کتاب نخواندنی
نامه به پاندا
از مجموعه کتابهای مهارت زندگی نشر نردبان در طاقچه بینهایت
همان صفحه اول برچسب دروغگو را سانسور کردم موقع خواندن. صفحه بعد که رسیدیم به تصویر غول کمی دلم لرزید. میدانستم شب به خوابم میآید، به خواب من ۳۵ ساله. صفحه بعد که غوغول بچه را درسته قورت داد، نویسنده تیر خلاصش را زد. از مجموعه کتابهای مهارت زندگی نشر نردبان در طاقچه بینهایت
همان صفحه اول برچسب دروغگو را سانسور کردم موقع خواندن. صفحه بعد که رسیدیم به تصویر غول کمی دلم لرزید. میدانستم شب به خوابم میآید، به خواب من ۳۵ ساله. صفحه بعد که غوغول بچه را درسته قورت داد، نویسنده تیر خلاصش را زد.
به دخترم گفتم کتاب مناسبی نیست و قبول کرد. بقیه برچسبزنیها و دروغبافیهای شخصیت داستان بماند برای کسانی که وسوسه شدهاند کتاب را بخوانند.
هدف نویسنده بهگمانم تفاوت قائلشدن بین مرز خیالبافی و دروغ بود که خب بهنظرم مسیر خوبی را انتخاب نکرده بود. اگر فرزندانتان دروغ نمیگوید یا از تصاویر غول، مثل من، میترسد؛ اصلا سراغش نروید.
@faaash
... یاد متنی افتادم که جایی خوانده بودم درباره اینکه اگر میخواهید خوانندهها شما و شجاعتتان را تحسین کنند و قوم و خویشها بهتان فحش بدهند، خاطرات بنویسید؛ اما اگر میخواهید محبوب پدر و مادر و اقوام و خوانندهها، همه با هم، باشید، کتاب آشپزی را امتحان کنید. من اما با همه احترام و علاقهام به آشپزی تصمیمم را گرفته بودم.
بخشی از کتاب نجات از مرگ مصنوعی، نوشته حبیبه جعفریان
@faaash