🕗 #ساعت_عاشقی
تپش تپش دل من از تو اذن میگیرد
اجازه حضرت جانان، عجیب دلتنگم
🕊❤️🕊
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 انَّ مَعیَ ربّی...
کلیپی از روایت رهبر انقلاب و سپهبد سلیمانی درباره فرمایش حضرت موسی به قوم بنیاسرائیل که از محاصره دشمن ترسیده بودند و میگفتند گیر افتادیم!
فداییان بانوی دمشق
🎧کتاب صوتی " فقط غلامِ حسین باش" ( خاطرات جانباز حسین رفیعی) تالیف : #حمید_حسام فصل7⃣ 📗#معرفی_کتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part08_فقط غلام حسین باش.mp3
10.19M
🎧کتاب صوتی " فقط غلامِ حسین باش" ( خاطرات جانباز حسین رفیعی)
تالیف : #حمید_حسام
فصل8⃣
📗#معرفی_کتاب📗
👌کتاب "فقط غلامِ حسین باش"شرح تحول روحی و خاطرات جانباز حسین رفیعی است ، حسین رفیعی معروف به حسین غلام جوان شر و نااهل روستای حصارخان استان همدان بود کسی که شب و روزش با دعوا و کفتربازی میگذشت، اما حضور او در جبهه و آشناییش با شهید علی چیتسازیان «حسینِ غلام» را تبدیل به «غلامِ حسین» کرد. رزمنده شجاعی که پای ثابت نیروهای اطلاعات عملیات سپاه انصارالحسین(ع) همدان شد.
✅این کتاب در دو بخش «حسینِ غلام» و «غلامِ حسین» نوشته شده است که بخش اول آن به معرفی دوران کودکی و نوجوانی و جوانی حسین رفیعی میپردازد اما فصل دوم این کتاب سرآغاز تحول روحی حسین از پیروزی انقلاب تا حضورش در جبههها و آشناییاش با شهید علی هاها و شهید علی چیتسازیان و در نهایت جانبازی اوست .صراحت و صداقت رفیعی در بیان خاطراتش از برجستهترین ویژگیهای این کتاب است .
📌تهیه شده در رادیو ایران صدا
با صدای #مهدی_نمینی_مقدم
#فقط_غلام_حسین_باش
#دفاع_مقدس
@fadayiane_banoye_damshgh
Shab5Fatemieh1-1398[07].mp3
6.15M
🏴 #فاطمیه اول ۹۸ - شب پنجم
🎙از زمانه می گیریم، انتقام سیلی را (دم پایانی)
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
@fadayiane_banoye_damshgh
فداییان بانوی دمشق
🏴 #فاطمیه اول ۹۸ - شب پنجم 🎙از زمانه می گیریم، انتقام سیلی را (دم پایانی) 🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
گلهای عالم را معطر کرده بویت
ای آنکه میگردد زمین در جستوجویت
یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان
میچید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت
سیارهها را در نخی میچیدی آرام
میساختی تسبیحی از خاک عمویت
برداشتند از سفرهات نان، مردم شهر
جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت
درهای رحمت باز میشد با دعایت
دردا که میبستند درها را به رویت
تاریخ میداند فدک تنها بهانه است
وقتی بهشت آذین شده در آرزویت
وقتی منزه گشته خاک از سجدههایت
وقتی مطهر میشود آب از وضویت
چادر حمایل میکنی از حق بگویی
حتی اگر یک شهر باشد روبرویت
برخاستی با آن صفتهای جلالی
این بار آتش میچکید از خلق و خویت
حتی زمان میایستد از این تجسم
تو سوی مسجد میروی مسجد به سویت
از های و هو افتاد دنیا با سکوتت
دنیا به آرامش رسید از های و هویت
از بانگ بسم الله الرحمن الرحیمت
از شکوههای "الذین آمنویت"
تو خطبه میخواندی و میلرزید مسجد
ذرات عالم یکصدا لبیکگویت
خطبه به اوج خود رسید آنجا که میریخت
مدح علی حیدر به حیدر از گلویت
گفتم علی... او قطره قطره آب میشد
آن شب که روشن شد سپیدیهای مویت
آن شب که زخم تو دهان وا کرد، آرام
زخم تو آری زخم ... آن رازِ مگویت
هنگام دفن تو علی با خویش میگفت
رفتی ولی پایان نمییابد شروعت...
شعر از حمید رضا برقعه ای