هدایت شده از طب صادق
✅تقویت #شنوایی
✍🏻 ماهی ۳-۴ بار ۱قطره روغن بادام تلخ داخل گوش بریزید
و پنبه ای روی آن بگذارید که گرد و خاک نگیرد.
🆔 @teb_sadegh
هدایت شده از طب صادق
#درمانگلودرد
زمانی که گلویتان درد میگیرد یا سینه تان خشک میشود
به جای استفاده از آنتی بیوتیک زیر زبانتان هل بگذارید
دمنوش هل به همراه کمی عسل برای رفع گلو درد #معجزه_میکنه
🆔 @teb_sadegh
داستان زنان
یعنی چون بر نوشته من مطلع شدی دیگر در عمل صدقات دخالت لكن و هر مالی که از این عمل بدست آوردی نگهدار تا دیگری را فرستم و آن را از تو دریافت دارد و آن نوشته را بمن داد تا بروم و کارم را انجام
دادم و فرماندار را عوض کردم
معاویه وقتی این کلمات را شنید کاتب خود را طلبید و گفت به پسر ارطاة بنویس که هر مال از سوده گرفته ای بازبده و با رعیت مدار اکن و طریق
عدل را پیش گیر سوده گفت این هرگز روا نیست که من بنزد تو آیم و امر
خود را اصلاح کنم و یادی از قبیله نکنم و غم ایشان را نخورم ، حاشا وکلا
اگر اهل داد و عدل و انصافی فرمانده تا تمام اموال قبيله مرا باز دهد وگرنه
من این دستخط را قبول ندارم .
معاویه گفت علی شما را به سلاطین گستاخ گردانید ، روزگاری در از
می باید تا شما را از این اعمال بازداشت سپس دستور داد که بکاتب بگوید
تامال قبیله سوده را بازدهد و عدالت را مدارا کند، سوده آن ورقه را گرفت
و کامروا برگشت .۱
1 ناسخ التواريخ
هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
تبیین منطق مقاومت.pdf
1.77M
دانلود رایگان کتاب تبیین منطق مقاومت
🔸 بسیاری از مخاطبین عزیز، درخواست پیادهسازی صحبت #حجت_الاسلام_راجی در پخش زنده اخیر را داشتند.
🔰 کتاب حاضر با عنوان #تبیین_منطق_مقامت همین محتوا را بیان میکند که سخنرانی ایشان در ۹مهر۱۴۰۳ در سومین روز شهادت سید حسن نصرالله بوده که به تبیین #سیره این شهید بزرگوار و نیز تبیین #چرایی_حمایت_ایران از محور مقاومت میپردازد
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🆔 @soada_ir
داستان زنان
۱۸
من در صفین از برادرت دیدم و از اقوام و خویشان تو بیاد دارم چگونه آن
را فراموش نمایم .
سوده گفت شجاعت و شهامت برادر من چنان است که اسماء دختر
عمر و در حق برادر خویش گفت . وَإِنَّ صَخْرًا لَتَأْتُمُ الْهُدَاةُ بِهِ
كانه علم في رأسه نار
ولی ای معاویه تو را به خداوندی که بازگشت همه بسوی اوست سوگند
میدهم که روزگار گذشته را بیاد نیاوری و کینه های کهنه را تازه نگردانی معاویه گفت کینه وقضایای گذشته را بخشیدم ، اکنون بگوی کدام حاجت
موجب شد که باینجا آمده و عرض حاجت کنی .
سوده گفت امروز زمام امر به بدست تو است و در تمام جاها حکمت نافذ است ، كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ قيامت نزديك است .
