eitaa logo
فدائیان رهبر
2هزار دنبال‌کننده
45هزار عکس
35.4هزار ویدیو
180 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رخسار شـهیدِ ڪربلا را صلوات سـالارِ قیــام ِنینــوا را صلوات جانها بہ فدای نامِ والای حسین آن نورِ دو چشمِ مصطفی را صلوات 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
🌹شهید محمد ابراهیم همت (رحمت✨الله✨علیه)🌹: می‌خواهید خدا عاشق شما شود...؟! ✅قلم می‌زنید برای خدا باشد ✅گام برمیدارید برای خدا باشد ✅سخن می‌گویید برای خدا باشد ✅هر چیز و همه چیز برای خدا باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تجمع "میلیونی عزاداران حسینی در شهر های مختلف یمن
🏴فدای خستگی نو غلام های ارباب
⭐يکی از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند *پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت*. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی ساده‎ای داشت يک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام ميداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش ميکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد. اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع ميکرد و پهن ميکرد و براي نمازجماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنه‎ای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری ميکند. حاج عباسی که هر وقت ما را ميديد سلام ميکرد دست به سينه ميشد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه ميتواند بنشيند نه ميتواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه ميکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازه اش کنيم. گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتيها گفتيم که فردا بايد يک دسته‎ای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتها مي آمدند به سروسينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين ميگفتند گريه ميکردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويه‎ای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم ميدانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی که برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغي که ميبيني از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير في باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام است. *اللهم الرزقنی شفاعه الحسین یوم الورود* 💕💕🖤🖤
🔥هنوز جای تاوَلها روی مچ دستم باقی است❗ ✍️خاطره ای عجیب از راویِ کتاب سه دقیقه در قیامت ✔️(این خاطره، در ویرایشِ جدید به شکل رایگان تنظیم و به کتاب اضافه شده است) 📗كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياري خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلي خوب بود و افراد بسياري خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراواني روي آنها داشته . بارها در جلسات و يا در برخورد با برخي دوستان، اين كتاب به من هديه داده ميشد! آنها من را كه راوي كتاب بودم نميشناختند و من از اينكه اين كتاب در زندگي معنوي مردم موثر بوده بسيار خوشحال بودم. يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل كار ميرفتم . يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد. بي مقدمه سلام كرد و گفت:ميخواهم بروم بيمارستان ... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟ گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي عقب بود. اين خانم يكي از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟ گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد. تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم . خيلي تشكر كرد و پياده شد . من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و ... چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم . همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد! توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهرًا او خوب مرا ميشناخت! شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير. گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه اي با شما كار دارم. گفتم: بله، حال شما خوبه؟ رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبود كه يك خانم غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود . ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم. گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ ميخواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد . گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم. گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از همکارانتان پيگيري کردم، الان هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده و منتظر شما هستم. گفتم: با من چه كار داريد؟ گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟! درسته که مسائل ديني رو رعايت نميكردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شدهام . يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم . من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهاي گذشتهام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم ،تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم! من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما ،ملك الموت مهربان و بهشت و زيباييها را نديدم! دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتي دستبندي به من زدند كه شعله ور بود. اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم. يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه پذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟ گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگي ام وارد نكنم . حتي در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند و... آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستي! وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره اي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟! با لباسهاي تنگ و نامناسب و آرايش و موهاي رنگ شده و بدون حجاب صحيح از خانه بيرون مي آمدي، 👇👇
