eitaa logo
عــــــــــــطر بــــــــــــــاران☔
2.5هزار دنبال‌کننده
984 عکس
1هزار ویدیو
4 فایل
💞☔دوست داشتنت بوی باران میدهد.. همان قدر لطیف و خوش ... عطر بارانم تویی... بیا و همه ی ما را معطر کن به این عطر حضور🤲 اللهم عجل لولیک الفرج خادم @dahe_navadihaa این کانال مربوط به دهه نودی هاست
مشاهده در ایتا
دانلود
امام على عليه ‏السلام: جويا نشدن حال دوست، به جدايى مى ‏انجامد تَركُ التَّعاهُدِ لِلصَّديقِ داعِيَةُ القَطيعَةِ الإرشادجلد1صفحه303 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍓🍓🍓 🍓🍓 🍓 💎 همين امروز؛ زندگیت رو " زندگی " کن ! 🔹️ بعدها ... وقتی موهای جو گندمی ات را از پیشانی ات کنار میزنی و قرص های رنگارنگت را به ضرب آب ؛ پایین میدهی... 🔹️ وقتی با کسی که عادت کرده ای به بودنش کنار شومینه ی رنگ و رو رفته ی خانه مینشینی و به جای دوستت دارم، از پادردت شکایت میکنی ... 🔹️ وقتی برای بار هزارم سریالی را تماشا میکنی... 🔹️ وقتی دیگر برایت فرقی نمیکند موهایت سپید باشند یا بلوند! نسکافه ای باشد یا هر رنگ دیگری! 🔹️ وقتی پسر بزرگترت روز مادر برایت صندلی نماز می آورد ؛ متوجه خواهی شد که: زندگی آنقدر ها ارزش نداشت که برای به دست آوردن چیزهای پوچ دنیایی بجنگی ! که برای آخرتت تلاش نکنی! 🔹️ به زودی وارد روزمره گی هایت خواهی شد... 🔹️ به زودی وارد روزی میشوی که آرام و ساکت روی صندلی چوبی قدیمی جهیزیه ات رو به روی پنجره ی خانه نشسته ای و چای مینوشی و همسرت طبق معمول مشغول غر و لندهایش ست.. 🔹️ به زودی متوجه خواهی شد که چه کلاه بزرگی سرت گذاشت این زندگی! که هر روزت را به بهانه ی روز بهتر ، از تو ربود و تو چه ساده لوح بودی که حرفش را باور کردی! 🔹️ زندگی تو همین امروز است همین ساعت ! کاری که دوست داری انجام بده! 🔹️ "دوستت دارم" را به هرکس که لایق هست بگو... زندگیت را با کسانی که دوستشان داری بگذران... بعدتر ها متوجه خواهی شد که زندگی همین هاست ! 💎 اما... زندگی ات را همین امروز زندگی کن! 🌸🍃 شـمـیـم بــاران... @Shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😋 مواد لازم نخود و لوبیا سفید ۱ پیمانه گوشت ۲۵۰ گرم پیاز متوسط ۱ عدد عدس ۱ پیمانه برنج ۲ پیمانه تره خرد شده ۵۰۰ گرم فلفل قرمز یا سیاه به مقدار لازم نمك و زردچوبه به مقدار لازم طرز تهیه ۱- ابتدا گوشت را به همراه پیاز رنده شده و زردچوبه می‌پزیم ،پس از یك ساعت نخود و لوبیا سفید را كه قبلا به مدت 24 ساعت خیس كرده‌ایم به گوشت اضافه می‌كنیم. ۲- وقتی گوشت و حبوبات كاملا پخته شد برنج، عدس، سبزی و فلفل را به آن اضافه می‌كنیم و درجه شعله گاز را تنظیم می‌كنیم، باید هر چند دقیقه هم بزنیم كه ته نگیرد. ۳- این غذا باید كاملا پخته شود، گوشت رو كاملا ریش‌ریش کنید و روی آش بریزید. در انتها آش را با كشك، نعنا‌داغ و مقداری گوشت تزئین كرده و سرو می‌كنیم. 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
