eitaa logo
فدائیان رهبر
2هزار دنبال‌کننده
45هزار عکس
35.4هزار ویدیو
180 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سـلامِ صبح من از دل بہ بارگاه شما خوشم همیشہ بہ يك جرعۂ نگاه شما بہ غربتم نظرے كن كہ دورم از حرمٺ تو و عطا و عنایٺ، من و پناه شما 🌸🍃
🌷جان را تو 🍃🌼صفا ده به صفای صلوات 🌷همراز ملک شو به نوای صلوات 🍃🌼هرکس 🌷که صلوات می فرستد یک بار 🍃🌼ده بار خدا بر او فرستد صلوات ⚜اللهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم⚜ 🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕سلام و صد سلام 🌸صبحتون قشنــگ 💕روزتون پر از سلامتی 🌸آخر هفته تون 💕سرشار از مهر و دوستی 🌸موفقیت و لطف خدای مهربان 💕با آرزوی پنجشنبه ای زیبـا 🌸و آخر هفته ای خوب و عالی 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی🌸🍃 🌸خدایا بهترین درس ها را 🍃در زمان سختی آموختم 🌸و دانستم صبور بودن 🍃یک ایمان است 🌸و خویشتن داری یک عبادت 🍃فهمیدم ناکامی به معنای 🌸تاخیر است، نه شکست 🍃وخندیدن یک نیایش است 🌸فهمیدم جز به تو 🍃نمیتوان امید داشت 🌸و جز با عشق به تو 🍃نمیتوان زندگی کرد 🌸پروردگارا ما را 🍃در پناه خود قرار بده 🌸الهی آمیـن 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷✨🩵یه سبد دعای خوشبختی 🌷✨💙تقدیم به تک تک شما 🎈🌟💜امروزتون معطر 🎈✨💛به عطر خدا 🌷🌟❤️تقدیم با بهترین آرزوها 🌷✨🩵روزخوبی پیش روداشته باشید 🌷🍃
🌷🍃🌷🍃🌷 🌺🧚‍♀️روزي شاگردان نزد حکيم رفتند و پرسيدند: استاد زيبايي انسان درچيست؟ حکيم ٢ کاسه کنار شاگردان گذاشت وگفت به اين ٢ کاسه نگاه کنيد: اولي ازطلا درست شده است و درونش زهر است... و دومي کاسه اي گليست و درونش آب گوارا است... شما کدام راميخوريد؟ شاگردان جواب دادند کاسه گلي را. حکيم گفت آدمي هم همچون اين کاسه است، آنچه که آدمي را زيبا ميکند درونش و اخلاقش است. ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظات ناب🌸 همراه با دنیایی از آرامش خیال🌸 و خوشبختی وموفقیت🌸 برای تک تک شما دوستان صمیمی🌸 آرزومندم🌸🙏🌸 امروزتون به زیبایی گل🌸🍃 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺آنقدر قوی باش 🌷تا هرروز بانگاه تازه ای 🌺بازندگی رو به رو شوی 🌷زندگی یک مسابقه نیست 🌺بلکه سفری است که 🌷هرقدم از مسیرآن را 🌺باید لمس کرد و چشید 🌸🍃
فرزندان ابراهیم می گیرند انتقام خون اسماعیل را ✌️
♦️واکنش تند قطر به درخواست‌های ادامه مذاکرات بعد از شهادت 🔹‌نخست وزیر و وزیر خارجه قطر در واکنش به درخواست‌ها برای ادامه مذاکرات آتش‌بس غزه و تبادل اسرا اعلام کرد چگونه می‌توان مذاکراتی را انجام داد که در آن یک طرف مذاکره، طرف دیگر را به قتل می‌رساند؟ 🔹‌وی افزود: صلح منطقه‌ای و بین المللی به شرکای جدی و موضع بین‌المللی در برابر تشدید تنش‌ها و بی‌توجهی به زندگی ملت‌های منطقه، نیاز دارد. 🔹‌وزارت خارجه قطر روز گذشته اعلام کرد که آنتونی بیلنکن، وزیر خارجه آمریکا با همتای قطری خود تماس گرفته و خواستار ادامه تلاش‌ها برای انجام مذاکرات آتش‌بس غزه و تبادل اسرا شده است.
🔴بی شک این زن نماد توحید و معاد باوری است امروز عروس دلها را لرزاند اما او فقط عروس نبود. یکی از زنان مقاومت که جمعی است از عقلانیت، معنویت، عاطفه، بصیرت و صبر. او که اینگونه زیبا و با بصیرت با رهبر خود وداع می‌کند همین چند ماه قبل وداع دیگری با فرزندان و همسرش کرده بود. ▪️آری جهان روزهای عجیبی از مقاومت‌های توحیدی زنانه را می‌بیند هم صبور هستند هم مقاوم، هم عاطفه دارند و هم حرمت شناسن ▪️چقدر این زنان داستان آسیه و صیانه و زینب‌ سلام‌الله علیها را برای ما مجسم کرده‌اند ✍عالیه سادات
❣️❣️ سلام اے همه ، تمام دلم سلام اے ڪه به ،سرشته آب و گلم سلام دلبر، بیا و رحمے ڪن به پاسخے بنوازے تو قلب مشتعلم.. امام خوب هر ڪجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌داره یه خبــــــرایی میشه... امام‌صادق «ع»: ایمانتونو قبل ظهور بالا ببرید؛ هنگام ظهور امتحانات سختی هست! ✍🏼خودتو آماده ڪردی؟!
✍امام سجاد علیه‌السلام: پر خورى و سستى اراده و مستى سيرى و غرور قدرت ، از عوامل باز دارنده و كند كننده در عمل است و ياد [خدا] را از دل مى برد . 📚بحار الأنوار ج75 ص128 ⚫️⚫️⚫️
چه تکلیف سنگینی،است،بلاتکلیفی وقتی که نمیدانم منتظرت ماندم یافقط خودم رابه انتظار زنده ام اقا💔 🌱 ⚫️⚫️⚫️
ای مسئولین خدای ناکرده هدف انقلاب را فدای مقامتان نکنید شما در هر مرتبه ای که باشید در حکم نماینده اسلام و انقلاب و مردم هستید ، از امام بیاموزید که گفت من خادمی بیش نیستم ، آگاه باشید و یکدیگر را تضعیف نکنید و با هم متحد و در یک خط باشید و جلوی خطهای انحرافی را بگیرید . 🌹 🕊 🌹 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت بردند قلب نیل را شیرمرد خطه سجیل را در دل ما داغ ابراهیم بود ناگهان کشتند اسماعیل را....
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 ⚫️⚫️⚫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا