فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ.
ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺁﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺼﺮﻑ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ
ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﯿﻮﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ.
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ.
ﮔﻞ ، ﻋﻄﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ
ﺧﻮﺩ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ.
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ، ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺍﺳﺖ.پس گذشت وفداکاری قانون طبیعت است بی قانونی کنی از انرژی مثبت اطرافت محروم خواهی شد..
🌸🍃
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴اربعین محضر ارباب رسیدی
🏴از ما برسان محضر ارباب سلامی
التماس دعا از همه مسافران کربلا🙏
از طرف همه جا مانده ها نائب الزیاره باشید😔🙏
یا حسین جان ما رو هم بطلب آقا...💔
🥀🍃
#سلام_امام_زمانم
ماه زهرا، دلم کرده هوای رخ تو
این تمنای همه خلق جهان است، بیا✨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان #سلامتی_مولا_صلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
طراح: سلطانی
⚫️⚫️⚫️⚫️
🌀🌀🌀این متن را بخوانید تأمل برانگیزه 👇
🔹آیا در منزل قرنطینه هستید ؟چند روز ؟حوصله تان سر رفته ؟ تحملتان تمام شده ؟ خیلی خسته شدید؟
لطفا این متن را با دقت بخوانید ببینید یک عده برای شرف و عزت و ناموس ودین ما چه کشیده اند...
✍ آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!...
همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...
او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت....
اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...
وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هر روز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود .
حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم.
بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!
عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم.
این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم...
📚کتاب خاطرات دردناک"
#ناصرکاوه
⚫️⚫️⚫️⚫️
✍خدا ترسناک نيست !!!
بچه که بودم ؛
آنقدر از خدا می ترسیدم ،
که بعد از هربار شیطنت ، کابوس می دیدم ...
من حتی ناراحت می شدم که می گفتند خدا همه جا هست !
با خودم می گفتم :
" یک نفر چطور می تواند تمام جاهای دنیا کشیک بدهد و تا کسی کارهایِ بدی کرد ، او را بردارد ببرد جهنم ؟! "
من حتی وقتی می گفتند ؛ خدا پشت و پناهت ، در دلم می گفتم کاش اینطور نباشد ...
می دانید ؟!
چون خدایی که در ذهنم ساخته بودند ، مهربان نبود ،
فقط خدایِ آدمهایِ خوب بود و برای منی که کودک بودم و شیطنت هایم را هم گناه می دیدم ، خدایِ ترسناکی بود ... !
اما من ، کودکم را از خدا نخواهم ترساند ...
به او می گویم "خدا بخشنده است" ...
اگر خطایی کرد می گویم ؛ خدا بخشیده اما من نمی بخشم ،
تا بداند خدا از پدر و مادرش هم مهربان تر است ...
من به کودکم خواهم گفت خدا ، خدایِ آدم های بد هم هست ، تا با کوچکترین گناهی ، از خوب بودنش نا امید نشود ...
می گویم خدا همه جا هست تا کمکش کند ، تا اگر در مشکلی گرفتار شد ، نجاتش دهد ...
من خشم و بی کفایتیِ خودم را گردنِ خدا نخواهم انداخت ...
من برایش از جهنم نخواهم گفت ...
اجازه می دهم بدونِ ترس از تنبیه و عقوبت ، خوب باشد ،
و می دانم که این خوب بودن ارزش دارد ...
من نمی گذارم خدایِ کودکم خدایِ ترسناکی باشد ...
کاش همه این را می فهمیدیم ...
باور کنید خدا مهربان تر از تصوراتِ ماست !
اگر باور نکرده اید ؛ لطفاً در مقابلِ کودکان سکوت کنید ...
خدا
ترسناک
نیست
⚫️⚫️⚫️⚫️
29.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ادرکنا عزیز فاطمه...❤️🩹:)
🎞 نماهنگِ "ھَـــمقَــدﻣ"
«بهمناسبتاربعینباپیوستِامامزمانی»
🎼 تهیه شده در گروه هنریِ سَربَند
#اربعین #نماهنگ
امام صادق علیهالسلام: اِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَائِکَةً مُوَکَّلِینَ بِقَبْرِ الْحُسَینِ ع فَاِذَا هَمَّ الرَّجُلُ بِزِیارَتِهِ اَعْطَاهُمْ ذُنُوبَهُ فَاِذَا خَطَا مَحَوْهَا ثُمَّ اِذَا خَطَا ضَاعَفُوا لَهُ حَسَنَاتِهِ فَمَا تَزَالُ حَسَنَاتُهُ تُضَاعَفُ حَتَّی تُوجِبَ لَهُ الْجَنَّةَ...
❇️ امام صادق (علیهالسّلام) فرمود:
🔸 به راستی خداوند متعال فرشتگانی را بر مزار امام حسین (علیهالسّلام) گمارده است پس هنگامی که کسی قصد زیارت امام حسین (علیهالسّلام) کند، خداوند گناهان او را به آن فرشتگان میدهد و چون آن فرد گام بر میدارد، فرشتگان گناهانش را پاک نمایند و چون دیگر بار گام بردارد، حسناتش را دو چندان کنند و پیوسته بر حسناتش بیفزایند تا بهشت بر او واجب گردد....💥
﷽
📌غش وسط مباحثه!!!
