🌹#ولادت_حضرت_رقیه_س
🌹#زمزمه_آخر_مجلس
✍شاعر:استاد سید محمد مبشری
💫💫💫💫💫💫💫
بیا بابا بزن اینجا به من سر
بیا بابا تو در آغوش دختر
مگر دختر دل دیدن نداره ؟
سر تو جای بوسیدن نداره؟
خود من عاشقانه ، به دست کودکانه
زُدایم خاک رویت ، که می آیم به سویت
پدر جانم پدر جان ۲
💫💫💫💫💫💫💫
اگر خاکی و خونی این چنینی
تو در آغوش دختر بهترینی
بگو تا کودکان شام آیند
مرا اینگونه بی بابا نخوانند
الا ای سر بریده ، منم قامت خمیده
پناهم ده به کویت ، که می آیم به سویت
پدر جانم پدر جان ۲
💫💫💫💫💫💫💫
اگر بر نیزه ها شان این سرت شد
رخم بابا شبیه مادرت شد
ز بس زد تازیانه بر تن من
دگر شد بی رمق دستان دشمن
در این تاریکی شب ، کنار عمه زینب
زنم شانه به مویت ، که می آیم به سویت
پدر جانم پدر جان ۲
💫💫💫💫💫💫💫
تو گوشت بیاور، راز از من
بیا آغوش من ، پرواز از من
بیا این نیمه جانم را رها کن
مرا مهمان خود نزد خدا کن
در آغوشت سرانجام ، دگر قلبم شد آرام
مشامم پر ز بویت ، که می آیم به سویت
پدر جانم پدر جان ۲
💫💫💫💫💫💫
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
372K
🌹#ولادت_حضرت_رقیه_س
🌹#زمزمه_آخر_مجلس
✍شاعر:استاد سید محمد مبشری
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
309K
🌹#ولادت_حضرت_رقیه_س
🌹#زمزمه_آخر_مجلس
✍شاعر:استاد سید محمد مبشری
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
4_5886708963608628156.mp3
1.03M
#حضرت_رقیه_سرود
#سرود
بند اول:
خونه ی ارباب چراغونی شده
دیدنیه خنده و گریه حسین
بهشت حوریه نثار میکند
نظر قدم های رقیه حسین
آیینه بی بدل فاطمهٔ//زهرارو ببین
به روی دستای عقیلةالعرب//حورا رو ببین
به فاطمه نور دو عین آمد
عزیز کرده حسین آمد
زمزمه عشق تمام عاشقان
سیدتی مولاتی رقیه جان۲
بند دوم:
رقیه یعنی مرآت فاطمه
رقیه یعنی بابارو نورعین
رقیه یعنی دردانه حرم
رقیه یعنی ریحانةالحسین
به شام امید حسین ابن علی //مهتاب اومده
حسینیا مژده که نازدانه//ارباب اومده
اگر حسین شاد و خندونه
از قدم رقیه خاتونه
میاد صدا هلهلهٔ فرشتگان
سیدتی مولاتی رقیه جان۲
بند سوم
کنار گهواره حسین تا سحر
نشسته راز و نیاز می کنه
دیدنیه حسین وقتی میبینه
با خنده دختر داره ناز میکنه
حسین میگه دخترم آیینه//احساسو ببین
چشماتو باز کن عزیز من عمو// عباسو ببین
تو نور چشمای منی بابا
ام ابیهای منی بابا
صدات میزنن همه حسینیان
سیدتی مولاتی رقیه جان۲
#خادم
4_5989864315597884094.m4a
2.22M
﴾۞﷽۞﴿
#سرود_ولادت_بی_بی_رقیه_س۱۴۰۰
#شور_جدید💯
✍ علی حاجیان فر
🎼 #به_سبک :
تو دستاش/میبنن بازم شده محشر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
✏️ #بنداول 🎼
قراره/ دل و قلب بابا اومده
ستاره/ از آسمونِ بالا اومده
دوباره/ همه میگن که زهرا اومده
رقیه/تویی محول الاحوالم
رقیه/تویی روزی دهِ هرسالم
رقیه/تویی منشاء نورِ عالم
ستاره بارون میشه تموم این دنیا
به یمن قدم های منوّرت بی بی
چی میشه بانوکرها بیایم همه باهم
زیارت اون حرم مطهرت بی بی
در تاب و تبم/مجنون منصبم
دربست نوکرتو و خانوم زینبم
کردی دعوتم/دادی عزتم
ممنونم رقیه جان زیر سایتم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یارقیه /یارقیه سادات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✏️ #بنددوم 🎼
عزیزِدلِ کل عالمین اومد
عزیزِدلِ شاه نشاتین اومد
عزیزِدلِ اربابم حسین اومد
رقیه/ شده ام مست سبوی او
رقیه/ شده ذکرم بین گفت و گو
رقیه/میره روی شونه ی عمو
رو شونه ی عباسه همیشه جای تو
برا تموم جهان میشی عروة الوثقی
همیشه و همه جا نعره میزنم اینو
رقیه ای هستم افتخارمه والله
ای تاج سرم / قربونت برم
یعنی اربعین منو میفرستی حرم؟
اسمت کیمیا/ هستم مبتلا
رقیه جانم تویی رازقِ کربلا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یارقیه /یارقیه سادات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍شعر از : #علی_حاجیان_فر
چهارشنبه ۱۱ فروردین
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
#حضرت_رقیه
آمدی جانم به قربان شما بابای من
مهربان ساکن بر نیزه ها بابای من
چه عجب که نیزه ها دست از سرت برداشتند
نازنینم تو کجا اینجا کجا؟ بابای من
جای تو آغوش من باشد نه در طشت طلا
من بدم می آید از طشت طلا بابای من
من که دلتنگ نوازش های دستان تو ام
دست هایت را نیاوردی چرا؟ بابای من
حرف هایم را اگر آرام می گویم ببخش
از گلویم در نمی آید صدا بابای من
باورش سخت است اما راه رفتن های من
سخت گردیده برایم بی عصا بابای من
ماجرای کوچه های شام پیرم کرده است
چشم های بی حیا کشته مرا بابای من
تو به روی نیزه ای و من به روی ناقه ای
می شنیدم می شنیدی ناسزا بابای من
خسته ام من از طناب و از عذاب بی کسی
خسته ام از زجر پست بی حیا بابای من
از لباس پاره ی عمه خجالت می کشم
بعد من گاهی به دیدارش بیا بابای من
حسن کردی
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
#حضرت_رقیه
خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا
شبیه قبل نشستی برابرم، مثلا
خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز
بهشت چادر زهراست بسترم مثلا
دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا
خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا
نسوخته ست، نه...امشب به پات می ریزم
خیال کن که همان نازدخترم مثلا
بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است
بگو دوباره برای تو می خرم...مثلا
خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست
تو هم خیال کن آنجاست زیورم مثلا
اگر شکسته ام و زخم خورده، چیزی نیست
خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا
خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر
خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا...
کبود نیست کمی خاکی است صورت من
نرفته دست کسی سوی معجرم مثلا
تو فکر کن مثلا عمه را کتک نزدند
مراقب است عموی دلاورم مثلا
شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم
نخورد ضربه ی محکم به پیکرم مثلا
به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند
ولی رسید به دادم برادرم مثلا...
به روی نیزه کنار تو دید یک سر را
رباب گفت که خوابیده اصغرم مثلا...
مجید تال
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین