وقتی دوا دعای مادر،وقتی شفا صدای مادر
یوسف فاطمه را یار شدن، می ارزد
به عشق فاطمه است وقتی که
بهشت زیر پای مادر
همرنگ نگات رنگ دریاست
رنگ آسمون رنگ رؤیاست
آهنگ صدات شور رؤیاست
حیدری شور مولاست
میمیرم برات مادر جان
فدای اون نگات. مادر جان
خاک پاتم میفتم رو دست و پات مار جان
از دور می بینیم ساحلی
جلوه روی حق سینجلی
ستاره چشمک میزنه ولی
به ماه عشق مرتضی علی
ای حس شعف حس دریا
ای در صدف در اسراء
ای روح شرف روح طاها
ای نور نجف نور مولا
ای سر خدا مادر جان
روح ربنا مادر جان
ای آیینه قدی شیر خدا مادر جان
میمیرم برات مادر جان
فدای اون نگات مادر جان
خاک پاتم میفتم رو دست و پات مار جان
به یمن تو مادر مادر
به ذکر تو حیدر حیدرِ
تو رهبر ارباب منی
به عشق تو رهبر رهبرِ
عشق شهدا سربندی که
اسم فاطمه روش نوشته
تو روز جزا هر کی با تو
با حسینتِ تو بهشته
من تا با توام مادر جان
زندگیم میدم مادر جان
تا وقتی پا به پاتم قرص دلم مادر جان
میمیرم برات مادر جان
فدای اون نگات مادر خاک جان
پاتم میفتم رو دست و پات مار.
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
الا انســـــیهالحــورا! الا خـــیرالنســــــا! زهـرا
بخوانم با کدامین یا چه بنویسـم تو را؟ زهرا!
نه تنها حمدوتوحیدی و والعصری و والشمسی
تویی تو کوثر و تطهیر و فجــــر و انما، زهرا!
تویی که چادرت چون سایهای روی سردنیاست
-چرا پوشیده میگویم؟- تویی نور خدا! زهرا
خوشا بر تو! محمد(ص)ازنگاهت وام میگیرد
علی با دیـدنت آرام میگیــــرد،خوشــــا زهرا!
ندادی تن به پیراهن؛خوشا انسان جدا ازخویش
نبستی دل به این دنیا!خوشا اینسان رهازهرا
چه میشد لایق "الجـــار ثـــم الدار" تو باشیم
که ما بســــیار محتاجـیم "الغـوث" تو را زهرا
نیاوردیــم ما هــــیزم، نخنــــدیدیم بر اشکت
دعـــایی کــــن بـرای ما! الا روح دعـــا زهـــرا
روایت هســـت از در، از دری که بسته بود اما
همیـن که باز شـد، عــرش خدا گفتند: یا زهرا
نـــبوده روضـــههایی بازتر از آن درِ بســـــته
نــبوده کــــربلایی مثل داغ کوچــــــهها زهرا
علی میگفت:حالا که جهان قهر است با حیدر
تو هم کمصحبتی با من! چرا زهرا؟ چرا زهرا؟
گره بسیار و ره دشوار؛ باکی و هلاکی نیست
که هم مشکل گشا زهراست و هم رهنما زهرا
نه... تشبیه رســایی نیست'؛ ما و خاک پای او
کجا ما بی ســر و پایان سر در گم کجا زهرا؟
رضا یزدانی
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
#ولادت_حضرت_زهرا_س
مـژده داد بـر محضر ختـم رسـل، روح الأمیـن
میـــوهی چلّــه نشینی تــو آیــــد بـــــر زمیـن
جلـوه ی طوبـیٰ بگیــرد بعدِ او عــرش بــریـن
سـوره ی کوثــــر، منــوّر گردد از او، بـه یقیـن
عــرش تـا فـرش خــدا بـا نـور او روشـن شود
خــاک و افـلاک از قــدوم پـاک او گلشـن شود
سجـده های مصطفـیٰ در غار می گـردد قبـول
یــاس اطهــر می شود ریحـانه ی بــاغ رسول
ازدحـــامی از ملائــک می شود بــا او حصول