این تعداد ازمردان ،با دیدن شما دچار مشكلات مختلف شدند . بسياري از آنها همسرانشان به زيبايي شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شوهرها شدي. برخي از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايي شما به گناه افتادند و ... گفتم: خُب آنها چشمانشان را حفظ ميكردند و نگاه نميكردند .به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريمها و حجاب را رعايت ميكردي و آنها به شما نگاه ميكردند، ديگر گناهي براي شما نبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد. اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در گناه آنها شريك هستي . تو باعث اين مشكلات شدي و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگي آرام است. تو آرامش زندگي آنها را گرفتي و اين حقالناس است. پس به واسطه حقالناس اين هزار و صد نفر، در گرفتاري و عذاب خواهي بود تا تك تك آنها به برزخ بيايند و بتواني از آنها رضايت بگيري. اين خانم ادامه داد: هيچ دفاعي نميتوانستم از خودم انجام دهم هرچه گفتند قبول كردم بعد مرا به سمت محل عذاب بردند. من آنچه كه از آتش و عذاب جهنم توصيف شده را كامل مشاهده كردم . درست در زماني كه قرار بود وارد آتش شوم، يكباره ياد كتاب شما و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها افتادم . همانجا فرياد زدم و گفتم: خدايا به حق مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها به من فرصت جبران بده. خدا... تا اين جمله را گفتم، گويي به داخل بدنم پرتاب شدم! با بازگشت علائم حياتي، مرا به بيمارستان منتقل كردند و اكنون بعد از چند ماه بهبودي كامل پيدا كردم . اما فقط يك نشانه از آن چند لحظه بر روي بدنم باقي مانده . دستبندي از آتش بر دستان من زده بودند، وقتي من به هوش آمدم ،مچ دستانم ميسوخت، هنوز اين مشكل من برطرف نشده! دستان من با حلقه اي از آتش سوخته و هنوز جاي تاولهاي آن روي مچ من باقي است! فكر ميكنم خدا ميخواست كه من آن لحظات را فراموش نكنم. من به توبه ام وفادار ماندم. گناهان گذشته ام را ترك كردم. نمازها را شروع كردم و حتي نمازهاي قضا را ميخوانم . ولي آنچه مرا در به در به دنبال شما كشانده، اين است كه مرا ياري كنيد. من چطور اين هزار و صد نفر را پيدا كنم؟ چطور از آنها حلاليت بطلبم؟ اين خانم حرفهاي آخرش را با بغض و گريه تكرار كرد . من هم هيچ راه حلي به ذهنم نرسيد. جز اينكه يكي از علماي ربانی را به ايشان معرفی كنم.‌ 💕💕💕
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعیست که جانها همه پروانه اوست هر کجا می نگرم رنگ رخش جلوه گر است هر کجا می گذرم جلوه مستانه اوست🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استوری علیرضا جهانبخش از حضور گسترده عزاداران حسینی در خیابان آکسفورد لندن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 در عاشورای ۸۸ دیگر خیمه آتش نزدند، محب حسین را آتش زدند 🔺 و امروز وقیحانه از حصر و پیر شدن رهبران فتنه ابراز ناراحتی میکنند؛ همینکه تا کنون نظام آنها را به سزای اعمال‌شان نرسانده، از لطفش بوده، وگرنه مقدار مجازات معلوم است ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارمنی‌ها حرمت تاسوعا و عاشورا را نگه می‌داشتند، اما هاشمی یا اسکی بازی میکرده یا خواب بوده! مرحوم عمود خیمه منحرفان بوده سخنرانی کوبنده حاج سعید قاسمی در بهشت‌زهرا در شب شام غریبان حسینی
🌙🌎ساحل بابلسر در روز تاسوعا مسئول گروه‌های تبلیغی مازندران "در شهر ، هیچ دسته عزاداری دیده نمی‌شود چون ستاد کرونا ممنوع اعلام‌ کرده، اما ساحل، تا دل‌تان بخواهد جمعیت آمده" شنبه، ۸ شهریور ۹۹ آخر کار هم افزایش بیماران کرونائی را سر عزاداران محرم خواهند شکست...
🏴جنایتکاران در روز عاشورا ▪️در پیراهن امام علیه السلام 110 اثر تیر و نیزه و شمشیر وجود داشت و پس از شهادتش برای غارتش هجوم آوردند اسحاق بن حوبه لعنه الله علیه پیراهن امام را بیرون آورد و بحر بن کعب لعنه الله علیه بقیه لباسهای امام را از بدنش ... و عمامه را اخنس بن مرثد لعنه الله علیه برداشت و نعلین حضرت را اسود بن خالد لعنه الله علیه ربود و بجدل بن سلیم لعنه الله علیه برای انگشتر ، انگشت امام را قطع کرد و زره امام را عمر بن سعد ملعون لعنه الله علیه برداشت و شمشیر امام (غیر از ذوالفقار) را جمیع بن خلق لعنه الله علیه ربود و قطیفه حضرت را قیس بن اشعث لعنه الله علیه درآورد جانها به فدای آقایی که حتی بدنش را غارت کردند ▪️جراحات امام فراوان شد و آنچنان تیر در بدن امام نشسته بود که چون ... به نظر میرسید ، صالح بن وهب لعنه الله علیه نیزه ای به پهلوی امام زد که بر اثر آن حضرت از اسب به گودال افتاد و با گونه راست بر زمین خورد زینب سلام الله علیها از خیمه بیرون دوید و ... ▪️وای از دل حضرت حجت عج... سنان بن انس لعنه الله علیه با شمشیر به دهان مبارک ضربتی زد...
