هدایت شده از دختر دریا
🌺مسابقه🌺
🌱به مناسبت دههٔ کرامت یک مسابقه داریم.
⏳از همین الان تا ساعت ۱۰ شب سهشنبه؛ یعنی ۹ خرداد وقت دارید تو این مسابقه شرکت کنید.
🎁به قید قرعه به دو نفر از کسانی که به همهٔ سوالها درست جواب بدن کتاب «ویولونزن روی پل» از «خسرو باباخانی» هدیه داده میشه.
📭جواب سوالها رو اینجا برای من بفرستید:
@hajariiii
⁉️سوالها:
۱)کتاب «به سپیدی یک رویا» اثر کیست و موضوع آن دربارهٔ چیست؟
۲)حدیث سلسله الذهب از کیست؟ متن حدیث چیست؟ و چرا به این نام گذاشته شده است؟
۳)«سعید تشکری» کتابی با موضوع «ساخت و بازسازی بارگاه امام رضا علیه السلام» دارد. نام کتاب چیست؟
🌼زنده باشید و موفق🌼
@dokhtar_e_daryaa
سیمین و جلال امریکاییها😁
خانه شرلی جکسن و شوهرش پیوسته محل رفتوآمد شاعران و نویسندگان بود. این دو با سخاوتمندی از مهمانان خود پذیرایی میکردند. هر دو عاشق مطالعه بودند. کتابخانه آنها بیش از صد هزار جلد کتاب داشت. رالف الیسون، نویسنده سیاهپوست، در مدتی که روی رمانش، مرد نامرئی، کار میکرد چندین ماه را در خانه این زوج نویسنده گذراند.
برشی از جلد اول داستان و نقد داستان
@faaash
یکی از راههای جذاب برای توصیف جزئیات، استفاده از مقایسه است. در اینجا هم استیفن کرین در داستان قایق بیبادبان، بهجای اینکه بگوید قایق کوچک است یا مثلاً ابعادش فلان متر در فلان متر است مینویسد:
«بهیقین بسیاری از مردم وان حمامی بزرگتر از قایقی که اینجا بر دریا پیش میرفت دارند.»
برشی از جلد دوم داستان و نقد داستان
@faaash
ترکیب اگرچه...اما یا هرچند...ولی توی خیلی از جملههایی هر روز داریم توی کتابها میخونیم، ترکیب درستی نیست و خطای حشو داره؛ یعنی چی؟ یعنی لازم نیست و در واقع درست نیست که بخوایم همزمان از دو قید برای تقابل استفاده کنیم. حالا راه حل چیه؟ اینه که یکی از این دو تا باید حذف بشه. حالا اینکه کدوم رو بهتره حذف کنیم بستگی به محتوا و گاهی سلیقهمون داره.
مثال از کتاب حرفه داستاننویس:
«هنرجوهای داستاننویسی معمولاً دوست دارند از شیوههایی استفاده کنند که اگرچه دیگر تازه نیستند، اما هنوز هم قابل تجربهاند و تبدیل به سنت نشدهاند.»❌
ویراسته:
«هنرجوهای داستاننویسی معمولاً دوست دارند از شیوههایی استفاده کنند که اگرچه دیگر تازه نیستند، هنوز هم قابل تجربهاند و تبدیل به سنت نشدهاند.»✅
یا
«هنرجوهای داستاننویسی معمولاً دوست دارند از شیوههایی استفاده کنند که دیگر تازه نیستند؛ اما هنوز هم قابل تجربهاند و تبدیل به سنت نشدهاند.»✅
#ویراستاری
@faaash
یادداشتی در ادامه گوگل دوست ماست
وقتهایی هم هست که با مراجعه به گوگل نمیتوان به پاسخ مدنظر رسید. چه کار باید کرد؟ در این مرحله پرسیدن از کسی که فکر میکنیم پاسخ سؤال ما را میداند، بهترین کار است. در اینجا شخص برای رفع نیاز خود به فرد دیگری مراجعه کرده و در اولین برخورد با او جانب ادب را رعایت میکند. نتیجه اینکه شروع گفتوگو با احوالپرسی و عذرخواهی از گرفتن وقت شروع میشود. در مقابل شخصی هم که سؤالی از او پرسیده میشود، اگر قائل به دادن زکات علم خود باشد با سعه صدر و آغوش باز به سؤال مطرحشده پاسخ میدهد؛ وی همیشه پاسخ را در آستین ندارد گاهی برای رسیدن به آن تحقیق و مطالعه میکند تا جوابی در خور به فرد سائل بدهد. این مراحل در تصویری که پیوست شده مشاهده میشود. حال در مرحلهای هستیم که شخص پرسشکننده نیازش رفع شده و گمان میکند دیگر گذرش به شخص سؤالکننده نخواهد افتاد. تکلیف چیست؟ ادب چه حکم میکند؟ آیا پیامی تشکرآمیز و در حد یک خط از جانب فرد سؤالکننده یا حتی فرستادن یک برچسب قلب یا سپاس چیزی از ارزشهای او کم میکند؟
فتأمل
@faaash
برشی از کتاب ارواح شهرزاد نوشته شهریار مندنیپور درباره زبان فارسی:
تفکر اگر همان زبان نباشد، زاده زبان است. اگر زبان ملتی درجا بزند، تفکر آن ملت هم درجا خواهد زد. چشمه روشن زبان، اگر بدون جریان بماند، مرداب میشود. پاسداری از حرمت و حریم زبان فارسی در برابر لغزشها، رواج غلطها و هجوم واژههای بیگانه، آنگاه درست خواهد بود که این محافظت خود راه سیلان زبان و تکامل زبان را نبندد. زیباست که که ما هنوز میتوانیم بهراحتی زبان فردوسی و حافظ را بخوانیم و هنوز هم کموبیش مانند آنان سخن میگوییم؛ اما این تشابه، از سوی دیگر وحشتناک هم هست. وحشت اینکه زبان و لاجرم تفکر ما، از آن قرنهای اولیه رواج قند پارسی، تکاملی نیافته. عامل اصلی تحرک زبان، گویش مردمان آن زبان است. اگر ادبیات ملتی، کتیبهای و ساکن و متحجر نشده باشد، بهدنبال مردمان آن زبان، تحولهای ایجادشده در دهان آنان را رسمیت و زیبایی میبخشد یا خود تحول ایجاد میکند. در غیر این صورت، نتیجهاش هم این است که میان کلام نوشتاری ما و کلام گفتاریمان این همه فاصله پدید آمده؛ اما در زبان انگلیسی، چنین فاصلهای تا این حد وجود ندارد.
@faaash