نـام او در عـرش اعلـیٰ می شود حور و بتـول
فـاطمـه حبل المتیـن، تفسیـر آیـات ضُحـاست
مظهــر خیــر النسـاء،مشکـات انــوار خـداست
روح عـالـــم، علّـت خلـق عظیــم معـنــا شـده
حضــرت احمـــد بـه یُمـن فـــاطمـه بابا شـده
قـوم ابتــــر از مقــــام کـوثـــرش رسـوا شـده
چـون کـه نسل مصطفـیٰ از دامن زهــرا شـده
یـــازده گـوهر تــابنـده ز نـــورش بــرپــاست
حجـت روشــن آن هــــا بــه امامت زهــراست
او کــه با آمـدنش جـلـوه ی حــــق معنـــا شـد
بـاغ و جنـــت ز جـــمـال رخ او زیبـــــــا شـد
کـوثـر ســــوره ی طـاهــــا و گــل بـــابــا شـد
او کـه هم دختـر و هم، مـادری بی همتــا شـد
بوسه ی ختم رسل بــر سـر و دست زهـراست
چون که حق گفته براو،شأن ومقامش والاست
او کــه ذات ازلی وصـف و ثنـــــایـــش گفتــه
از کـرامات و مقـــامـــات و عـطـایــش گفتــه
از سخـــاوت وَ کریمی بـــه گــدایـــش گفتــه
خود او از شــرف و حجب و حیایــش گفتــه
گفته کـه همتــای او در عـالم و افـلاک نیست
هیـچ کس مانند زهرا بـا عفاف و پـاک نیست
فاطمـه، محبـوبـه ی پـــروردگــار عـالَـم است
فاطمـه، یکتا گوهـر، دردانه ی آن خـاتـم است
او کــــه تـاج اولیــــا و انبـیــــای اعظـم است
شـــافـع روز جــزا در حشر، بــر هـر آدم است
هـر کــه بـــر دامان او دست گـدایی می بــرد
دست خــالی بــر نمی گـردد، شفاعـت میخـرد
روز میــــلاد گـــل یاس نبــی، روز عطــاست
روز درخـواست دعــا از دل پـاک زهــــراست
روز امّیـــــد بــــرای فــــــــرج آن آقــــــاست
چـون که او نزد خدا صاحب شــأنی والاست
تــا بیـــایـد پسرش مهـــدی و او شـــاد شـود
ایـن جهــــان بـا قـدمـش یکسـره آبـــاد شـود
فخرالسادات حیدری
۱۴۰۱/۱۰/۲٠
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
ولادت حضرت زهراسلام الله علیها
« مثنوی آیـــــه های کـــــوثر»
باز اینک مسـت جام کـــــوثرم
جرعه نوش از ســاغر نیلوفرم
باز عطر یاس را حس می کنم
معنی احساس راحس می کنم
تا دم از ام ابیــــــــها می زنم
باده از جـــــــام تولا می زنم
غوطه در دریای انجم می کنم
در گلستان خویش را گم می کنم
باز اینک عشق غوغا می کند
باغبان گل را تماشـــا می کند
با طلوع فاطمه شمـــس حیا
نور افشانی شده ارض وسما
می رسد بر گوش جانم زمزمه
آمده مرآت ایــــــــــزد فاطمه
جشن میلاد بهـــــار و قدسیان
پای کوبان بســــته آذین آسمان
آسمان پولک نشان گردیده است
درفضا عطر خدا پیچیده است
درب های رحمت حق وا شده
وقت میــــــلاد گل طاها شده
بلبلان فصل بهاران گشته است
شهر مکه نور باران گشته است
عالم خلقــــت چه نورانی شده
خانه ی دلها چــــــراغانی شده
مژدگانی٬ بانــــــــوی گل آمده
مـــــــادر صــــبر وتحمل آمده
عاشــقان اینک شما را نیک باد
بر شمــــــا میلاد گل تبریک باد
من چه می گویم که از گل برتر است
شرمسار جلوه اش نیلوفر است