🌹حضرت صاحب العصر والزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ♦️به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را به حقّ عمّه ام حضرت زینب(س) قسم دهند که فرج را نزدیک گرداند. 📚شیفتگان حضرت مهدی(عج)،ج۱، ص ۲۵۱
🌹«قل لا اسئلكم علیه اجراً الا المودةَ فی القربی» «بگو من بر اجر رسالتم چیزی از شما جز مودت و دوستی با اهل بیتم و خویشانم نمی‌خواهم»؟ سوره شوری، ایه 23 ♦️عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور کوچ از کربلا به‌سوی کوفه را می‌دهد و زنان و حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و این ودایع نبوت را چون اسیران کفّار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ می‌دهند. در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. ♦️روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند. گویا اسرا، شب دوازدهم را ، در پشت دروازه‌های کوفه و بیرون شهر سپری کرده اند. در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد لعنت الله علیه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و خارجی معرفی کردن آن حضرت، مردم کوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به کوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌کنند. ولی با خطابه‌هایی که امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ و حضرت زینب ـ سلام‌الله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد می‌کند، شادی کوفیان را به عزا تبدیل می‌کنند. اسرا با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس، عبیدالله بن زیاد ملعون، جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارک می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌کرد و کشته شدن امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را خواست خدا قلمداد می‌‌نمود.اما با جواب‌هایی که از جانب حضرت زینب (س) و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می‌شنید بیشتر رسوا می‌شد. ♦️در خبرها آمده که ابن زیاد بعد ازآنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آن‌ها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذی‌الجوشن به شام روانه کرد. دستور داد که امام سجاد را با غل جامعه، دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به‌سوی شام حرکت دادند. نقل‌شده که اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ را سه روز پشت دروازه‌های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌بندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل‌شده که روز اول صفر سر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را همراه کاروان اسرا وارد دمشق کردند. ♦️وقتی از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ پرسیدند در سفر کربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما کجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».در شام نیز اسرای آل محمّد ـ صلی‌الله علیه و آله ـ را درحالی‌ که به ریسمان بسته‌شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام را در برابر یزید می‌گذارند و یزید ملعون بر سر امام توهین کرده و با قرائت اشعاری، خود را پیروز میدان می‌داند و به مردم اجازه حضور می‌دهد و در آن مجلس، به لب‌های مقدس امام، جلوی چشم اسرا خیزران می‌زند اسرا در مدتی که در شام بودند بنا بر روایتی در یک خرابه صورت زندانی نگهداری می‌شدندو در این مدت یزید ملعون چندین مرتبه خواست که امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ را شهید کند که خانم زینب مانع می‌شدند. ♦️در مقاتل آمده که یزید خطیبی خواست که در اجتماع مردم صحبت کند و از یزید و معاویه ستاش کند و به امام علی و فرزندان آن حضرت جسارت کند و در رابطه با پیروزی ظاهری یزید به‌ اصطلاح سخنرانی کند و خطیب ایراد سخن کرد و اوامر یزید را اجرا نمود و سپس به اصرار مردم، امام به منبر رفت و خطبه‌ای خواند. بعد از حمد و ثنای خدا خود را معرفی کردند که اصل و نسبشان کیست به ماجرای کربلا و اسیری خود اشاره فرمودند. در مجلس غوغائی بر پا شد و همه علیه یزید همهمه می‌کردند یزید از مؤذن خواست که اذان بگوید. ولی امام از این اذان هم علیه یزید استفاده کرده و یزید را رسوا نمود. ♦️ازجمله وقایعی که برای اسرای اهل‌بیت در شام اتفاق افتاد، شهادت دختر سه‌ساله امام حسین ـ علیه‌السلام ـ است. از کامل بهایی نقل‌شده اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ شهادت پدران را از کودکان خردسال پنهان می‌داشتند؛ و به آن‌ها می‌گفتند که پدر شما سفرکرده؛ تا اینکه شبی دختری از امام حسین ـ علیه‌السلام ـ به نام رقیه از خواب بلند می‌شود و بهانه بابا را می‌گیرد و ضجه و ناله می‌کند و همه اهل خرابه با این کودک هم‌نوا می‌شوند تا اینکه سر امام را در طشتی می‌آورند خانم رقیه سر را به بالین گرفته و با آن سر، درد دل می‌کند. پدر بعد از تو محنت‌ها کشیدم بیابان‌ها و صحراها دویدم.بعد از مدتی دیدند که سر به یک‌طرف افتاد و کودک هم طرف دیگر او را حرکت دادند. دیدند که جان به جان‌آفرین تسلیم کرده است
🏴 | روز یازدهم محرم ▪️عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. ▪️وقتى روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر (ص) را بر شتران بى‌جهاز سوار کردند و امام سجاد (ع) را نیز با غلِ جامعه بر شتر سوار کردند. ▪️هنگامى که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین (ع) افتاد صدا به صیحه و ندبه برداشتند
🔴امام خمینی(ره) ♦️در مقابل یزید، حضرت زینب سلام الله علیها ایستاد و آن را همچو تحقیر کرد که بنى امیه در عمرشان همچون تحقیرى نشنیده بودند. ♦️همان مقدارى که فداکارى حضرت ارزشی پیش خداى تبارک و تعالى دارد و در پیشبرد نهضت حسین (علیه السلام ) کمک کرده است، خطبه‌هاى حضرت سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته است، آنها به ما فهماندند که در مقابل جائر، در مقابل حکومت جور، نباید زنها و نباید مردها بترسند، در مقابل یزید، حضرت زینب(سلام الله علیها) ایستاد و آن را همچو تحقیر کرد که بنى‌امیه در عمرشان همچو تحقیرى نشنیده بودند 📚صحیفه نور جلد 17 ، ص 59
🔴می شود در ساعات پایانی عمر هم عاقبت بخیر شد ..... ♦️«سعد بن حارث انصاری» و «ابو الحتوف حارث انصاری»، دو برادر کوفی و هر دو از خوارج بودند. این دو همراه عمربن سعد از کوفه برای جنگ با امام حسین به کربلا آمده و تا بعد از ظهر عاشورا نیز در سپاه کوفه بودند. ♦️ اما هنگامی که یاران امام علیه السلام به شهادت رسیدند، امام حسین علیه السلام فریاد بر آورد:« آیا کسی هست که ما را یاری کند؟» زنان و کودکان با شنیدن صدای امام علیه السلام به شیون و زاری پرداختند. ♦️سعد و برادرش، ابو الحتوف، که صدای امام و شیون اهل بیتش را شنیدند، ناگهان به خود آمدند و به گفتند:« این حسین، پسر دختر پیامبر، است و ما در روز قیامت از جدّ او امید شفاعت داریم، چگونه با او جنگ کنیم؟» آن‌گاه به حمایت از امام علیه السلام با سپاه کوفه به جنگ پرداختند. این دو برادر با شعار « لا حُکْمَ إلاّ لِلّهِ وَلا طاعَةَ لِمَنْ عَصاهُ» یعنی همان شعار مشهور خوارج علیه امیرالمؤمنین (ع) به سپاه امام حسین(ع) پیوسته و با یزیدیان جنگیدند تا هر دو به شهادت رسیدند. 👆این اتفاق اشارات عجیبی دارد؛ اینکه صحرای کربلا، شهدایی با سابقه خوارج دارد و همگی شیعه به معنای مرسوم نبودند؛ اینکه این خوارج از بسیاری از شیعیان اسمی پیشی گرفتند؛ اینکه میشود در ساعات پایانی عمر هم عاقبت به خیر شد و به جبهه حق پیوست از جمله این اشارات است.
🔴شناسایی ۱۶۴۲ بیمار جدید کووید۱۹ در کشور ♦️دکتر لاری سخنگوی وزارت بهداشت: از دیروز تا امروز ۱۰ شهریور ۱۳۹۹ و بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، یک هزار و ۶۴۲ بیمار جدید مبتلا به کووید۱۹ در کشور شناسایی شد که ۵۷۳ نفر از آنها بستری شدند. ♦️مجموع بیماران کووید۱۹ در کشور به ۳۷۵ هزار و ۲۱۲ نفر رسید. ♦️متاسفانه در طول ۲۴ ساعت گذشته، ۱۰۹ بیمار کووید۱۹ جان خود را از دست دادند و مجموع جان باختگان این بیماری به ۲۱ هزار و ۵۷۱ نفر رسید. ♦️خوشبختانه تا کنون ۳۲۳ هزار و ۲۳۳ نفر از بیماران، بهبود یافته و یا از بیمارستانها ترخیص شده اند. ♦️ ۳۷۲۹ نفر از بیماران مبتلا به کووید۱۹ در وضعیت شدید این بیماری تحت مراقبت قرار دارند. ♦️تا کنون سه میلیون و ۲۳۱ هزار و ۱۱۰ آزمایش تشخیص کووید۱۹ در کشور انجام شده است. ♦️بر اساس آخرین اطلاعات کرونا در کشور، استانهای تهران، مازندران، گیلان، قم، اصفهان، خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، کرمان، خراسان شمالی، سمنان، یزد، زنجان و قزوین در وضعیت قرمز قرار دارند. ♦️همچنین استانهای آذربایجان غربی، البرز، فارس، لرستان، هرمزگان، اردبیل، بوشهر، کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد، خراسان جنوبی، مرکزی، ایلام، چهارمحال و بختیاری، گلستان و خوزستان در وضعیت هشدار قرار دارند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴رئیس قوه قضائیه: پیگیری پرونده ترور شهید حاج در دستور کار جدی قوه قضائیه قرار دارد. ♦️هرگز خون سردار سلیمانی آرام نخواهد ماند و ملت‌های منطقه را آگاه‌تر و روشن‌تر خواهد ساخت.
🏴مرحوم حاج شیخ ملاسلطان علی تبریزی - ازجمله عابدان و زاهدان - در عالم رؤیا خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسید و عرض کرد: آیا اینکه فرمودید: "فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما" صحیح است؟ ◾️امام مهدی ارواحنافداه فرمود: آری، صحیح است. ▪️عرض کردم: آن کدام مصیبت است که به جای اشک، خون گریه می کردید؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر(علیه السلام) است؟ ◾️حضرت فرمود: اگر علی اکبر هم بود، در این مصیبت خون می گریست. ▪️ آیا مصیبت حضرت عباس(علیه السلام) است؟ ◾️اگر عباس هم بود، در این مصیبت خون می گریست. ▪️آیا مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است؟ ◾️ اگر سیدالشهدا(علیه السلام) هم بود، در این مصیبت خون می گریست. ▪️پس کدام مصیبت است؟ ◾️فرمودند: مصیبت اسیری زینب(سلام الله علیها). 📚 العبقری الحسان، ج 1، ص 98.
🇮🇷سالروز تشکیل قرارگاه پدافند حضرت خاتم الانبیاصلی الله علیه و آله و سلم 🔴تقدیر رهبرمعظم انقلاب از پدافند هوایی کشور ♦️رییس دفتر نظامی رهبرمعظم انقلاب در تماس تلفنی با فرمانده پدافند هوایی ارتش، سلام و قدردانی فرماندهی کل قوا را به فرماندهان، کارکنان و خانواده‌های پدافند هوایی کشور ابلاغ کرد. ♦️ایشان فرمودند: سلام مرا به کارکنان هوشیار پدافند هوایی کشور برسانید. امنیت کشور مرهون آمادگی و بیداری پدافند هوایی است. مردم متدین ما قدردان تلاش‌های بی‌وقفه شما هستند، این را پاس بدارید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴امارات، ابوظبی لحظه انفجار فروشگاه آمریکایی KFC همزمان با اولین پرواز رسمی اسرائیل به امارات (تل آویو-ابوظبی) (مقامات فرمودن علت انفجار گاز بوده.)
🔴دومین انفجار در امارات این بار در دبی 🔹پس از آنکه رسانه‌ها ساعتی پیش از وقوع انفجار در رستورانی در ابوظبی، پایتخت امارات خبر دادند، این بار انفجاری در دبی رخ داده است.