eitaa logo
فدائیان رهبر
2هزار دنبال‌کننده
45.2هزار عکس
35.6هزار ویدیو
180 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴آقایان مجلس کسی نیست با این وزیر برخورد قاطع کنه؟! به چه حقی با ترامپ صحبت کرده؟! مملکت صاحب نداره؟ وزیر خارجه نداره؟! دفعه قبل هم زیر توئیت فارسی رژیم صهیونیستی نظر گذاشت و عملا اسرائیل رو به رسمیت شناخت
‍ 🔴شایعه ای برای 🚸 زمانى رضا شاه به ترکیه رفت و آتاترک، دختر زیبایى را به بستر رضا شاه فرستاد تا شب پیش او باشد اما رضا شاه او را بیرون فرستاد و گفت اگر من دختر ترک را بپذیرم، یک روزی هم باید به آتاتورک دختر ایرانی بدهم!!! همه دختراى ایران ناموس منند...!! ⛔️این قصه نیز مانند سایر شایعات سند و منبعی ندارد و خلاف مهمترین اقدامات رضاخان است. 🔰رضاخان چگونه زنان و دختران ایرانی را ناموس خود می دانست که دستور داد به زور چادر از سرشان بکشند و بارها به نوامیس این کشور به بهانه اجرای قانون کشف حجاب تعدی کنند❓ ❌گوشه ای از جنایات کشف حجاب : ... از فحاشی و کتک زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمی‌کنند ... تا بحال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه لطمات و صدمات که از طرف پاسبانها به آنها رسیده جان سپردند و چقدر از ترس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند و چه پولهایی از ما به هر اسمی و رسمی گرفته شده خدا می‌داند اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان می‌افتاد مثل اسرای شام با ماها رفتار می‌کردند. بهترین رفتار آنها با ما با همان چکمه‌ها لگد بر دل و پهلوی ما بود.(1) 🚩صرفنظر از واقعه کشف حجاب ، آیا کسی که با سیاستهای حقیر و خائنانه خود موجب اشغال کشورش و در پی آن تعدی و تعرض به نوامیس آن شد ، با غیرت است ❓ 💠 رضاخان نه تنها غیرت نداشت بلکه هزاران انسان غیرتمند ایرانی که به کشف حجاب زنان ایرانی اعتراض داشتند را به رگبار بست❗️
📸جمعی از دانشجویان با امضای طوماری از قوه قضائیه خواستند تا با مسبب اصلی اتفاقات و ناآرامی‌های اخیر دانشگاه تهران برخورد کند.
🌹 #شهید_سید_مجتبی_هاشمی 🔰فرمانده جنگ های نا منظم 🍃تولد : ۱۳۱۹/۷/۲۶ - تهران 🍂شهادت : ۱۳۶۴/۲/۲۸ - تهران ، توسط گروهک صهیونیستی منافقین 🍁آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا (س) 🌸سید مجتبی هاشمی فرمانده جنگ های نا منظم در اوایل جنگ تحمیلی بود ، رشادت های او و یاران باوفایش خرمشهر را تا مدتها در تضمین امنیت قرار داد . 🌸هاشمی و خانواده‌اش بارها از طرف منافقین، تهدید به مرگ شده بودند. او بعد از مدتی از جبهه‌ها برگشت و مغازه لباس‌فروشی‌اش را دوباره دایر کرد. هاشمی، در زمانی که در عملیات ثامن‌الائمه یا شکست حصر آبادان حضور داشت مورد هدف چندین عملیات تروریستی ناکام از سوی منافقین قرار گرفت. 🌸منافقان کوردل که نمی‌توانستند شاهد تلاش شبانه‌روزی شهید هاشمی در پشتیبانی رزمندگان اسلام باشند، سرانجام در آستانه ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۴ او را با زبان روزه در مغازه لباس فروشی‌اش از پشت سر آماج گلوله های خود قرار دادند و به شهادت رساندند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴مبادا امت من شبیه دشمنان من شوند ♦️قالَ مولانا علی علیه السلام اَوْحَى اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى إلى نَبیٍّ مِنَ الاْنْبیاءِ: قُلْ لِقَوْمِکَ لا یَلْبِسُوا لِباسَ أعْدائى، وَ لا یَطْعَمُوا مَطاعِمَ أعْدائى، وَ لا یَتَشَکَّلُوا بِمَشاکِلِ أعْدائى، فَیَکُونُوا أعْدایی ♦️مولا علی علیه السلام فرمودند:خداوند تبارک و تعالى بر یکى از پیامبرانش وحى فرستاد به امّت خود بگو لباس دشمنان مرا نپوشند و غذاى دشمنان مرا میل نکنند و  هم شکل دشمنان من نگردند وگرنه شما هم دشمن من خواهید شد 📚 مستدرک الوسائل ج ۳ ص ۲۱۰ ح ۳۳۶۸.