فرد است که در دادگاه عدل الهی ایستاده باشی و آنچه که با دست تو انجام شد بازپرسی کنند ، این چیست که از نزد تو به ا حاکم میرسد و جز تعدی چیزی نمیدانند این پسر ارطاة را برما فرماندار ساخته ای او مردی ظالم و ستم پیشه است برخورد و بزرگ ما رحم نمیکند ، اموال ما را تماماً گرفته است ما را قوه آن بوده که از تعدیهای وی جلوگیری نمائیم ولكن باحترام حشمت تو باو سخن نگفتیم و صبر کردیم تا اینکه الان کارد باستخوان رسیده و کاسه صبر لبریز شده و دیگر طاقت اینهمه ظلم وجور را نداریم ، اينك بنزد تو آمده ام و شکایت آورده ام تا هر چه زودتر شر او را از ما برگیری اگر سخن مرا نپذیری و دادندهی این شکایت بدادگاه ایزد منان خواهم برد و بدرگاه کسی خواهم رفت که ندای ادْعُونِي اسْتَجِبْ لَكُمْ بتمام جهانيان در داده است سحرگاه برخیزم و دست بدعا بر میدارم و از تو گله کرده و کارم
۱۷
سوده در دربار معاویه
چون گرفتاری شدید بود بناچار باید بدر بار معاویه بعنوان گله و شکایت برود ، او نامش «سوده» دختر عماره همدانی بود، پس از کسب اجازه وارد شد ، معاویه وقتی که چشمش با و افتاد گفت: ای دختر تو آنکس نیستی که در جنگ صفین مردم را علیه من شوراندی
و این ابیات را خواندی . يَوْمَ الطَّعَانِ وَ مُلْتَقَى الْأَقْرَانِ وَاقْصُدْ لِهَنَدٍ وَابْنِهَا بِهَوَانِ عَلَمُ الْهُدَاةِ وَ عُنْصُرُ الْإِيمَانِ
شَمِّرْ بِقَتْلِ أَخِيكَ يَا بْنَ عَمَّارَةِ وَانْصُرْ عَلِيّا وَ الْحُسَيْنَ وَصِنَوَهُ إِنَّ الْإِمَامَ أَخَا النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ
سوده گفت بلی من این اشعار را گفته ام و دروغ نمیگویم ، گفت چی باعث شد که در دشمنی من چنین استوار و ثابت بایستی و مردم را بر من بشورانی و بر جنگ من تحریص نمایی گفت ای معاویه مگر نمیدانی که محرك امور جزئى وكلى محبت است ، مرا محبت و ارادت علی و ادار کرد تا با تو دشمن باشم و با همه دشمنان او نیز دشمن باشم ، هر قدمی که در راه علی برداشتم و هر سخنی را که مدح او گفته ام و هرگونه علاقه ای که نسبت بوجود مقدسش نشان داده ام در آن سرای عطائی جداگانه بمن عنایت
میفرماید .
ولی ای معاویه در این حال از تو توقع دارم که گذشته ها را بیاد نیاوری و همه را در بوته فراموشی قرار دهی، معاویه گفت ای سوده آن رنجها که
۱۹
را بخدا میسپارم و یقین بدان که خداوند بداد مظلومان خواهد رسید و
شر تو و پسر ارطاة را از ما بگیرد .
