مجنون با انگشت رویِ خاک مینوشت . .
لیلی ؛ لیلی . .
پرسیدند چه میکنی؟!
گفت: چون میسر نیست مرا کام او ؛
عشق بازی میکنم با نام او !'(:🧡
@fahamejann
زيان اگر همه ي سود آدم از هستي ست
جدال خلق چرا بر سر زياد و كم است
@fahamejann
مپرس شادی من حاصل از کدام غم است
که پشت پرده ي عالم هزار زیر و بم است
@fahamejann
اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی
که آنچه کاخ تو را خاک میکند ستم است
@fahamejann
خبر نداشتن از حال من بهانه ي توست
بهانه ي همه ظالمان شبیه هم است
@fahamejann
کسی بدون تو باور نکرده است مرا
که با تو نسبت من چون دروغ با قسم است
@fahamejann
و را هوای به آغوش من رسیدن نیست
وگرنه فاصله ي ما هنوز یک قدم است
- فاضل نظری
@fahamejann