eitaa logo
فدائیان رهبر
2هزار دنبال‌کننده
52.9هزار عکس
44هزار ویدیو
239 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 نامه منتخبان تهران به شورای نگهبان| لایحه حذف ۴ صفر به مجلس بازگردد 🔹جمعی از منتخبین مجلس یازدهم طی نامه‌ای به شورای نگهبان با برشمردن ابهامات و ایرادات لایحه اصلاح قانون پولی و بانکی خواستار عودت فوری این لایحه به مجلس شدند تا با دقت و وسواس بیشتری نسبت به رفع ابهام و تصویب آن اقدام شود.
🔴این صدای اصلاحات است یا صدای همجنسبازان؟
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سناریوی ویژه برای اختلاف‌اندازی بین ایران و افغانستان پرده‌برداری کارشناس امور بین‌الملل مقیم لندن؛ از سناریوی ویژه برای اختلاف‌اندازی بین ایران و افغانستان مجید تفرشی: بی‌بی‌سی، منوتو و اینترنشنال برای اختلاف ‌اندازی بین ایران و افغانستان یقه‌درانی کردند! پرده از سناریوی پیچیده جهت دامن زدن به اختلافات ایران وهمسایگانش در راستای فشار بیشتر اقتصادی!
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥وزیر بهداشت: 🔹مردم در تعطیلات عید فطر سفر نروند. سفرهای جدید به معنی ابتلای جدید است. 🔹بزرگ‌ترین نگرانی ما این است که با عدم رعایت فاصله‌گذاری‌، دوباره گرفتار پیک کرونا شویم.
*🌸 داستان واقعی و زیبا از علامه جعفری در دانمارک* علامه محمدتقی جعفری می‌گفتند: عده‌ای از جامعه‌شناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در باره‌ی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ معیار ارزش انسان‌ها چیست. هر کدام از جامعه‌شناسان، صحبت‌هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند. بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چه‌قدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌ورزد. کسی که عشق‌اش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزش‌اش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشق‌اش ماشین‌اش است، ارزش‌اش به همان میزان است. اما کسی که ‌عشق‌اش خدای متعال است ارزش‌اش به اندازه‌ ی خداست. علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه‌شناسان صحبت‌های مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (ع) است. آن حضرت در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه‌ی چیزی است که دوست می‌دارد». وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه‌ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند. هر چقدر که نسبت به مولا علی (ع) ارادت دارید ارسال کنید 🙏 💕💕💕
شبہاے قدر آمد و آقا نیامدے زیباترین ستارہ ے دنیا نیامدے ما را امید وصل تو اینجا نشاندہ است ما آمدیم، یوسف زهرا نیامدے
یک عمر دنبال رفیق گشتم , اما هیچ ... تا اینکه در « جوشن کبیر » پیدایش کردم... " یا رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه " و اینجا بود که تازه فهمیدم . . . یه رفیق دارم ; ... " اسمش خداست"
💎از حضرت عزرائیل پرسیدند: تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. "خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.. "گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.. "ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟.. او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود.. 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 دفتر مشق ... معلم با عصبانیت دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ... دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم رسوند و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟ معلم تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم! دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن ...اونوقت می شه مامانم رو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم هم شیر خشك بخریم كه شب تا صبح گریه نكنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره كه من دفترهای داداشم رو پاك نكنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ... معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند، مکثی کرد و گفت: بشین سارا ... 💕💕💕
خدایا بخاطر بارونت شکر🌸😔😍❤️