#تلنگر⚠️
#حواسمونهست؟
اگـهمیبینیرفیقتدارهبهراهڪجمیره
بایدراهنـماشبشی؛بهعنـوانرفیقش
مسئولی وگرنهروزمحشـر پاتگـیره..!
اگهسڪوتڪنیوکمکشنڪنی..
همیـنآدمڪهدارهخطامیـره
روزحسـابرسیمیادجلوتـومیگیره
میگه:توڪهمیدونستیمندارماشتباهمیڪنم
چــرابهـمگوشزدنڪردی؟!
چرادستمـونگرفتی؟
eitaa.com/etyhhbi
باشه! اما هنوز تو اهواز ما کولر گازی روشنه و خبری از بارون نیست و اگه کسی پالتو بپوشه حتما عقلش شیرینه. لطفا قرصاتو برعکس نخور 😂
#ایران
eitaa.com/etyhhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عضو وزارت دفاع روسیه در یک برنامه زنده، وقتی ازش دعوت میکنند برای پرسش و پاسخ ، بدون اینکه حواسش به میکروفن روشن باشد گفت: درباره پهپادهای ایرانی نپرسید، همه ی دنیا خبر دارند که ایران برای روسیه پهپاد میفرستد، ولی ما نمیخواهیم رسما قبولش کنیم...😁
#ایران
eitaa.com/etyhhbi
رفقا ...
بیاید یجورے زندگے ڪنیم ڪه هرکے ما رو دید بگه بوےِ ڪربلا میدی ...
بوےِ حسین (ع)...🌱
#بوےحسین... :)
.:
eitaa.com/etyhhbi
چـرا وقتۍ سر گوشۍ هستیم 🥀
اصلا حواسمون بہ ساعت و زمان نیست
ولۍ وقتی میخواهیم قرآن بخونیم ثانیہ ها بہ سختی میگذرند://
.:
eitaa.com/etyhhbi
#تلنگر
بچه هیئتی انقلابی باید پای جوانی که دارد از دست میرود غصه بخورد و بصیرت افزایی کند.
#شب_جمعه
#حاج_حسین_یکتا
.:
eitaa.com/etyhhbi
✅ آیا ما هم مومن هستیم؟؟!
فردی برای امام صادق(ع) خبری آورد که فلانی در مهمانی علیه شما حرف میزد!
امام صادق فرمود:
حتما اشتباه شنیده ای!
گفت: نه مطمنم
امام صادق فرمود:
شاید تاریک و شلوغ بوده
و اشتباه فهمیده ای
گفت: نه یقین دارم! امام فرمود: شاید
در عصبانیت و اجبار بوده و حرفی زده!
گفت: در آرامش و اختیار بوده است.
امام صادق(ع) آنقدر بهانه آورد (70
مرتبه بهانه و تاویل آوردن) تا آن فرد
خبرچین خسته و پشیمان شد!
✅ اخلاق مومنانه یعنی نسبت به برادر
دینی ات حسن ظن داشته باشی چون امام
صادق(ع) فرمود حسن ظن و خوش گمانی
از قلب سالم ناشی میشود.
📚مصباح الشریعه ص 515
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان اموزنده🎐
📚 .:
eitaa.com/etyhhbi
🌿🌾🌿
✍امام علی (علیهالسلام) فرمودند:
از نشانههای (پرهیزگاران) این است
که در کار دین نیرومندش بینی و پایدار.
نرمخوی هشیار ..
و در ایمان استوار ..
و در طلب دانش حریص ..
و با داشتن علم بردبار ..
و در توانگری میانه رو بینی ..
و در عبادت فروتن ..
و به درویشی نکو حالی نمودن ..
و در سختی شکیبایی کردن ..
و جستجو کردن آنچه رواست ..
و شادمان بودن به رفتن راه راست ..
و دوری گزیدن از طمع که خوارکننده
انسانهاست ...
📚 نهج البلاغه خطبه ۱۹۳
#مرگ
#آخرت
#قیامت
#قبر
#عذاب
#غیبت
#ظهور
⪻دنیای مرگ وآخرت⪼
━━━━⪻✿⪼━━━
➤.:
eitaa.com/etyhhbi
🌾#رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #دهم
دستپخت معرکه
چند لحظه مکث کرد ... زل زد توی چشم هام👀 ...
_واسه این ناراحتی، می خوای گریه کنی؟ ...☺️
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیر گریه ... 😭
_آره ... افتضاح شده ...
با صدای بلند زد زیر خنده ... 😃با صورت خیس، مات و مبهوت خنده هاش شده بودم ...
رفت وسایل سفره رو برداشت و سفره رو انداخت ...غذا کشید و مشغول خوردن شد ... یه طوری غذا می خورد که اگر یکی می دید فکر می کرد غذای بهشتیه ...
یه کم چپ چپ ... زیرچشمی بهش نگاه کردم ...
- می تونی بخوریش؟ ... خیلی شوره ... چطوری داری قورتش میدی؟ ...😥
از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده اش گرفت ...😃
- خیلی عادی ... همین طور که می بینی ... تازه خیلی هم عالی شده ... دستت درد نکنه ...😋
- مسخره ام می کنی؟ ...😥
- نه به خدا ...
چشم هام رو ریز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم ... جدی جدی داشت می خورد ...
کم کم شجاعتم رو جمع کردم و یه کم برای خودم کشیدم ... گفتم شاید برنجم خیلی بی نمک شده، با هم بخوریم خوب میشه ... قاشق اول رو که توی دهنم گذاشتم ... غذا از دهنم پاشید بیرون ...
سریع خودم رو کنترل کردم ..
. و دوباره همون ژست معرکه ام رو گرفتم ... نه تنها برنجش بی نمک نبود که ... اصلا درست دم نکشیده بود ... مغزش خام بود ...
دوباره چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش ... حتی سرش رو بالا نیاورد ...
- مادر جان گفته بود بلد نیستی حتی املت درست کنی ...
سرش رو آورد بالا ... با محبت 😍بهم نگاه می کرد ...
_برای بار اول، کارت عالی بود ...
اول از دستم مادرم ناراحت شدم که اینطوری لوم داده بود ... اما بعد خیلی خجالت کشیدم ...
شاید بشه گفت ... برای اولین بار، اون دختر جسور و سرسخت، داشت معنای خجالت کشیدن رو درک می کرد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #یازدهم
فرزند کوچک من
هر روز که می گذشت علاقه م بهش بیشتر می شد…
لقبم “اسب سرکش” بود … و علی با اخلاقش، این اسب سرکش رو رام کرده بود …
چشمم به دهنش بود ،تمام تلاشم رو می کردم تا کانون محبت و رضایتش باشم … من که به لحاظ مادی، همیشه توی ناز و نعمت بودم می ترسیدم ازش چیزی بخوام …
علی یه طلبه ساده بود …
می ترسیدم ازش چیزی بخوام که به زحمت بیوفته … چیزی بخوام که شرمنده من بشه…
هر چند، اون هم برام کم نمیذاشت. مطمئن بودم هر کاری که برام می کنه یا چیزی برام می خره، تمام توانش همین قدره ...
خصوص زمانی که فهمید باردارم😌....
اونقدر خوشحال شده بود… که اشک توی چشم هاش جمع شد…دیگه نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم …
این رفتارهاش… حرص پدرم رو در می آورد…👌 مدام سرش غر می زد که…
_تو داری این رو لوسش می کنی نباید به زن رو داد … اگر رو بدی سوارت میشه و…
اما علی گوشش بدهکار نبود …
منم تا اون نبود… تمام کارها رو می کردم… که وقتی برمی گرده… با اون خستگی… نخواد کارهای خونه رو هم بکنه☺️
فقط بهم گفته بود از دست احدی، …حتی پدرم، چیزی نخورم… و دائم الوضو باشم و…👌
منم که مطیع محضش شده بودم. باورش داشتم …
9 ماه گذشت … 9 ماهی که برای من،… تمامش شادی بود😊 …اما با شادی تموم نشد …
وقتی علی خونه نبود، بچه به دنیا اومد … مادرم به پدرم زنگ زد تا با شادی خبر تولد نوه اش رو بده…
اما پدرم وقتی فهمید …بچه دختره… با عصبانیت به مادرم گفت…
_لابد به خاطر دختر دخترزات… مژدگانی هم می خوای؟…😤
و تلفن رو قطع کرد … مادرم پای تلفن خشکش زده بود … و زیرچشمی با چشم های پر اشک بهم نگاه می کرد …
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
🌾#رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #دوازدهم
زینت علی
مادرم بعد کلی دل دل کردن...حرف پدرم رو گفت ... بیشتر نگران علی و خانواده اش بود ... و می خواست ذره ذره،… من رو آماده کنه… که منتظر رفتارها و برخورد های اونها باشم ...
هنوز توی شوک بودم … که دیدم علی توی در ایستاده ... تا خبردار شده بود، … سریع خودش رو رسونده بود خونه ... چشمم که بهش افتاد گریه ام گرفت ... نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم ...
خنده روی لبش خشک شد ... با تعجب به من و مادرم نگاه می کرد ...
چقدر گذشت؟ نمی دونم ... مادرم با شرمندگی سرش رو انداخت پایین ...
- شرمنده ام علی آقا ... دختره ...😞😓
نگاهش خیلی جدی شد ...
هرگز اون طوری ندیده بودمش ... با همون حالت، رو کرد به مادرم ...
_حاج خانم، عذرمی خوام… ولی امکان داره چند لحظه ما رو تنها بزارید ...
مادرم با ترس ... در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد … رفت بیرون ...
اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش ...
دیگه اشک نبود... با صدای بلند زدم زیر گریه ... بدجور دلم سوخته بود ...
- خانم گلم ... آخه چرا ناشکری می کنی؟ ...😊 #دختررحمت_خداست ... #برکت زندگیه ... خدا به هر کی #نظر کنه بهش دختر میده ... #عزیزدل_پیامبر و #غیرت_آسمان_و_زمین هم دختر بود ...😊
و من بلند و بلند تر گریه می کردم ... 😩😭
با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد ... و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاق ... با شنیدن صدای من … داره از ترس سکته می کنه ...
👶💞👶💞
بغلش کرد ... در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، … پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار داد ...
چند لحظه بهش خیره شد ... حتی پلک نمی زد ... در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود ...
دانه های اشک از چشمش سرازیر شد ...
- بچه اوله و این همه زحمت کشیدی ... حق خودته که اسمش رو بزاری ... اما من می خوام پیش دستی کنم ...
مکث کوتاهی کرد ...
_زینب یعنی زینت پدر ... پیشونیش رو بوسید ... خوش آمدی زینب خانم ...😍😘
و من هنوز گریه می کردم ... اما نه از غصه، ترس و نگرانی😢
ادامه دارد...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #سیزدهم
تو عین طهارتی
بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود ... علی همه رو بیرون کرد ...
حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه ... حتی اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت ...
خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد ... مثل پرستار ...
و گاهی کارگر دم دستم بود ...
تا تکان می خوردم از خواب می پرید ... اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم ... اونقدر روش فشار بود که نشسته ... پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد ...
بعد از اینکه حالم خوب شد ... با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ...
اون روز ...
همون جا توی در ایستادم ...فقط نگاهش می کردم ...
با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ...
همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ...
چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد ...
- چی شده؟ ... چرا گریه می کنی؟ ...😟
تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم ... خودش رو کشید کنار ...