کار دوستان در بخش آشپزی ....😋👆 ایشون از برندگان مسابقه ی ما هم بودن ☺️👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕محبت چیست؟! محبت مانندسکه است که توقلک دل هرکسی بیندازی، دیگه نمیتونی درش بیاری!مگه اینکه ، دلش رو بشکنی به همین سادگی..... 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عــــــــــــطر بــــــــــــــاران☔
🔹 #او_را ... 16 صبحونمو خوردم و به اتاق برگشتم. سه تماس از دست رفته از عرشیا داشتم📱 شماره مرجانو
🔹 ... 17 عرشیا حسابی به خودش رسیده بود. البته منم کم نذاشته بودم،اونقدری که همه با چشمشون دنبالم میکردن... شب هر دومون از خودمون گفتیم. عرشیا تا میتونست زبون ریخت و منو خندوند😂 واقعاً چهره جذابی داشت... چشمای طوسی، موهای مشکی که همیشه،یه حالت خیلی شیکی بهشون میداد، بینی باریک و بلند و ته ریش یه چهره ی مردونه و جذاب... با این حال به پای خوشگلی و جذابیت من نمیرسید...😌 عرشیا اونقدر اون شب صحبت کرد که حتی اسم بچه هامونم مشخص کرد!! قبل خداحافظی یه جعبه کوچیک و خوشگل گذاشت جلوم. -این چیه؟؟ -یه هدیه ناقابل برای باارزش ترین فرد زندگیم...🎁 -یعنی برای من؟؟😳 -مگه من باارزش تر از توهم تو زندگیم دارم عروسک؟؟😉 -وای ممنونم عرشیا... -قابل شمارو نداره خانومی😉 حالا نمیخوای بازش کنی؟؟ -چرا😉 با دیدن گردنبند برلیان ظریف و خوشگل داخل جعبه چشام برق زد😍 -وااااایییی.... عرشیا...این برای منه؟؟؟ چقدرررر نازه.... وای ممنونم... -خواهش میکنم عزیزم... قیمتش یه بوس میشه😉 -بی ادب لوس😠 نخواستم اصلا... -شوخی کردم بابا.... -عرشیا!یادت نره که این رابطه،کوتاه مدت و امتحانیه😡 -باشه بابا...نده...فقط با این حرفات دلمو نلرزون... لطفا😞 -تقصیر خودته... کی تو دیدار اول چنین حرفی میزنه؟؟ -بله ببخشید... 😔 -خواهش میکنم حالا☺️ ممنون،خیلی خوشگله... فقط داره دیرم میشه، ممکنه بابام توبیخم کنه. دیگه باید برم. -چقدر زود😞 باشه عزیزدلم... کاش حداقل ماشین نمیاوردی،خودم میرسوندمت... -نه ممنون. زحمتت نمیدم... بابت امشب ممنونم. خداحافظ👋 -من از تو ممنونم که اومدی خانومی... دوستت دارم ترنم... خداحافظ گل من👋💋 از پیش عرشیا که برگشتم حالم خوب بود،چند روزی شارژ بودم... تا اینکه رفتم سراغ دفترچم... "محدثه افشاری" 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
🔹 ... 18 دفترچه رو باز کردم و نوشته هامو خوندم، آخرین نوشتم نیمه تموم مونده بود... همون روزی که رابطم با عرشیا شروع شد،میخواستم راجع به زندگیم بنویسم که با زنگ عرشیا نصفه موند... حالا همون زندگی رو داشتم+عرشیا ✅ دوباره رفتم تو خودم... انگار آب داغ ریختن رو سرم... هرچی مینوشتم، هرچی میگشتم، هرچی فکر میکردم، هیچی تو زندگیم بهتر نشده بود❌ فقط عرشیا حواسمو از زندگی پرت کرده بود✅ همین... هیچی به ذهنم نرسید،جز حرف زدن با مرجان. -الو مرجان -سلام ترنم خانوم! چه عجب یاد ما کردی! -ببخشید... سرم شلوغ بود! -سر تو قبلاً هم شلوغ بود اما باز یه یادی از رفیق قدیمیت میکردی! اما انگار یار جدیدت کلا وقتتو پر کرده😉 -لوس نشو مرجان😏 خونه ای؟ میخوام بیام پیشت... نیاز دارم باهات صحبت کنم. -دوباره چت شده میخوای ناله هاتو برام بیاری؟؟ -مرجان...خونه ای؟؟؟ -الان که نه، ولی تا دوساعت دیگه میرم خونه. اون موقع بیا😉 -باشه. کاری نداری؟؟ -فدای تو... بای تا یه سیگار بکشم، یکم قدم بزنم و یه دوش بگیرم،یه ساعت و نیم گذشت. حاضر شدم و راه افتادم سمت خونه مرجان. سر کوچشون بودم که دیدم داره میره سمت خونه. یه بوق زدم تا متوجه شه پشت سرشم. -عه،سلام... چه به موقع رسیدی -سلام، میخوای دیگه نریم خونه؟ سوار شو بریم پارکی،جایی... -هرچند خسته ام اما هرچی تو بگی😉 سوار شد و رفتم سمت بوستان نهج‌البلاغه 🌲🌳 خیلی این پارکو دوست داشتم، کلی خاطره ازش داشتم... دو تا بستنی گرفتیم و نشستیم رو نیمکت. -خب؟ باز چته؟ نکنه این بار صدای به دخترو از گوشی عرشیا شنیدی؟😂 -خیلی مسخره ای مرجان... منو نگا که اومدم با کی حرف بزنم!!! -خب بابا قهر نکن... میدونی که شوخی میکنم،چرا بهت برمیخوره؟؟ بگو عزیزم،چیشده؟ -مرجان... من... حالم خوب نشده... حتی با وجود عرشیا هم زندگیم همونجوری مسخرست... -خب؟ -ببین عرشیا فقط تونسته حواس منو از زندگیم پرت کنه، وگرنه هیچ تغییری برام به وجود نیاورده... -میخوای چی بگی؟؟ -فقط سعید میتونست زندگی منو قشنگ کنه💕 -سعیدم نمیتونست... -چی؟کی گفته؟ من با سعید حالم خوب بود...😢 -یکم عقلتو به کار بنداز! تو از اول همینجوری بودی! سعیدم مثل عرشیا فقط حواستو پرت کرده بود!😒 مثل من که بهزاد،کامران،شهاب،ایمان،سروش و...همه شون فقط حواسمو از زندگی پرت میکنن.... -یعنی چی؟ -تو با سعید احساس خوشبختی میکردی؟ -خب آره! -پس چرا دم به دقیقه کارت رپ گوش دادن و گریه های شبانه بود. پس چرا گاهی با قرص خوابت میبرد؟؟ -خب بخاطر مشکلاتی که تو زندگیم دارم... -بعد سعید چرا حالت بد شد؟ -همون مشکلات+تنهایی+خیانت دیدن -خب الانم با وجود عرشیا همون دو تا چاله ی آخری برات پر شده! اون چاه هنوز سر جاشه!! -تو اینا رو از کجا میدونی؟؟ -چون منم تو همون لجن دست و پا میزنم!! -پس چرا حالت همیشه خوبه؟😳 -نیست،فقط سعی میکنم بهش فکر نکنم. از یادم میبرمش تا اذیتم نکنه! ولی تو همش داری بهش فکر میکنی!😒 بخاطر همینم عذاب میکشی! -خب آخه من نمیتونم مثل تو باشم! من رو بی هدف بودن آزار میده! -پس اینقدر آزار بکش تا دق کنی! کدوم هدف؟؟ ما همه تو این دنیا تو لجن دست و پا میزنیم! هیچکس خوشبخت نیست! همه فقط اداشو درمیارن! اینقدر تو مخ تو فرو کردن پیشرفت هدف ترقی،که باورت شده این دنیا جای رشده!!😏 اینجا هیچی نیست جز یه صحنه تئاتر و ما هم همه عروسک خیمه شب بازی!! حرفای مرجان مثل پتک کوبیده میشد رو سرم! حالم داشت بد میشد... بلند شدم و مرجانو رسوندم خونش و خودمم رفتم خونه... "محدثه افشاری" 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran