیابان پیروزی پیچیدم توی پرستار. پاتند کردم تا نوبت دکترم دیر نشود. کمی جلوتر دو سه نفر ایستاده بودند. زمین را نگاه می‌کردند و سر تکان می‌دادند. نزدیک که شدم مرد را دیدم. نشسته بود روی زمین، لابلای شیشه‌ خرده‌های شکسته. نحیف بود و لاجون. جلیقهٔ سرمه‌ای توی تنش زار می‌زد. نوک کتونی های مشکی‌اش چرم نداشت! روزگار ردپای سپیدی پاشیده بود روی موهای پرپشتش. با نوک انگشت شیشه‌ها را جابجا کرد. سر بالا آورد. آسمان منعکس شد توی چشم‌های پر آبش. بغض، صورت استخوانی‌اش را لاغرتر نشان می‌داد. به رزهای سرخی که لابلای خرده شیشه‌ها زخمی شده بودند نگاه کردم. ترسیدم بپرسم چه شده و بغض مرد بیشتر آتشم بزند. چروک‌های دور چشمش احساساتم را به بازی گرفت. هرچه باشد مرد بود برای یک خانواده. شاید پدر برای چند بچه. احتمالا توی خانه ابهت خودش را داشت، اما حالا نشسته بود و وسط خیابان بی‌پروا گریه می‌کرد. زنی از پشت سرم پرسید چه شده. پیرمرد دهان باز کرد. دندان‌هایش یکی درمیان بود و نبود: _خوردم زمین. همه گلدونام شکست. کنارش دوتا گلدان سالم بود. شیشه‌های شفاف بلند که توی هرکدام دو رز قرمز جا خوش کرده بود. صدای شازده کوچولو پیچید توی گوشم «هرکس مسئول گل خودش است» گاهی شاید مسئول گل دیگران هم باشیم. خودم داشتم لابلای دیالوگ‌های شازده پرسه می‌زدم، اما زبانم کنار مرد بود: _کارتخوان دارید؟ سربالا انداخت: _ندارم. شماره حساب دارم. موبایلم را درآوردم. دستی زنانه از کنارم جلو آمد و یک تراول داد به مرد. زنی چند ده تومانی به طرفش گرفت. آپم را باز کردم. مردی یک تراول دیگر مهمانش کرد. شماره کارتش را پرسیدم. تند از حفظ گفت. رقم را زدم و دلم آرام گرفت. از ترویج تفکر گدایی متنفرم. عزت نفس آدم‌ها را حتی اگر خودشان متوجه نشوند می‌بلعد. برخلاف باقی که پول می‌دادند و می‌رفتند، دولا شدم و یک شاخه رز زخمی از جلوی پایش برداشتم: _من اینو ازتون خریدم. هنوز داشت گریه می‌کرد. خسارتش که قطعا جبران شد. شاید از درد زمین خوردن بود یا از عزت مردانه‌اش که شکست وسط پیاده‌رو. سرتکان داد. رز را برداشتم و راه افتادم. شازده مدام حرف می‌زد و آسمان هنوز توی نگاه مرد جولان می‌داد. دلم مانده بود پیش صورت مظلومش. توی ذهنم هی داستان می‌آمد پشت داستان. گاهی همسرش قربان صدقه‌اش می‌رفت بابت شیشه های شکسته، گاهی سرکوفت می‌زد و بی عرضه خطابش می‌کرد. شاید قرار بود فروش امروزش را هدیه بخرد برای تولد پسرش. یا شیرینی و میوه برای فردا که خواستگار در خانه‌شان را می‌زند. آنقدر خیال بافتم که نفهمیدم کی رسیدم جلوی در مطب. گل را گذاشتم توی کیفم. دوساعتی کارم طول کشید. راه رفته را برگشتم بالا. هنوز پکر بودم. از اینکه گریه‌های مردی را ببینم بی‌زارم. رسیدم همان‌جا. خشکم زد! پاهایم رمقی برای رفتن نداشتند. مرد هنوز نشسته بود! گریه می‌کرد و به هر رهگذری که رد می‌شد می‌گفت خوردم زمین و گلدونام شکست! دو نفر رد شدند و سر تکان دادند؛ اما بقیه اسکناس می‌گذاشتند کف دستش. دست کردم توی کیفم که گل را بردارم. خار رفت توی دستم. سوختم! کشیدمش بیرون. به آینه حماقتم نگاه کردم. پوزخند می‌زد انگار! انداختمش توی جوب. از جلوی پیرمرد رد شدم و با خودم فکر می‌کردم هزینه‌ای که دادم خیلی زیاد بود! به اندازهٔ اعتمادی که فرو ریخت! نمی‌دانم اگر یک روز واقعا یک مرد زمین بخورد و گلدان‌هایش بشکند، می‌توانم کمکش کنم یا نه! اعتماد بدجور گران است! ✍ م.رمضان‌خانی @gahi_ghalam
20.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کلیپ تذکر محترمانه حراست حافظیه و ارم و تخت جمشید و فرودگاه شیراز رو یادتونه؟ 😂 آره، همون کلیپ هایی که میلیون ها نفر اونها رو دیدند و کلی بی بی سی رو سوخوند... ⭕️این دفعه اومدیم یکی از ایستگاههای مترو شیراز، که بگیم میشه درستش کرد. کافیه باور داشته باشیم مساله حجاب مساله قانونی و شرعی است اون وقت نمیتونیم و نباید بی تفاوت باشیم. اون وقته که زیر زمین و مترو یا توی هوا و هواپیما نداره. همه جا تذکر خیرخواهانه می دهیم و قانون شرع و قانون جامعه را متذکر می شویم. 🙂 🤌متولیان خود دستگاهها هم باید علاوه بر مردم کار خودشون را درست انجام بدن. 😊تذکر بوسیله مردم و تذکر بوسیله متولیان = جامعه سالم 💼 مجموعه های خدمت رسان شیراز 🚇 یکی از ایستگاههای مترو 👌با تذکر زبانی، معجزه را ببینید. ✋دوشنبه های حسینی (طرحی نو، برای همگانی کردن تذکر زبانی)
🌹" لیله القدر خیر من الف شهر " 🌹 هر کار خیری امشب ، ارزشش هزاربار بیشتر از ایام و لیالی عادی هستش👌 سفره ی فقرا امسال خیلی کوچکتر از سالهای گذشته شده ، ما هم به رسم هرساله و با تاسی به مولای متقیان علی بن ابیطالب روحی فداه ، بسته غذایی ماه مبارک رمضان رو با کمک شما عزیزان خواهیم داشت. عزیزانی که در اطعام فقرا (احتمالا گوشت گوسفندی ) میخوان شریک بشن بسم الله ...
5041721090621369
رسالت، حامد اکبری این شماره کارت فقط برای تهیه بسته غذایی هستش یاعلی .... کانال خیرین مهربان(یاران باران)❤️ ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/joinchat/296484905C665cd77429
سرتان کلاه نرود، امشب! آیت الله فاطمی نیا دعامون کنید✋🌷✨
گویند علی میزده صد وصله به کفش اش.. ایکاش دل خسته ما کفش علی بود مولا شمیم بارانم تویی 👇 @shamim_baran