🌷خدابه وسیله قرآن، کسانی را که دنبال رضای خداهستند،هدایت میکند به راههای سلامت،
وآنهاراازتاریکی گمراهی به راه نور
و صراط مستقیم هدایت میکند:
🌷يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (١٦)مائده
💕❤️💕❤️
همیشہ يكرنگ بمان🌺🍃
حتی اگر در دنيايی
زندگی ميكنی
كہ مردمش
براي پر رنگی
هزار رنگ
ميشوند🌻🌻🌻
💕💛💕💛
❖
همانقدر که مسخره می کنیم
احترام نمی گذاریم
همانقدر که اشتباه میکنیم
تفکر نمیکنیم
همانقدر که عیب میبینیم
برطرف نمی کنیم
همانقدر که از رونق می اندازیم
رونق نمی بخشیم
همانقدر که کینه به دل می گیریم
محبت نمی کنیم
همانقدر که حرف میزنیم
عمل نمی کنیم
همانقدر که می گریانیم
شاد نمیکنیم
همانقدر که ویران میکنیم
آباد نمیکنیم
همانقدر که کهنه میکنیم
تازگی نمی بخشیم
همانقدر که دور میشویم
نزدیک نمی کنیم
همانقدر که آلوده میکنیم
پاک نمیکنیم
همیشه دیگران مقصرند
ما گناه نمیکنیم.
💕🧡💕🧡
🌷دشمن مومنین کیست؟ دوست مومنین کیست؟
لتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوٓا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ (٨٢)مائده
🌷 قطعا سرسخت ترین دشمن مومنین ،
یهودیان ومشرکان هستند
نزدیک ترین دوست مومنین،
آنانندکه میگویندمامسیحی هستیم.
چون آنها۳ صفت دارند
دانشمندهستند،عابدخداترسند،استکبارنمی ورزند
💕🧡💕🧡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی🌸🍃
✨خدایا....
🌸کیست که شیرینی محبت تو را
✨چشیده باشد و جز تو آهنگ
🌸دیگری را بکند
✨خدایا...
🌸قرار ده ما را از زمره کسانی که
✨برای عبادتت او را لایق کردی و در
🌸ارادت خویش دل خوشش کردی و
✨برای مناجات خویش انتخابش کردی
🌸و بریدی از او هر چه را
✨که موجب بریدنش از تو میگردد.
.🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند نصیحت دوستانه 🌷
منتظر زمان مناسب نمانيد: اقدام كنيد.
از شكست نترسيد: از آن استفاده كنيد.
منتظر مسير نباشيد: ايجادش كنيد.
منتظر فرصت نباشيد: خلقش كنيد.
به كم قانع نشويد: بهترين را به دست آوريد.
مقايسه نكنيد: منحصر به فرد باشيد.
با بدشانسی نجنگيد: تغيير وضعيت دهيد.
به اشتباهات فكر نكنید: از آنها ياد بگيريد.
عقب نشينی نكنيد: عبور كنيد.
چشم ها را نبنديد: ذهنتان را باز كنيد.
از زندگی نگريزيد: آن را بپذيريد.
.🌸🍃
افغانهراسی؛ سناریوی جدید سرویسهای امنیتی خارجی
🔹از حدود یک ماه پیش شایعههایی از مهاجران افغانستانی در فضای مجازی منتشر شد. برای مثال کلیپی به اسم حمله افغانها به ماموران در رفسنجان منتشر شد که در آن تعدادی افراد ناشناس درحال پرتاب سنگ به سمت خودروهای پلیس هستند.
🔹واکنش رسانههای معاند به این موضوع نشاندهنده دو سناریو است: اول دامنزدن به اختلاف شیعه و سنی و جریحهدار کردن احساسات و عواطف دو طرف ایرانی و افغانی، و سناریوی دوم ایجاد شکاف میان دو کشور همسایه است.
🔴روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات
♦️منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
♦️یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
♦️خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودیها را؟ اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا. بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
♦️بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار میکشیدیم، نمیآمدند. میرفتیم دنبال آنها، میدیدیم مردهاند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند. از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری! من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
♦️بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.» و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
📚رمز عبور، ۱، صفحهی ۱۱۳
yon.ir/m81YB
🌹گرامیباد 21 فروردین سالروز شهادت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی
🌹رنگ و بوی خدا
🌹فرمانده نیرو که شدم خیلی نامهی تبریک برایم آمد، اما در میان این نامهها، نامه #صیاد از همه زیباتر بود.
معلوم بود برای نوشتن آن وقت گذاشته؛ هنوز هم آن نامه را دارم.
🌹او برایم نوشته بود: «در حدیث برای ما نقل کردهاند که اگر میخواهی حال و روح درستی در اقامهی نماز واجبت داشته باشی، به این بیندیش که این #نماز، نماز آخرت است.
🌹وبعد افزوده بود:با الهام از این نکته همیشه به خودم نهیب میزنم اگر میخواهی از تکلیف خدا درست بیرون بیایی باید به این بیندیشی که مسئولیت کنونیات آخرین #تکلیف_الهی است که بر دوشت نهاده شده است.
🌹آن وقت است که زمینه پیدا میکنم تا نیت، فکر، زبان، قلم و عملم رنگ گیرد و کار را برای خدا انجام دهم. با چنین روحیه و تفکری قلبم مالامال #امید میشود به اینکه خدای متعال به من معرفت، بصیرت و دست گیری(از جانب خودش) بخشد. چون کار به خودش تعلق دارد...»
و بعد هم تبریکات معمول را گفته بود.
📚برگرفته از کتاب دلم برایت تنگ شده