🔴امام خامنه ای : ♦️ دعای روزهای ماه رمضان دعای خوبی است، در آن چیزهای زیادی از خدا خواسته شده.نجات از مرض بی انگيزگی، نجات از نبود نشاط کار و غفلت، نجات از سخت شدن دل. اينها چيزهايی است که به ذهن ماها نميرسد که بيماری است بايد از خدای متعال نجات و شفای از اين مرضها را خواست. ۹۵/۳/۲۵
🔴 تا غربزده ها اصلاح نشوند، به استقلال نخواهید رسید ♦️امام خمینی(ره): ما همه چیزمان را باختیم. دزدها را بیرون کردیم، اما خودمان را پیدا نکردیم. باید خودمان را پیدا کنیم. شرق باید درِ غرب را ببندد. تا راه به اینجا دارد، شما به استقلال خودتان نمی‌رسید. ♦️و تا این غربزده‌هایی که در همه جا موجودند از مملکت نروند یا اصلاح نشوند، شما به نخواهید رسید. اینها نمی‌گذارند، ما باید خودمان را پیدا کنیم تا بتوانیم سرِ پای خودمان بایستیم. ۷آبان۱۳۵۸
🌹 تلاوت قرآن ♦️رهبرمعظم انقلاب: با حالت روزه‌داری یا حالت نورانیتِ ناشی از روزه‌داری، در شبها و نیمه شبها تلاوت قرآن، "انس با قرآن"، مخاطب خدا قرار گرفتن، لذت دیگری و معنای دیگری دارد. چیزی که انسان در چنین تلاوتی از قرآن فرا میگیرد، در حال متعارف و معمول نمیتواند به چنین تلاوتی دسترسی پیدا کند. (۱۳۸۶/۰۶/۲۳)
🌹امام خامنه ای :بعضی‌ها میگویند آقا چه ذکری را بخوانیم؟ ذکر پیشکش؛ گناه نکنید.
🎥⭕️ 🔻 پس از آنکه آمریکا گفت اجازه نمیدهیم هیچ کشوری نفت ایران را خریداری کند، عربستان سعودی فورا به آمریکا اعلام کرد که عربستان بجای ایران هم نفت تولید میکند تا بازار جهانی آسیب نبیند. همچنین آنها خط لوله ای از شرق به غرب عربستان برای خنثی کردن تهدید ایران مبنی بر بستن تنگه هرمز کشیدن 🔻 یمنی ها نیز در اقدامی بی سابقه تاسیسات نفتی و خط لوله انتقال نفت عربستان را بوسیله پهپاد بمباران کردند تا آمریکا نتواند مانع فروش نفت ایران شود 🔻 به این میگن حالا هی عده ای نادان حرف BBC رو تکرار کنن و بگن یمن به ما چه.