- چی کار می کنی هانیه؟ ... دست هام نجسه ...
نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... 😭
- تو عین طهارتی علی ... عین طهارت ... هر چی بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ...
من گریه می کردم ... علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت...
اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد ...
ادامه دارد....
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتیدرسمیخونیاینذکرهاروبگو!
#استادشجاعی
eitaa.com/etyhhbi
💖💖نکته کاربردی امروز نهجالبلاغه 💖💖
💖💖🌼💖💖🌼💖💖🌼💖💖🌼💖💖🌼💖
حکمت ۳۷: در سر راه صفّين دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شده، و پيشاپيش آن حضرت میدویدند. فرمود: چرا چنين میکنيد، گفتند: عادتى است كه پادشاهان خود را احترام میكردیم.
و درود خدا بر او، فرمود: به خدا سوگند كه اميران شما از اين كار سودى نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت میافکنید، و در آخرت دچار رنج و زحمت میگردید.
و چه زيانبار است رنجى كه عذاب در پى آن باشد، و چه سودمند است آسايشى كه با آن، امان از آتش جهنّم باشد.
💖💖🌼💖💖🌼💖💖🌼💖💖🌼💖💖🌼💖
این گفتار مولی هم نشاندهنده یکی از نیازهای اساسی روانی در هر انسانی است، نیاز به عزت نفس و کرامت که هر کسی میبایست آن را برای خود حفظ کند.
eitaa.com/etyhhbi
#ناشناس
1. سلام بله خدمت تون عرض کردم ادمین هامون بیمار هستن منم تازه خوب شدم اما ان شاءالله فعالیت هامون بیشتر میشه
2.سلام ممنونم
باور کنید این صدمین باریه که ما رو دعوت میکنین😂
🌸رفقا اينو يادتون باشه و فراموش نکنيد که
من نميتونم✖ از شيطانه🔥
من ميتونم✔ از خداست💜
💥هر اشتباهی که درگذشته مرتکب شديد بگيد جبران ميکنم و بخشش رو بسپريد به خدا.
↩يه چي بگم خيالتون راحت↪
💕خدا هيچوقت نميگه نميبخشم …خيالت تخت…هر کاري کرديد جبران کنيد و مطمئن باشيد خدا ميبخشه …حتي اگه ادم کشتيد...
❌راستی نباید از این بخشش سوءاستفاده کردها....
✨در اسلام ↩هـــــــــــیچ↪ بن بستی وجود نداره
از عذاب وجدانت سواری بگير نذار عذاب وجدانت ازت سواري بگيره..
هر کسي بهت گفت نميتوني بدون کار شيطانه…
↩اين ملعون شيطان🔥 فقط بلده بگه:
↩نه نميتونی
↩دير شده
↩کارت تمومه
↩جهنمي هستی
↩نميتوني جبران کنی
↩نه تو اراده نداری
↩خدا ميبخشه ول کن
↩دلت پاک باشه
↩هنوز که جوونی
↩حق الناس زياد داري نميتوني جبران کني
✔️دوستان عزيزم گول بازی های شيطان رو نخوريد..
قوي باشيد و با قدرت شروع کنید👌😊
eitaa.com/etyhhbi
➕حاجی میدونستی یکی از عوامل کاهش رزق گناه کردنه؟!
فرض کن یه رزقی با ذوق شوق داره میاد طرفت بعد یهو گناه میکنی میزنن رو شونش بهش میگن برگرد برگرد این گناه کرد دیگه لیاقت تورو نداره.😐😂
🌺حدیث داریم:
بنده مرتکب گناه که بشه روزیش ازش باز پس گرفته میشه😑
باورتون نمیشه حتی ضربه واسیب هایی که به بدنمون میخوره هم بخاطر گناهامونه🤕
👤مولامون میفرماد:
هیچ بلایی و کمبود رزقی نیست مگر به خاطر گناه؛ حتّی خدشهای که بر بدن وارد میشود، پایی که به جایی برخورد میکند و مصیبتی که پیش می آید، همه بر اثر گناه است.
eitaa.com/etyhhbi
⭕️ میدونید چرا بسیاری از امر به معروف های افراد مذهبی موثر واقع نمیشه؟
علت اصلیش اینه که معمولا اون امر به معروف "از سر عجب و تکبر" بیرون میاد.