🔹«در اصفهان به سال مجاعه که یکی از آن «قحط سالهای دمشقی» بود و مردم، پیر و جوان و زن و مرد، از گرسنگی، خیل خیل می مردند، من و شماری اندک از طلاب مدرسه نیماوَرْد (یا مدرسه ای دیگر که استاد همایی نامش را یاد کرد و من اکنون به یاد ندارم) با گرسنگی و قحطی همچنان دست و پنجه نرم می کردیم، و نستوه در کار تحصیل علم کوشا بودیم.
🔸چنان مستغرق در جمال معنی و لذات حاصل از کسب معرفت بودیم که گویی در پیرامون ما هیچ اتفاقی نیفتاده است.
🔹گذران ایام تحصیل را با کمترین سد جوعی به شیوه اصحاب صُفّه، شبی را به روز می آوردیم و روزی را به شب…
🔸یک روز در ضمن مباحثه با رفیق همدرسم که طلبه برجسته ای از اهل قزوین بود(شیخ هاشم قزوینی)متوجه شدم که ناگهان حالش دگرگون شد و تشنجی به او دست داد و بی هوش افتاده و به حالت غش درآمد، می دانستم که هیچ بیماری و دردی ندارد، در کمال سلامت و نشاط جوانی است، دردش از گرسنگی است که آن را از من نیز پنهان می کند...
🔹به ناچار با شتاب از جای برخاستم. هر چه در گوشه و کنار طاق و رواق مدرسه و ذهن و ضمیرم بود گشتم که وجهی حاصل کنم و از آن راه لقمه نانی برای او فراهم آورم، به هیچ روی حاصل نشد، که همه در کمال فقر و قناعت می زیستیم و هر کس هر چه داشت، از کتابهای غیر درسی گرفته تا لوازم زندگی، در روزهای گذشته، همه را فروخته بود. دیگر چیزی در بساط باقی نبود...
🔸به ناگزیر خود را به خیابانی که در نزدیکی آن مدرسه بود رساندم، به تعبیر بیهقی، همچون متحیری و غمناکی می گشتم و چشمم به هیچ چیز نمی افتاد که بتوان سدّ جوع کرد...
🔹از پس جست و جوی بسیار و نومیدی، ناگهان در گوشه خیابان چشمم به چند برگ کاهوی گل آلود افتاد، که از قضای روزگار در آنجا افتاده بود. گویی هنوز کسی از خیل گرسنگان شهر آن را ندیده بود...
🔸آن چند برگ کاهوی گل آلود را همچون مائده ای بهشتی که از آسمان فرود آمده باشد، از زمین برداشتم، آن را در جوی آب شستم، خود را به کنار آن دوست رساندم، همچنان بی هوش افتاده بود.
🔹دیدم رنگ رخساره اش از فرط گرسنگی زرد شده است. از آثار حیات نفسی هنوز باقی است که به دشواری صدای آمد و رفتنش را می توان شنید...
🔸اندکی از آن برگهای کاهو در دهانش نهادم، بی رمق، با چشمان بسته، به زحمت به جویدن پرداخت. با هر برگی که می جوید و فرو می برد، چنان بود که گویی پاره ای از حیات رفته باز می گردد.
🔹هنوز آن چند برگ کاهو به پایان نرسیده بود که اندک اندک چشمانش باز شد و با لبخندی که در آن شکرها بود و نه شکایتی، برخاست و نشست و بی درنگ روی به من کرد و انگشت روی خط نهاد و گفت:«در کجای بحث بودیم؟» و دیگر از آن گرسنگی و بی هوشی و پیچ و تابهای حاصل از آن هیچ سخنی نگفت. چنان بود که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است.
🔸من نیز که از به سامان رسیدن سعی خویش، در رمق بخشیدن به او، رضایتی در خود احساس می کردم، روا نداشتم که آن مایه اشتیاق و جویندگی او را در راه دانش، که تا بدین پایه بود، به سخنانی دیگر گونه بیالایم و از گرسنگی او و حالاتی که در آن میان بر من و او رفته بود سخن بگویم، یا چیزی بپرسم؛ دنباله بحث را یادآور شدم...
📚استاد جلال الدین همایی
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#داستان_علما
45.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 پاداش زیارت امام حسین(علیهالسلام)
✏️ شرح حدیثی از امام صادق(علیهالسلام)، درباره پاداش زیارت #امام_حسین(علیهالسلام) توسط رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج فقه. ۱۳۹۸/۷/۸ #کربلا #طریق_الاقصی
🔻نماینده آیت الله العظمی سیستانی:
استواری #غزه و کرانه باختری و اراده مردم آن، نشان دهنده پیروزی بزرگی برای ملت #فلسطین است
◻️ بیانیه ای از سوی حضرت آیت الله #سیستانی در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی به ویژه کشتار مدرسه التابعین صادر شد و ایشان این جنایتکاران را هیولاهای انسانی عاری از همه ارزش ها و اصول والای انسانی توصیف کردند و از این که این جنایتکاران از حمایت نامحدود برخی از کشورهای بزرگ برخوردار هستند و این امر مانع از اعمال قوانین بین المللی علیه مرتکبین جنایت علیه بشریت می شود، ابراز تأسف کردند.
https://hawzahnews.com/xd2cC
♦️اصلاح طلب کیست؟! موجود کثیف نون به نرخ روز خور ماله کش و آفتابپرسته که بنا به منافعش در زمان های مختلف رنگ عوض کرده و تغییر میکند….
🔹دلم هر روز بیشتر برای #شهید_جمهور مظلومم میسوزد…. #شهید_رئیسی #دلم_برای_رییسی_سوخت
🔹«امینی آزاده»