این که گفــــتم گل دلیل آه بود
عمر زهــــرا مثل گل کوتاه بود
ورنه کی گل مثل زهرا می شود ؟
باغ گل از او شکوفا می شود
رونق گل وام دار روی اوست
عطر گلها ذره ای از بوی اوست
ام ٱب جز فاطمه بشنیده ای؟
در دل شب آفتابی دیده ای؟
دیده ای خورشید در دامان ماه
عالمی روشن کند با یک نگاه؟
فاطمه محبوب حی سرمد است
بضعه ی ختم رسولان احمد است
فاطمه مرآت ذات داور است
او یگانه دخــتر پیغمبر است
فاطمه یعنــی که نور منجلی
فاطمه در عالم معنـــــــا علی
فاطمه شد افتخــــار مردوزن
مادر مظلومـــه ی مولا حسن
فاطمه یعنی ضـــــیاء عالمین
مادر خون خدا یعـنی حسین
فاطمه یعنی که شمس مشرقین
فاطمه مام نکـــــوی زینبین
فاطمه انســـیة الحورا ی حق
چشمه سار عصمت و تقوای حق
پیش پای وی کند احمد قیام
می برد نامش علی با احترام
بوسه بر دستش زند خیرالانام
می دهد هر صبح و شب اورا سلام
بانوان را در دو عالم سرور است
یازده نور ولا را مـــــادر است
فاطمه در دو ســــرا خیرالنسا
ما کجـــا و مدح این بانو کجا؟
این که ما هم مدح زهرا می کنیم
زخم داغش را مداوا می کنیم
هستی عالم همه از هست اوست
درب جنت هم کلیدش دست اوست
هم شفیعه بهر ما روز جزاست
هم که نور چشم ختم الانبیاست
تا به محشر پا گـــذارد فاطمه
بر عنایاتش بود چشــــم همه
تا شود خرسند قلبش ٬ گردگار
از گنهکاران ببخــشد بی شمار
روشنی بخش تمام عالم است
هر چه در وصفش بگویم من کم است
خستگان را نور امیــــــد آمده
مژده مژده موســـم عید آمده
جرعه نوشان ساغر از صهبا زنید
بانگ یا مولا تنا زهـــــــرا زنید
هرکه با اهل ولا دمســـــاز شد
از خودی بگذشت امین راز شد
سعی کن جانا که اهل دل شوی
تا گدائی عاشــــق و قابل شوی
جمع کن با یکدگـــــر اضداد را
سرکش اینک جـــــام بادا باد را
قــدری از اندوه و غم آزاد باش
جان من یک امشبی را شاد باش
دین ما دین طراوت هست وبس
شادی ما نیســــت از روی هوس
مدح زهــــرا را به لب آغاز کن
بعد از آن بر هر دو عالم ناز کن
مدح زهرا می دهد جان را صفا
دردها را می کنـــد نامش دوا
مدح زهرا بر لب روح الامین
مدح زهرا ذکر ختم المرسلین
مدح زهرا مدح خوبی ها بود
مدح زهرا افتخــــــــار ما بود
مدح زهرا مدح مولایم علی است
آری آری این دو را معنا یکی است
اولین مداح زهــــــرا داور است
شــــاهد من آیه های کوثر است
اهل ایــــمان عیدتان فرخنده باد
هر که مسرور است، اینک زنده باد
فاطمه ای مظــهر لطف خدا
وی عزیز جان ختـــم الانبیا
ای شکوه سبز هــر راز ونیاز
معنی قرآن ٬ توئی روح نماز
ای بقـــیع تو بهشت مؤمنین
وی همای قدسی روی زمین
راضیه ٬ مرضیه و معصومه ای
جان به قربان توکه مظلومه ای
چشم ماو خرمن احســـــانتان
هستی عالم شــــــود قربانتان
عیدی ما را بده فیض حضور
بادعایت می کند مهدی ظهور
حاجت (نجوا ) روا کن فاطمه
عیدی مــــا را عطا کن فاطمه
غلامرضا ابوالقاسمی
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین