eitaa logo
فدائیان رهبر
2هزار دنبال‌کننده
45هزار عکس
35.4هزار ویدیو
180 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹زینب جان... شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما، بی حسین شدن تو بود و شرمنده تر آن که تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم... 🏴ایام سوگواری سید و سالار شهیدان تسلیت باد🏴 🖤🖤🖤
❣خاطره‌ای از دکتر زرین کوب: روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویر را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد : ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟ گفتم: استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم. خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند . همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین و سنگین و باوقار . می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده ، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه ، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند . پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟ گفت : سؤالی داشتم گفتم : بفرما پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم : خب بله ، صددرصد گفت : ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟ گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟ گفت : یک فال برام بگیرید گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال . حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد . متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟ گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم . چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود . متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم . بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم . گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بووودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد آن‌روز من روضه خوان امام شهید شدم و.کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند. 👤 دکتر عبدالحسین زرین کوب
هر قطره دریا میشود وقتی بیایی صحرا شکوفا میشود وقتی بیایی رمز تمام قفلهای بستهٔ ما یک لحظه پیدا میشود وقتی بیایی آن پرچمی که عصر عاشورا زمین خورد در کعبه برپا میشود وقتی بیایی 🖤🖤🖤
قافله سالار من کجایی ای دوای دردم پی تو هرکجا میگردم تو رو تو قتلگاه گم کردم ای بدن صد پاره رو خاک داغ این صحرایی چرا مقطع الاعضایی بگو کجا برم تنهایی😭😭 🖤🖤🖤
🏴خار مغیلانی که می گویند این است پای برهنه کودکان و شب تاریک و فرار از دست دشمن. 🖤امان از دل زینب...
🌹سال گذشته؛ در چنین شبی، آخرین حضور سردار سلیمانی در مراسم عزاداری در بیت رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در این صبح زیبا هم خدا هست هم نور وزیبایے و هم عشق آفتاب مهربانے، ارزانے پلک گشوده‌تان همهمۀ پرندگانِ نیکبختے شادی‌بخش بامدادتان سلام دوستان خوبم✋ صبحتون حسینی🌸
❦ ب) تحقق اهداف عاشورا با قیام مهدی (ع) امام باقر(ع) در روایتی می فرمایند: قائم آل محمّد(ص) مردم را به سوی کتاب خدا، سنّت پیامبر(ص) و ولایت علی بن ابی طالب (ع) و بیزاری از دشمنان آنان دعوت خواهد کرد. 🖤🖤🖤 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعیست که جانها همه پروانه اوست هر کجا می نگرم رنگ رخش جلوه گر است هر کجا می گذرم جلوه مستانه اوست🖤
بارالهــا با هرچه عشق نام تو را می توان نوشت با هر چه رود راه تو را می توان سرود بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را با دست های روشن تو میتوان گشود 🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻 🖤🖤🖤
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: خدا حضرت عباس را رحمت کند! حقاً که امام حسین را بر خویشتن مقدم داشت و جان خود را فدای آن حضرت نمود تا اینکه دستهای مبارکش قطع شد. خدای مهربان در عوض دستهای عباس‏ علیه السّلام دو بال‏ به وی عطا کرد تا بوسیله آنها در بهشت با ملائکه پرواز نماید. کما اینکه این نعمت را نیز به جعفر بن ابی طالب عطا کرد. عبّاس را نزد خداوند منزلتی‏ است ‏که در روز قیامت همه‏ شهیدان بر آن رشک‏ می‌برند. ✨ 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💔✺✦۞✦┄
آدﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﺎﻥ، ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺧﻮﺑﻨﺪ ﯾﺎ ﺑﺪ... ﭼﮕﺎﻟﯽ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ... ﺍﻓﮑﺎﺭ؛ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ؛ ﺭﻓﺘﺎﺭ؛ ﻣﺤﺒﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﺎﻥ؛ ﻭ ﻫﺮ ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ... ﯾﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ "ﻫﺴﺘﻦ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ"... ﺑﺲ ﮐﻪ ﺣﻀﻮﺭﺷﺎﻥ ﭘﺮ ﺭﻧﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﯽ! ﺭﺩﭘﺎ ﺣﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﯾﻨﻬﺎ... ﺭﻭﯼ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻧﺖ؛ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﻠﺪﻧﺪ "ﺑﺎﺷﻨﺪ"... ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺪﺭ ﺑﺪﺍﻧﯽ... ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺍﻣﻀﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺐ ﻣﻨﺤﻨﯽ ﺣﻀﻮﺭﺷﺎﻥ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﺍﺳﺖ !!!🖤🖤🖤
🌷کلمه اکثرالناس درقرآن ۲۰ بارآمده که همگی درشکایت وانتقاداست ازاکثرمردم: 🌷۱.ولکن اکثرالناس لایعلمون.نمیدانند ۲۶ جاثیه،۵۷غافر،۳۶ سبأ،۲۸سبأ،۳۰روم،۶روم،۳۸نحل،۶۸یوسف،۴۰یوسف،۲۱یوسف،۱۸۷اعراف، 🌷۲.لکن اکثرالناس لایشکرون.ناسپاسند ۲۴۳بقره،۳۸یوسف،۶۱غافر 🌷۳.لکن اکثرالناس لایومنون.ایمان ندارند ۵۹غافر،۱رعد،۱۷هود، 🌷۴.ومااکثرالناس ولوحرصت بمومنین.ایمان ندارند۱۰۳یوسف 🌷۵.فابی اکثرالناس الاکفورا.ناسپاسند ۸۹اسراء ۵۰فرقان، خدایاکمک کن اینگونه نباشیم 💕💕💕🖤
در عجبم از کسانی که هزاران گناه می‌کنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آن‌هاست ! 👤 دكتر چمران 💕💕💕🖤
وقتی عزاداری می‌کرد، در حال خودش نبود. حتی گاهی از هیأت برمی‌گشت، ولی باز هم در حال و هوای عزاداری بود. یک بار که از هیأت برگشت، دیدم لب‌هایش خشک و سفید شده. گفت: مامان خیلی تشنه‌ام.  گفتم: این همه آب و شربت پخش می‌کنند، چرا نخوردی؟ چرا به خودت ظلم می‌کنی؟  گفت: مامان مگر امام حسین(ع) با لب تشنه به شهادت نرسید؟! "شهید داوودجوانمرد" 🚩 💕💕💕🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا