البته ناگفته نمونه که واسه مسیحی ها هم نحسه طوری که خیلی جاها اصلا این عدد رو نمینویسن و به جای اون یچیز دیگه مینویسن مثل ۱+۱۲ یا ۱۲a

یکی از دلایلی که عدد ۱۳ واسه مسیحیان نحسه اینه که به اعتقاد اونا نفر سیزدهم از حواریون بود که مخفیگاه حضرت مسیح رو لو داد...

اما چرا عدد ۱۳ واسه ایرانی ها نحسه جریانش برمیگرده به دوران هخامنشیان...

داستان از اینجا شروع میشه که یه روز خشایار شاه که ظاهرا پادشاه عیاشی بوده تصمیم میگیره که به مدت یک هفته جشن بسیار بزرگی رو در پایتخت امپراطوری خودش یعنی شهر شوش برگزار کنه...

خشایار شاه پسر داریوش شاه بزرگ ایران و آتوسا دختر کوروش بود...

در روز هفتم این جشن خشایار شاه که از میگساری زیاد بشدن مست شده بود به همسر خودش یعنی ملکه "وشتی" دستور میده که در برابر مهمانان عریان بشه و زیبایی خودشو به نمایش بزاره...

اما وشتی از اونجایی که زن پاک و از نجبب زادگان ایرانی بود از این دستور شاه سرپیچی میکنه...

خشایار شاه هم از این سرپیچی ملکه بسیار خشمگین میشه و همونجا به جلاد دستور میده سر از تنش جدا کنه...

در اون زمان خشایار شاه مشاوری به نام "مردخای" داشت که یکی از یهودیان نفوذی در دربار شاه بود و تونسته بود با هوشیاری و زیرکی تمام اعتماد شاه رو کاملا به خودش جلب کنه...

بعد از کشته شدن ملکه مردخای میاد از فرصت استفاده میکنه و برادر زاده خودش به نام "استر" که دختری بسیار زیبارو بود و به شاه معرفی میکنه...

شاه سست عنصر ما هم وقتی زیبایی استر رو میبینه یه دل نه صد دل عاشقش میشه و اونو به عنوان ملکه تمام ایرانیان انتخاب میکنه بدون اینکه بدون اون یه یهودیه و برادر زاده ی مشاور خودشه...

استر به محض اینکه ملکه ایرانیان میشه شروع میکنه به جذب یهودیان رده بالا در دربار شاه

با نفوذ بیش از حد یهودیان به دربار پادشاهی وزیر قدرتمند خشایار شاه به نام "هامون" متوجه موضوع میشه ولی هنوز نمیدونه ملکه خودش یهودیه و اون باعث جذب یهودیان به دربار پادشاهی شده...

از طرفی هم جسارت یهودیان به حدی رسیده بود که خیلیاشون حاضر به پرداخت مالیات نبودن همین موضوع باعث خشم هامان شده بود و باعث شد خیلیاشونو در تنگنا قرار بده...

ولی هامان که بو برده بود این قضیه یه سرش برمیگرده به مردخای میره موصوع رو با خشایار شاه درمیون میزاره و حکم اعدام مردخای و خیلی از یهودیان مخفی رو از خشایار شاه میگیره...

ملکه استر متپجه موضوع میشه و سریع میره عموی خودش یعنی مردخای رو با خبر میکنه...

مردخای هم از استر میخواد که هرطور شده حکم اعدام هامان و تمام دشمنان یهودیان در ایران رو از پادشاه بگیره...

استر هم یه مهمانی تریب میده و توی اون مهمانی اعتراف میکنه که یه یهودیه و هامان هم قصد نابودی قوم یهود رو داره و از خشایار شاه در حالی که خیلی مست بوده حکم اعدام هامان و تمام دشمنان یهود در ایران رو میگیره...

بدین ترتیب هامان در ۱۳ آدار یا فروردین به همراه پسرانش در شوش اعدام شدند و جسدشون به عنوان درس عبرت و عاقبت دشمنی با یهود بمدت چند روز در شهر آویخته شد

یهودیان هم به لطف ملکه استر و مردخای اجازه اینو پیدا کردن که در سراسر ایران تمام دشمنان غیر یهودی خودشونو چه مرد چه زن چه بچه همه رو به قتل برسونن...

وقتی این خبر به گوش مردم رسید خیلیا از ترس جونشون به کوه و دشت و بیابون پناه بردن... سنت ۱۳ بدر هم از این روز گرفته شده ۱۳ به در روز طبیعت نیس در واقع روز قتل عام ایرانیان به دست قوم یهوده...

نحسی عدد ۱۳ هم توی فرهنگ ایرانیان بخاطر این روز بوده چرا که کشتار ایرانیان به دست قوم یهود توی این روز انجام شد و به اصرار استر همسر یهودی خشایار شاه سه روز هم اذامه پیدا کرد... درکل تعداد کشته های این واقعه از ۷۷ تا ۵۰۰ هزار نفر گزارش شده...

این داستان در بخشی از کتاب عهد عتیق و در فصلی به نام طومار استر روایت شده عهد عتیق هم کتاب مقدس یهودیانه که مورد تایید مسیحیان هم هست و شامل کتب پیامبران و تورات میشه،پس درواقع پوریم قسمتی از کتب مقدس یهودیان به شمار میاد...

یهودیان سراسر جهان بویژه اسقاطیل هر ساله به شکرانه این پیروزی و کشتار عظیم ایرانیان این روز نحس رو گرامی میدارن و جشن میگیرن...

توی این جشن رسم های مختلفی دارن مثل روزه گرفتن،افراط در مستی،هدیه دادن به همدیگه...

حتی چندتا فیلم هم درمورد این داستان ساختن که معروف ترینش اینه: یک شب با پادشاه،محصول ۲۰۰۶ آمریکا

اینجا هم جاییه که استر و مردخای دفن هستن،در همدان

داخل آرامگاه...

اونی که اینو نوشته مشخصه خودش یهودی بوده و خواسته از استر و مردخای قدیس بسازه..