eitaa logo
فاش
182 دنبال‌کننده
278 عکس
10 ویدیو
10 فایل
فاش (فاطمه‌السادات شه‌روش) هستم https://eitaa.com/Shahravesh
مشاهده در ایتا
دانلود
این ارسال‌نشدن پیام‌های صوتی موهای منو سفید کرد‌👵🏻 ایتا ... است لطفا جای خالی رو با کلمه مناسب پر کنید و برام بفرستید. می‌خوام بدونم تنها نیستم😩 @shahravesh
مردم برای ردوبدل‌کردن اطلاعاتی درباره آب‌وهوا یا تزئینات اتاق نیازی به خریدن کتاب ندارند، می‌توانند بروند سلمانی. برشی از کتاب حرفه داستان‌نویس، فصل گفت‌وگو @faaash
«چطوری زنبور رو از اتاق بیرون کنیم؟» جلمه‌ای بود که هم‌اتاقی‌هایم در نبود من در گوگل جستجو کرده بودند. خودم ماهی‌گیری یادشان داده بودم و از اینکه می‌دیدم تلاش‌هایم نتیجه داده به خودم می‌بالیدم. فقط من توی اتاق کامپیوتر می‌خواندم. هر وقت سؤالی درباره نصب برنامه یا کاری در ورد و پاورپوینت می‌پرسیدند و می‌دیدم پاسخشان نیاز به تخصص ندارد، ارجاعشان می‌دادم به گوگل عزیز. حالا بعد از چند سال هنوز هم وقتی می‌بینم عده‌ای در گروه‌ها یا در پیام خصوصی سؤال‌هایی از این دست می‌پرسند که: آدرس این مغازه که گفتی کجاس؟ این کتابو از کجا خریدی؟ نویسنده این کتاب کیه؟ چند خریدی؟ این کلمه یعنی چی؟ دلم می‌خواهد ماجرای خارج‌کردن زنبور در خوابگاه را برایشان تعریف کنم و بهشان بگویم: «اینکه قبل از پرسیدن سؤال آب دهانمان را قورت بدهیم و سریع انگشت‌هایمان را روی صفحه‌کلید سر ندهیم، نشان شخصیت ماست.» آن چند کلمه‌ای که قرار است خودمان در مرورگر تایپ کنیم تا به جواب مدنظر برسیم، زحمتی است که برعهده خودمان است نه اینکه طرف مقابل بیاید و نتیجه را هلوبروتوگلو در اختیارمان قرار دهد. بیایید با گوگل دوست باشیم؛ حتی شما دوست عزیز.
همیشه آدما، حتی با حسن نیت و از روی محبت و دوست‌داشتن بهونه‌ای برای نامرغوب‌بودن بقیه پیدا می‌کنن.
هدایت شده از دویست‌وشصت‌وهشت
روز دخترهای «نامرغوب» مبارک! • مامان و بابا زودتر خداحافظی کردند و داشتند می‌رفتند که کفش‌هایشان را بپوشند. با بابابزرگ که دست دادم، دستم را کمی جلو کشید که یعنی «بمون باهات کار دارم». مامان گوشی دستش آمد و زودتر رفت سمت آسانسور. بابابزرگ از پشت عینک قطورش زل زد به چشم‌هایم. نصیحتم کرد که چرا خواستگارها را برای پول رد می‌کنم. بند کیفم را محکم‌تر گرفتم. چرا درباره چیزی حرف می‌زد که خبر نداشت؟ به جلساتی فکر کردم که حتی یکبار، حتی یکبار هم از حقوق و ماشین و خانه نپرسیده بودم و حالا داشتم برایش متهم می‌شدم. غم شده بود شبیه وزنه‌های قدیمی میوه‌فروش‌ها و نشسته بود روی قفسه سینه‌ام. حتی نمی‌خواستم یا نمی‌توانستم از خودم دفاع کنم، از بس که لبه‌های تیز قلب خردشده‌ام داشت پوستم را از داخل خراش می‌داد. بابابزرگ حس کرد حق مطلب را ادا نکرده و هنوز باید نصیحتم کند. تیر آخرش را هم زد. با لحنی که قرار بود دلسوزانه باشد گفت: «دختر که سنش بره بالا، از مرغوبیت میفته!» حتما گوش‌هایم داشت اشتباه می‌شنید. به‌جای دلداری دادنم برای هم‌صحبتی با موجوداتی که می‌خواستند زودتر کار و رویاهایم را ول کنم و ملاک زن زندگی بودن برایشان فقط رنگ پوست و موی بلند بود، داشت تحقیرم می‌کرد؟ برای چیزی که کنترلش دست من نیست، من نامرغوبم؟ نمی‌دانم. شاید هستم. روز دخترهای نامرغوب مبارک. دخترهایی که «اگر شوهر و بچه ندارن پس بیکارن»، «حالا به هرجا برسن، چه فایده‌ای داره» و «یه عیبی دارن لابد» مبارک. چقدر خوب که حضرت معصومه(س) جان هست تا سردسته ما نامرغوب‌ها باشه.🌱 @fateme_alemobarak