معاویه گفت ای سوده خجالت نکشیدی و آنچه دلت خواست از سخنان ناهموار گفتی و مرا از خویش و قوم و قبیله ترساندی ؟ الان دستور میدهم تا تو را بر پالانی مجرد سوار کنند و بگردانند، سوده قدری سربزیر افکند
و خاموش ایستاد ، آنگاه سر بر آورد و این شعر را بگفت . صَلَّى الْإِلهُ عَلَى رُوحِ تَضَمَّنَهَا قَبْرُ فَأَصْبَحَ فِيهَا الْعَدْلُ مَدْفُونَا قَدْ خَالَفَ الْحَقِّ لَا يَنْبَغِي بِهِ بَدَلاً فَصَارَ بِالْحَقِّ وَالْإِيمَانِ مَقْرُوناً
معاویه گفت مرادت از این روج کی بود؟ گفت امیر المؤمنین علی زیرا وقتی که علی عدل و انصاف را در عالم بسط داده بود و ایام خلافت او بود مردی را برای دریافت اموال صدقات نزد ما فرستاده بود ، ولی او خلاف عدالت رفتار میکرد من طاقت ظلم و ستم او را نداشتم لذا بدربار علی روانه شدم در این وقت علی بر مصلی ایستاده بود و میخواست نماز بخواند وقتی که مرا دید تکبیر نگفت و با کمال رأفت و مهربانی فرمود آیا حاجتی داری ؟ من حال فرماندار محل خودمان را بعرض رساندم ، چون این کلمات را از من شنید زیاد زیاد گریه کرد، آنگاه رو بآسمان کرد و گفت خداوندا تو میدانی که من این عامل را اجازه ندادم که بر بندگان ستم کند فوری پوست پاره ای از جیب بیرون آورد و بر آن نوشت قَدْ جَانَتِكُمْ بَيِّنَةُ مِنْ رَبِّكُمْ فَاوَفُوا الكَيلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَالَهُمْ وَلَا تَعْثَوْ فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ، بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٌ، إِذَا قَرَأْتَ كِتَابی
بما في يديك
مِنْ عَمَلِكَ حَتَّى يَرُدَّ عَلَيْكَ مَنْ يَقْبِضُهُ مِنْكَ وَالسَّلَامَ .
هذَا فَاحْفَظُ
داستان زنان
یعنی چون بر نوشته من مطلع شدی دیگر در عمل صدقات دخالت لكن و هر مالی که از این عمل بدست آوردی نگهدار تا دیگری را فرستم و آن را از تو دریافت دارد و آن نوشته را بمن داد تا بروم و کارم را انجام
دادم و فرماندار را عوض کردم
معاویه وقتی این کلمات را شنید کاتب خود را طلبید و گفت به پسر ارطاة بنویس که هر مال از سوده گرفته ای بازبده و با رعیت مدار اکن و طریق
عدل را پیش گیر سوده گفت این هرگز روا نیست که من بنزد تو آیم و امر
خود را اصلاح کنم و یادی از قبیله نکنم و غم ایشان را نخورم ، حاشا وکلا
اگر اهل داد و عدل و انصافی فرمانده تا تمام اموال قبيله مرا باز دهد وگرنه
من این دستخط را قبول ندارم .
معاویه گفت علی شما را به سلاطین گستاخ گردانید ، روزگاری در از
می باید تا شما را از این اعمال بازداشت سپس دستور داد که بکاتب بگوید
تامال قبیله سوده را بازدهد و عدالت را مدارا کند، سوده آن ورقه را گرفت
و کامروا برگشت .۱
1 ناسخ التواريخ
امام حسن عسكری (سلام الله علیه) طی نامه ای گلایه آمیز به اسماعیل بن اسحاق نیشابوری ضمن اشاره به كوتاهی شیعیان در امر امامت، آنها را از وادی حسرت و صحرای ندامت پرهیز می دهد:«وَإیاكُمْ أَنْ تُفَرِّطُوا فِی جَنْبِ اللهِ فَتَكُونُوا مِنَ الْخاسِرِینَ»؛ از كوتاهی نسبت به «جنب الله» (كه همان ولایت اولیای الهی است) بپرهیزید كه از خسارت دیدگان خواهید شد.
فلسفه زیارت ص۶٨
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
🆔 @daftar_ayatollah_javadi_amoli
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹آيت الله العظمی جوادی آملی:
«زندگی را این دو اصل میگرداند:دوستی عاقلانه و گذشت مهربانانه...»
۹۷/١۰/١١
👈🏻کانال رسمی دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی
هدایت شده از ایده های کاربردی
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لوله ظرفشوییت جِرم گرفته؟ بزن رو پیوستن بعد ویدیو بالارو ببین😃
حتما بزن روی پیوستن پایین صفحه تا کانال مارو از دست ندی😍👇اینجا هر روز کلی ترفند داریم که نیازتون میشه خانوم جان💝
┈┈•°.✤🍃🌼🍃✤.°•┈┈
.🐹.⬿ایدھ هاے ڪاࢪبࢪدے
⧼ @idea_iw 🍄🦋 ⧽