#تلخند_سیاسی
👑 ناصرالدینشاه قاجار در ماه مبارک #رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان #میرزای_شیرازی به این مضمون نوشت:
😡که من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بیگناه میدهم؛ لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید!
☺آیت الله العظمی میرزای شیرازی درجواب ناصرالدین شاه نوشت:
بسمه تعالی
حکم خدا قابل تغییر نیست. لکن حاکم قابل تغییر است. اگر نمیتوانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه تو قرار گیرد و خون مومنین بیهوده ریخته نشود!
✍این 👆#حکایت، حکایت برخی از این #مسئولین دون پایه ست!
یکی به اینها بگه اگر نمیتونید مشکلات مردم رو حل کنید حداقل جای خودتون رو به کسی بدید که چاره ساز باشد نه مشکل ساز...! 😏
💢 #حکایت
🔰روزی فردی آمد خدمت امام صادق علیه السلام رسید و به ایشان عرض کرد:
💥اگر روزی یکی از دوستان شما گناهی کند ، عاقبتش چگونه خواهد بود؟
🌟امام در پاسخ به وی فرمودند:
☝️خداوند به او یک بیماری عطا می نماید تا سختی های آن بیماری کفاره ی گناهانش شود.
🌻آن مرد دو مرتبه پرسید : اگر مریض نشد چه ؟
امام مجدد فرمودند: خداوند به او همسایه ای بد می دهد تا او را اذیت نماید و این اذیت و آزار همسایه، کفاره ی گناهانش شود.
🌸آن مرد گفت: اگر همسایه ی بد نصیبش نشد چه ؟
👈امام فرمودند : خداوند به او دوست بدی می هد تا وی را اذیت نماید و آزار آن دوست بد ، کفاره گناهان دوست ما باشد.
آن مرد گفت: اگر دوست بد هم نصیبش نشد چه ؟!
👈امام فرمودند : خداوند همسر بدی به او میدهد تا آزار های آن همسر بد ، کفاره ی گناهانش شود.
آن مرد گفت :اگر همسر بد هم نصیبش نشد چه ؟
👈امام فرمودند : خداوند قبل از مرگ به او توفیق توبه عنایت می فرماید.
باز هم آن مرد از روی عنادی که داشت گفت: و اگر نتوانست قبل از مرگ توبه کند چه ؟
امام فرمودند : به کوری چشم تو ! ما او را شفاعت خواهیم کرد...
📗در محضر #آیت_الله_مجتهدی
💕💕💕
عاࢪفے به شاگردانش گفت:
بࢪ سࢪ دنیا کلاه بگذاࢪید
♡دنیا ࢪا فࢪیب دهید♡
پࢪسیدند : چگونه؟
فࢪمود:
نان دنیا ࢪا بخوࢪید
ولے بࢪاے آخࢪت کاࢪ کنید.
#حکایت
💕💕💕
#حکایت
مردی مسلمان ، همسایه ای کافر داشت ...!!! هر روز و هر شب ، همسایه ی کافر را لعن و نفرین می کرد ...! خدایا ... جان این همسایه ی کافر مرا بگیر و مرگش را نزدیک کن ...! طوری که مرد کافر می شنید ...!!! زمان گذشت و آن فرد مسلمانی که نفرین میکرد ، خودش بیمار شد ...!!! دیگر نمی توانست غذا درست کند ...! ولی غذایش در کمال تعجب سر موقع در خانه اش حاضر می شد ...! مسلمان سر نماز می گفت : خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی ، غذای مرا در خانه ام حاضر و ظاهر میکنی و لعنت بر آن کافر خدانشناس که تو را نمی شناسد ...!!! روزی از روزها که می خواست برود و غذا را بردارد ، دید این همسایه ی کافر است که برایش غذا می آورد ...!!! از آن شب به بعد مرد مسلمان قصه ديگری سر نماز می گفت ...! خدایا ... ممنونم که این مرتیکه ی شیطان را وسیله کردی که برای من غذا بیاورد ...! من تازه حکمت تو را فهمیدم که چرا جانش را نگرفتی
....... جهل امری ذاتی است که با هیچ صراطی ، راهش تغییر نمی کند ...!!!
#التماس_تفکر 🙏