ماجرای دیدار آیت الله محمّد تقی بافقی با امام زمان (عج) را در اینجا بخوانید. مرحوم حجّة الاسلام ملاَّ اسد الله بافقی به نقل از برادرش مرحوم آیت الله محمّد تقی بافقی می‌گوید: «قصد داشتم از نجف اشرف پیاده، به مشهد مقدّس برای زیارت حضرت علیّ بن موسی الرّضا (ع) بروم. فصل زمستانی بود که حرکت کردم و وارد ایران شدم. کوه‌ها ودرّه‌های عظیمی سر راهم بود وبرف هم بسیار باریده بود. یک روز نزدیک غروب آفتاب که هوا هم سرد بود وسراسر دشت را برف پوشانده بود، به قهوه خانه‌ای رسیدم؛ که نزدیک گردنه‌ای بود، با خودم گفتم: «امشب در میان این قهوه خانه می‌مانم، صبح به راه ادامه می‌دهم». پس وارد قهوه خانه شدم، دیدم جمعی از کرد‌های ایزدی در میان قهوه خانه نشسته ومشغول لهو ولعب وقمار هستند، با خودم گفتم: «خدایا چه بکنم؟! این‌ها را که نمی‌شود نهی از منکر کرد، من هم که نمی‌توانم با آن‌ها مجالست نمایم، هوای بیرون هم که فوق العاده سرد است». همینطور که بیرون قهوه خانه ایستاده بودم وفکر می‌کردم و کم کم هوا تاریک می‌شد، صدائی شنیدم که می‌گفت: «محمّد تقی! بیا اینجا». بطرف آن صدا رفتم، دیدم شخصی باعظمت زیر درخت سبز وخرّمی نشسته ومرا بطرف خود می‌طلبد. نزدیک او رفتم واو سلام کرد وفرمود: «محمّد تقی آنجا جای تو نیست». من زیر آن درخت رفتم، دیدم، در حریم این درخت، هوا ملایم است وکاملاً می‌توان با استراحت در آنجا ماند وحتّی زمین زیر درخت، خشک وبدون رطوبت است، ولی بقیّه صحرا پُر از برف است وسرمای کُشنده‌ای دارد. به هر حال شب را خدمت حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) که با قرائنی متوجّه شدم او حضرت بقیّة الله (ع) است بیتوته کردم وآنچه لیاقت داشتم استفاده کنم از آن وجود مقدّس استفاده کردم. صبح که طالع شد ونماز صبح را با آن حضرت خواندم، آقا فرمودند: «هوا روشن شد، برویم». من گفتم: «اجازه بفرمائید من در خدمتتان همیشه باشم وبا شما بیایم». حضرت فرمود: «تو نمی‌توانی با من بیائی». گفتم: «پس بعد از این کجا خدمتتان برسم؟»   حضرت فرمود: «در این سفر دوبار تو را خواهم دید ومن نزد تو می‌آیم. بار اوّل قم خواهد بود ومرتبه دوّم نزدیک سبزوار تو را ملاقات می‌کنم». ناگهان آن حضرت از نظرم غائب شد. من به شوق دیدار آن حضرت، تا قم سر از پا نشناختم وبه راه ادامه دادم، تا آنکه پس از چند روز وارد قم شدم وسه روز برای زیارت حضرت معصومه (س) ووعده تشرّف به محضر آن حضرت در قم ماندم، ولی خدمت آن حضرت نرسیدم. از قم حرکت کردم وفوق العاده از این بی توفیقی وکم سعادتی متأثّر بودم، تا آنکه پس از یک ماه به نزدیک شهر سبزوار رسیدم. همین که شهر سبزوار از دور معلوم شد با خودم گفتم: «چرا خُلف وعده شد؟! من که در قم آن حضرت را ندیدم، این هم شهر سبزوار باز هم خدمتش نرسیدم». در همین فکر‌ها بودم، که صدای پای اسبی شنیدم، برگشتم دیدم حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) سوار بر اسبی هستند وبطرف من تشریف