یادداشتم در ضمیمه روزنامه ایران درباره کتاب خون خرگوش https://irannewspaper.ir/sp-205/10/19782
هدایت شده از دختر دریا
🌺مسابقه🌺 🌱به مناسبت دههٔ کرامت یک مسابقه داریم. ⏳از همین الان تا ساعت ۱۰ شب سه‌شنبه؛ یعنی ۹ خرداد وقت دارید تو این مسابقه شرکت کنید. 🎁به قید قرعه به دو نفر از کسانی که به همهٔ سوال‌ها درست جواب بدن کتاب «ویولون‌زن روی پل» از «خسرو باباخانی» هدیه داده می‌شه. 📭جواب سوال‌ها رو اینجا برای من بفرستید: @hajariiii ⁉️سوال‌ها: ۱)کتاب «به سپیدی یک رویا» اثر کیست و موضوع آن دربارهٔ چیست؟ ۲)حدیث سلسله الذهب از کیست؟ متن حدیث چیست؟ و چرا به این نام گذاشته شده است؟ ۳)«سعید تشکری» کتابی با موضوع «ساخت و بازسازی بارگاه امام رضا علیه السلام» دارد. نام کتاب چیست؟ 🌼زنده باشید و موفق🌼 @dokhtar_e_daryaa
سیمین و جلال امریکایی‌ها😁 خانه شرلی جکسن و شوهرش پیوسته محل رفت‌وآمد شاعران و نویسندگان بود. این دو با سخاوتمندی از مهمانان خود پذیرایی می‌کردند. هر دو عاشق مطالعه بودند. کتابخانه آنها بیش از صد هزار جلد کتاب داشت. رالف الیسون، نویسنده سیاه‌پوست، در مدتی که روی رمانش، مرد نامرئی، کار می‌کرد چندین ماه را در خانه این زوج نویسنده گذراند. برشی از جلد اول داستان و‌ نقد داستان @faaash
یکی از راه‌های جذاب برای توصیف جزئیات، استفاده از مقایسه است. در اینجا هم استیفن کرین در داستان قایق بی‌بادبان، به‌جای اینکه بگوید قایق کوچک است یا مثلاً ابعادش فلان متر در فلان متر است می‌نویسد: «به‌یقین بسیاری از مردم وان حمامی بزرگ‌تر از قایقی که اینجا بر دریا پیش می‌رفت دارند.» برشی از جلد دوم داستان و نقد داستان @faaash
ظرفیتشون خیلی کم باقی مونده. کلاس پنج تا هفت سالشون که ما ثبت نام کردیم هم پر شده😁
ترکیب اگرچه...اما یا هرچند...ولی توی خیلی از جمله‌هایی هر روز داریم توی کتاب‌‌ها می‌خونیم، ترکیب درستی نیست و خطای حشو داره؛ یعنی چی؟ یعنی لازم نیست و در واقع درست نیست که بخوایم هم‌زمان از دو قید برای تقابل استفاده کنیم. حالا راه حل چیه؟ اینه که یکی از این دو تا باید حذف بشه. حالا اینکه کدوم رو بهتره حذف کنیم بستگی به محتوا و گاهی سلیقه‌مون داره. مثال از کتاب حرفه داستان‌نویس: «هنرجوهای داستان‌نویسی معمولاً دوست دارند از شیوه‌هایی استفاده کنند که اگرچه دیگر تازه نیستند، اما هنوز هم قابل تجربه‌اند و تبدیل به سنت نشده‌اند.»❌ ویراسته: «هنرجوهای داستان‌نویسی معمولاً دوست دارند از شیوه‌هایی استفاده کنند که اگرچه دیگر تازه نیستند، هنوز هم قابل تجربه‌اند و تبدیل به سنت نشده‌اند.»✅ یا «هنرجوهای داستان‌نویسی معمولاً دوست دارند از شیوه‌هایی استفاده کنند که دیگر تازه نیستند؛ اما هنوز هم قابل تجربه‌اند و تبدیل به سنت نشده‌اند.»✅ @faaash