🔸طرف چادری هست بعدش تا یه خانم بدحجاب میبینه توی دلش ناخودآگاه میگه خب من که معلومه از اون بالاترم چون حجاب دارم
ولی اون چقدر بده که حجاب نداره.
🚫 عجب و تکبر خییییلی ریز میاد توی دل آدم و همین باعث میشه که اگه امر به معروفی هم انجام بشه اون خانم بدحجاب بهم بریزه و حتی لجبازی و توهین کنه.
بنابراین اول از همه آدم باید مراقب تغییرات دلش باشه و نیتش رو کااااملا خالص کنه. چهار تا حرف درشت هم به هوای نفسش بزنه خوبه👌🏻
به خودش بگه
⭕️🚫خب مثلا حالا تو کی هستی؟ یه چادر پوشیدی فکر کردی کل بهشت رو خریدی؟ خیلی هنر کردی؟ خب معلومه اگه اون خانم بدحجاب توی شرایط تو به دنیا اومده بود شاید بهتر از تو هم محجبه میشد! پس الکی دور بر ندار و فکر نکن که خیلی آدم خوبی هستی...😒
خلاصه همین که این چهار تا حرف رو آدم به خودش بزنه متعادل میشه و میتونه رفتار درست رو با طرف مقابل داشته باشه.
✅ وقتی آدم بدون عجب عمل کنه خدا به تک تک حرکتاش نور میده... خیلی وقتا ممکنه اصلا حرفی هم نزنه ولی همین حضورش نور میده به همه جا و کم کم جامعه اصلاح خواهد شد.
eitaa.com/etyhhbi
⊰•🍄🌺•⊱
.
زمانہعجیبۍاست!
برخے مردمان،
امام گذشتہ را عاشقند نہ امام حاضر را
میدانۍ چرا؟
امام گذشتہ را هرگونہ ڪہ بخواهند تفسیر میڪنند، اما امام حاضر را باید فرمانبرند!!
وڪوفیان اینگونہعاشورا را رقمزدند🌿
http://eitaa.com/etyhhbi
⊰•💚🔗🌿•⊱
.
•≺بِسمرَبِصـٰاحِبَالْزَّمـٰان≻•
فـٰالِحـٰافِـظزَدَمآنرِنـدِغَـزَل
خوانهَمگفت:
زِندِگےبۍتومَحـٰالاست،
ٺـوبـٰایَـدباشـۍ...
http://eitaa.com/etyhhbi
⊰•📻🕊•⊱
.
دلم بیتـو
بہ لبخنـد ڪسی
دلخوش نمی گردد...💕"
http://eitaa.com/etyhhbi
⊰•👀⛓️🌸•⊱
.
ݞصہچےرومیخوری؟
وقتےقصہنویسزندگیمونخداست...ツ♥️
.
http://eitaa.com/etyhhbi
⊰•👀🖤🖇️•⊱
.
طوریزندگۍکنکہ
وقتیصبحپاھاتزمینرولمسمیکنه
شیطونبگہاوهلعنتیبازاینبیدارشد !'
آرهمشتی ..
http://eitaa.com/etyhhbi
⊰•❤️⛓️🦋•⊱
.
طُهَمـٰانخـٰاصُونـٰابُوفوقالعـٰادِها؎؛
ڪِہحـٰالَمبـٰاطُعِشقاَست...🙌🏻🌾シ!
.
#پروفایلنظامیونه
http://eitaa.com/etyhhbi