می‌آورند وبه مجرّد آنکه به ایشان چشمم افتاد ایستادند وبه من سلام کردند ومن به ایشان عرض ارادت وادب نمودم. گفتم: «آقا جان! وعده فرموده بودید که در قم هم خدمتتان برسم، ولی موفّق نشدم؟!» حضرت فرمود: «محمّد تقی! ما در فلان ساعت وفلان شب نزد تو آمدیم، تو از حرم عمّه ام حضرت معصومه (س) بیرون آمده بودی، زنی از اهل تهران از تو مسأله‌ای می‌پرسید، تو سرت را پائین انداخته بودی وجواب او را می‌دادی، من در کنارت ایستاده بودم وتو به من توجّه نکردی، من رفتم» .  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لاس وگاس آمريكا/زن مقابل چشم همه پيرمرد رو از اتوبوس به بيرون پرت می‌كنه.پيرمرد با صورت به زمين می‌خوره و جادرجا می‌ميره. همه فقط نگاه می‌كنن. اتوبوس به حركت می‌افته و بی‌تفاوت به راه خود ادامه می‌ده. اگه این جامعه مُرده رو الگوی آینده جامعه خودت می‌دونی؛ تو غرق در خودتحقیری هستی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنه‌هایی ازمبارزه مهلا مومن زاده، نایب قهرمان تکواندو جهان پوشش، شکرگزاری‌ش، وفاداری به دایی شهید و تقدیم مدالش به او... ببینید و باافتخار بگید #زن ایرانی مسلمان میتونه... ویادتون باشه این انقلاب اسلامی بود ک تعریف زن اجتماعی رو از زن کاباره‌ای به زن ورزشکار، دانشمند و...تغییرداد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 یه دختر خانم با ماشین گران قیمتش زده یک بنده خدایی را کشته! به ادامه مکالمه توجه نمائید: - دختر با فریاد: الا بابام میاد! آقا ميفهمين؟ این ماشین کلی پولشه كجا میخواین ببرینش؟! - پلیس: داد نکش آدم کشتین - دختر: کشتیم که کشتیم دیشومیدم #انسانیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️ تاریخ شهادت خواهد داد که هر وقت غربی ها و نفوذی ها، بدنبال گذاشتن کلاه گشادی بر سر ملت ایران بودند، ترس از وقوع جنگ را القاء کرده اند... 📛نمونه اش تحمیل سیاهچاله ی #برجام و...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
k به آمریکا باج میده ولی از خدا حساب نمیبره صحبت‌های جالب استاد ازغدی درباره ویژگی‌های افراد مُشرک:سیاستمدار مُشرک کسی است که میگه یه کاری کنم که هم خدا راضی باشی هم آمریکا. یه کاری کنم هم این‌وری‌ها خوششون بیاد هم اون‌وری‌ها. مُشرک کسی است که به آمریکا باج میده ولی از خدا حساب نمیبره..
🎥⭕️ 🔻 پس از آنکه آمریکا گفت اجازه نمیدهیم هیچ کشوری نفت ایران را خریداری کند، عربستان سعودی فورا به آمریکا اعلام کرد که عربستان بجای ایران هم نفت تولید میکند تا بازار جهانی آسیب نبیند. همچنین آنها خط لوله ای از شرق به غرب عربستان برای خنثی کردن تهدید ایران مبنی بر بستن تنگه هرمز کشیدن 🔻 یمنی ها نیز در اقدامی بی سابقه تاسیسات نفتی و خط لوله انتقال نفت عربستان را بوسیله پهپاد بمباران کردند تا آمریکا نتواند مانع فروش نفت ایران شود 🔻 به این میگن حالا هی عده ای نادان حرف BBC رو تکرار کنن و بگن یمن به ما چه.
