🌷 حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند :
✍ بهترین میراثِ پدران برای فرزندان ، ادب است ، نه مال و ثروت.
👌 زیرا ثروت از میان می رود و ادب پایدار می ماند.
📚 مکارم الاخلاق ، ص ۱۳۳
@faghatkhoda1397
✍آیتالله مجتهدی تهرانی(ره):
در #کربلا داش مشتےها رفتند به
یاری امامحسینعلیهالسلام شهید
شدند مقدسها اسـتخـاره ڪردند
استـــخارشون بد آمد!!
@faghatkhoda1397
✍حاج اسماعیل دولابی (ره)
هنگامی که به یاد امام حسین
علیہ الســـــلام افتادید تردیدی
نداشته باشید که حضرت هم
به یــاد شماست.
❣السلام علی الحُسیْن
❣و علی علی بن الحُسیْن
❣و علی اولاد الحُسیْن
❣و علی اصحاب الحُسیْن
✨میلاد امام حسین(ع) مبارک✨
📚طوباےِ کربلا ص ۱۴۹
@faghatkhoda1397
☘ دستور مرحوم علامه طباطبایی (ره) به شاگردانشان :
🌱 بیایید با امام حسین (علیه السلام) یک قراری بگذارید، تصمیم بگیرید هر معصیتی که در نماز برای شما مشغولیت ایجاد می کند (ذهنتان را مشغول میکند) را ترک کنید، مطمئن باشید به چله نرسیده آثارش و نورانیت اش را خواهید دید!
@faghatkhoda1397
✍آیت الله مجتبی تهرانے(ره):
در روایات آمده است ڪه اگر در
حق کسانی که به شما بدی کردند
#دعا ڪنید..
خداوند چندین برابر آن چیزی که
خـواستیدرا برایخودتانمستجاب
مـےڪند.
┏
@faghatkhoda1397
#یڪ_داستان
مردی خانه بزرگی خرید. مدتی نگذشت خانه اش آتش گرفت و سوخت. رفت و خانه دیگری با قرض و زحمت خرید. بعد از مدتی سیلی در شهر برخاست و تمام سیلاب شهر به خانه او ریخت و خانهاش فرو ریخت.
شیخ را ترس برداشت و سراغ عارف شهر رفت و راز این همه بدبیاری و مصیبت را سوال کرد.
ابو سعید ابوالخیر گفت: خودت میدانی که اگر این همه مصیبت را آزمایش الهی بدانیم، از توان تو خارج است و در ثانی آزمایش مخصوص بندگان نیک اوست.
شیخ گفت: تمام این بلاها به خاطر یک لحظه آرزوی بدی است که از دلت گذشت و خوشحالی ثانیهای که بر تو وارد شده است.
شیخ گفت:
روزی خانه مادرت بودی، از دلت گذشت که، خدایا مادرم پیر شده است و عمر خود را کرده است، کاش میمرد و من مال پدرم را زودتر تصاحب میکردم.
زمانی هم که مادرت از دنیا رفت، برای لحظهای شاد شدی که میتوانستی، خانه پدریات را بفروشی و خانه بزرگتری بخری. تمام این بلاها به خاطر این افکار توست.
مرد گریست و سر در سجده گذاشت و گفت: خدایا من فقط فکر عاق شدن کردم، با من چنین کردی اگر عاق میشدم چه میکردی؟؟!! سر بر سجده گذاشت و توبه کرد.
@faghatkhoda1397
#داستان پند آموز
مرد یهودی و همسایه مسلمان
مسلمان فقیری در کنار یهودی ثروتمندی خانه داشت. یهودی ثروتمند بسیار خسیس بود. در خانه اش ، نخل های زیادی داشت که یکی از نخل ها از اسمان به خانه این مرد فقیر رفته و شاخه ریخته بود.
یهودی گاهی که بالای درخت می رفت و خرما می چید، برخی که زمین می افتادند مانع از خوردن کودکان مسلمان فقیر می شد. گاهی هم پایین رفته و حتی از دهان کودکان خرما را بیرون می کشید.
مسلمان نزد نبی مکرم (ص )آمده و شکوه نمود. پیامبر یهودی را به حضور خواستند و از او خواستند در مقابل بخشش این نخل به مرد مسلمان، پیامبر نخل بزرگی را برای او در بهشت تضمین کنند. یهودی گفت: من نخل های زیادی دارم ولی به این نخل علاقه خاصی دارم و نمی توانم. شخصی از رسول خدا سوال کرد، اگر آن نخل را من صاحب شوم، آن نخل بهشتی را برای من تضمین می کنید؟ فرمودند : بلی .
این مرد ، در برابر چهل نخل این نخل را خرید، تا آیات سوره ((والیل)) نازل شدند. که از آیات( ۴ ) الی ( ۷ ) خداوند متعال اسرار عجیبی از سعادت را به وضوح بر بشر فاش می کند.
در این آیات ( نقل به تفسیر ) می فرماید که، شما برای رسیدن به من و حقیقت ، راه های زیادی پیش رو دارید. نماز خواندن، روزه گرفتن، اعتکاف و... اما اگر طالب هستید من شما را به سرعت و آسان ترین راه هدایت کنم، سه عمل از شما می خواهم. نخست این که به فقرا بدهید دوم از گناه دوری کنید و سوم به من و پیامبر و روز معاد و وعده های من ایمان داشته باشید.
یعنی با رعایت این سه شرط ، انسان در راه مستقیم قرار می گیرد و طبق آیه بعد در صورت عدم رعایت این سه شرط ، و خساست در این حالت انجام عمل نیک برای بشر سنگین و سخت می شود. اگر ریالی ببخشد خوابش نمی برد و انگار از جان می کند نه از مال.
@faghatkhoda1397
#تلنگر
اگر کاسهٔ خود را بیش از اندازه پُر کنید
لبریز میشود
چاقوی خود را بیش از حد تیز کنید
کند میشود
در پیِ پول و راحتی باشید
دلتان هرگز آرام نمیگیرد...
دنبال تایید دیگران باشید
برده آنها خواهید بود...
کار خود را انجام دهید، سپس رها کنید
این تنها راه آرامش یافتن است...
@faghatkhoda1397
#پند و حکمت
👌 سفره خدا بزرگ است. پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند.
☘ حضرت موسی گفت باشد.
🌸 پیرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند.
حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد ، دیگر زیبایی و....
✨ وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی؟ مگر از تو می خواهد؟
@faghatkhoda1397
💠✨ #یڪ_داستان
🌷⇦•حکیمی شنید جاهلی شبی در مجلسی، غیبت او کرده است. حکیم طبقی خرما برداشته و خانه او فرستاد. و پیغام داد ،
🌷⇦•شنیدم دیشب در مجلسی، نماز و روزه هایت را که به آن سختی زیادی متحمل شده بودی، به رایگان به من هدیه دادی و من هم خواستم محبت تورا جبران کنم ،
🌷⇦•اما مرا ببخش هدیه ای که من فرستادم برای تو بسیار ناقابل تر از هدیه ارزشمندی است که تو به من بخشیدی.
@faghatkhoda1397
✨﷽✨
#داستان کوتاه
✍در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت!
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه ی سکه مردی غافل را می دزدد. هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است : خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما اندکی اندیشه کرد سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند!
دوستان دزدش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد!؟ دزد کیسه در پاسخ گفت : صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر خدا سست می شد. آن گاه من دزد باورهای او هم بودم واین دور از انصاف است.
@faghatkhoda1397
✨﷽✨
#داستان
💠✨ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻧﮑﻦ برای ﻧﻌﻤﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍوند ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ است؛
زﯾﺮﺍ ﺗﻮ نمیدانی ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
👈و ﻏﻤﮕﯿﻦ نباش ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺖ...
ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻮ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻋﻮﺽِ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ،
پس سعی کن ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺎﮐﺮ باشی...
💠✨ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﺛﺮﻭﺗﺖت ﮔﺮﻓﺘﻰ پولهایت ﺭﺍ ﻧﺸﻤﺎﺭ...
ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﻜﻰ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪﺍﺕ ﺑﺮﯾﺰﯼ...
ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﭘﺎﮎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺛﺮﻭﺕ ﺗﻮﺳﺖ.
@faghatkhoda1397