ماجرای دیدار آیت الله محمّد تقی بافقی با امام زمان (عج) را در اینجا بخوانید. مرحوم حجّة الاسلام ملاَّ اسد الله بافقی به نقل از برادرش مرحوم آیت الله محمّد تقی بافقی می‌گوید: «قصد داشتم از نجف اشرف پیاده، به مشهد مقدّس برای زیارت حضرت علیّ بن موسی الرّضا (ع) بروم. فصل زمستانی بود که حرکت کردم و وارد ایران شدم. کوه‌ها ودرّه‌های عظیمی سر راهم بود وبرف هم بسیار باریده بود. یک روز نزدیک غروب آفتاب که هوا هم سرد بود وسراسر دشت را برف پوشانده بود، به قهوه خانه‌ای رسیدم؛ که نزدیک گردنه‌ای بود، با خودم گفتم: «امشب در میان این قهوه خانه می‌مانم، صبح به راه ادامه می‌دهم». پس وارد قهوه خانه شدم، دیدم جمعی از کرد‌های ایزدی در میان قهوه خانه نشسته ومشغول لهو ولعب وقمار هستند، با خودم گفتم: «خدایا چه بکنم؟! این‌ها را که نمی‌شود نهی از منکر کرد، من هم که نمی‌توانم با آن‌ها مجالست نمایم، هوای بیرون هم که فوق العاده سرد است». همینطور که بیرون قهوه خانه ایستاده بودم وفکر می‌کردم و کم کم هوا تاریک می‌شد، صدائی شنیدم که می‌گفت: «محمّد تقی! بیا اینجا». بطرف آن صدا رفتم، دیدم شخصی باعظمت زیر درخت سبز وخرّمی نشسته ومرا بطرف خود می‌طلبد. نزدیک او رفتم واو سلام کرد وفرمود: «محمّد تقی آنجا جای تو نیست». من زیر آن درخت رفتم، دیدم، در حریم این درخت، هوا ملایم است وکاملاً می‌توان با استراحت در آنجا ماند وحتّی زمین زیر درخت، خشک وبدون رطوبت است، ولی بقیّه صحرا پُر از برف است وسرمای کُشنده‌ای دارد. به هر حال شب را خدمت حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) که با قرائنی متوجّه شدم او حضرت بقیّة الله (ع) است بیتوته کردم وآنچه لیاقت داشتم استفاده کنم از آن وجود مقدّس استفاده کردم. صبح که طالع شد ونماز صبح را با آن حضرت خواندم، آقا فرمودند: «هوا روشن شد، برویم». من گفتم: «اجازه بفرمائید من در خدمتتان همیشه باشم وبا شما بیایم». حضرت فرمود: «تو نمی‌توانی با من بیائی». گفتم: «پس بعد از این کجا خدمتتان برسم؟»   حضرت فرمود: «در این سفر دوبار تو را خواهم دید ومن نزد تو می‌آیم. بار اوّل قم خواهد بود ومرتبه دوّم نزدیک سبزوار تو را ملاقات می‌کنم». ناگهان آن حضرت از نظرم غائب شد. من به شوق دیدار آن حضرت، تا قم سر از پا نشناختم وبه راه ادامه دادم، تا آنکه پس از چند روز وارد قم شدم وسه روز برای زیارت حضرت معصومه (س) ووعده تشرّف به محضر آن حضرت در قم ماندم، ولی خدمت آن حضرت نرسیدم. از قم حرکت کردم وفوق العاده از این بی توفیقی وکم سعادتی متأثّر بودم، تا آنکه پس از یک ماه به نزدیک شهر سبزوار رسیدم. همین که شهر سبزوار از دور معلوم شد با خودم گفتم: «چرا خُلف وعده شد؟! من که در قم آن حضرت را ندیدم، این هم شهر سبزوار باز هم خدمتش نرسیدم». در همین فکر‌ها بودم، که صدای پای اسبی شنیدم، برگشتم دیدم حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) سوار بر اسبی هستند وبطرف من تشریف می‌آورند وبه مجرّد آنکه به ایشان چشمم افتاد ایستادند وبه من سلام کردند ومن به ایشان عرض ارادت وادب نمودم. گفتم: «آقا جان! وعده فرموده بودید که در قم هم خدمتتان برسم، ولی موفّق نشدم؟!» حضرت فرمود: «محمّد تقی! ما در فلان ساعت وفلان شب نزد تو آمدیم، تو از حرم عمّه ام حضرت معصومه (س) بیرون آمده بودی، زنی از اهل تهران از تو مسأله‌ای می‌پرسید، تو سرت را پائین انداخته بودی وجواب او را می‌دادی، من در کنارت ایستاده بودم وتو به من توجّه نکردی، من رفتم» .