سهم امام صادق (ع) در میراث حدیثی شیعه
میراث اصلی حدیث شیعه مربوط به 5 قرن نخست است. بیشترین حدیث از پیامبر، امیرالمؤمنین و امام صادق علیهم السلام نقل شده است.
در نرم افزار جامع احادیث نور، این واژه ها را جستجو کردهام:
قال رسول الله، قال النبی، عن النبی، قال علی، قال امیرالمؤمنین، عن امیرالمؤمنین، قال ابوعبدالله، عن ابی عبدالله، عن الصادق، قال الصادق.
نکته: فاصلۀ بین اجزای اسم مرکب در سرچ تأثیرگذار است: ابو+عبد+الله
🟢🔵🔴🟡
فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
https://eitaa.com/joinchat/1193017661C158f62846e
اینک من، رسول الله
جهانِ راز
جهانِ آسمان، پرواز
آنِ توست
سپیده دم
در آن هنگامۀ آغاز
خدا میخواست تا خود را عیان سازد
که مردم، بندگانش،
فاش
ببینندش
و این آغاز خلقت بود
تو را،
طه،
تو را
ایزد
هزاران سال پیش از این مجسم کرد
پیش از آن که آدم را کند تصویر
و اول خلق نورت بود
از آن پس خلق کرد افلاک را
طه،
تو را دیدند
ایزد را پرستیدند
از آن پس آبها را
و خشکی را
و آنان نیز این گونه
درختان نیز
جانداران دیگر نیز
اما من
من، انسان
گشودم چشم و دیدم
جانورها را
درختان را
زمین را
آبها را
آسمانها را
همه بر گرد من گردان
مسخر باد و خاک و آب
آتش نیز در فرمان
و من فرمانروای عالم امکان
و من: انسان
خدا میخواست تا خود را عیان سازد
تو را بار دگر آورد
و ملک طلق من
مه را
به انگشتت مسخر کرد
مدار مهر عالمتاب را هم با مدار چشمهای تو
برابر کرد
و من دیدم که ذرات جهان در اختیار خالق خویشند
* * *
به پنداری سفیهانه
تو را پیک خدا دیدم که باید برترین آفرینش را
مرا
بر عرش بنشانی
غلط بود این
منم آن پیک
فرستادم خدا از غیب تا اینجا
که بشناسم تو را،
طه،
اینک من: رسول الله
تو: کعبه
تو مسجود
نشان خالق هستی
برای هر چه هست و بود
این آغاز «لولاک» است
🟢🔵🔴🟡
فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
https://eitaa.com/joinchat/1193017661C158f62846e
#فرات ۲۴۷ [نقد #شعر]
دوشنبه
۲ مهر ۱۴۰۳ شمسی
حسینیهی سادات
ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
شعر سوزنی سمرقندی (م 562 یا 569) در وصف امام علی (ع) و غدیر
سپس ترجمه شعر توسط چت جی پی تی به عربی
ایا مخالف اسلام و راه دین هدی
کشیده گردن از بیعت اولوا الارحام
ره صواب ندانی همی ز راه خطا
ره حلال ندانی همی ز راه حرام
نه مشک بازشناسی همی ز پشک سیاه
نه عود و عنبر و کافور را ز سنگ رخام
نه حق ز ناحق دانی نه بنده را ز خدای
نه مرد ناقص پر عیب را ز مرد تمام
همی ندانی ای کوردل به عمری خویش
که احمد قرشی را وصی که بود و کدام؟
نگر که پای ابر کتف مصطفی که نهاد
بتان ز کعبه که افکند و پاک کرد مقام
نگر که از پس پیغمبر خدای بزرگ
کدام بود به علم و به دانش و احکام
نگر که مهتر آل نبی که بود از اصل
نگر که خالق جبار را که بد ضرغام
نگر که ایزد شمشیر خویشتن به که داد
به که سپرد پیمبر پس از فراق حسام
نگر که بِن عم و داماد مصطفی که بُدست
نگر که فضل کرا کرد از بنی اعمام
نگر، که کردش ترویج دین و بودش یار
ولی که بود ابر ذوالجلال و الاکرام
نگر که دست که بگرفت مصطفی به غدیر
کرا امام هدی خواند و فخر و زین همام...
مرا امام هم از جایگاه وحی خداست
ز جایگاه نبی مر ترا امام کدام
امام آن که به پیش بتان نکرده نماز
نکرده جز ملک العرش را صلاة و صیام
امام آن که خداند علم و شمع هدی است
امام آن که تقی و نقی و زاصل کرام
امام آن که به چیز کسان نکرده طمع
نخورده چیز یتیمان حلال خورده مدام
امام آن که به زور و درم نشد مشغول
از ین بعید نبود آر همیشه بودش وام
امام آن که فدا کرد تن به جای نبی
ز وقت خفتن تا صبح روز دادن بام
امام آن که به روزه بدی سه روز و سه شب
طعام داد به سائل به وقت خوردن شام
امام آن که خدای بزرگ روز غدیر
به فضل کرد به نزدیک مصطفی پیغام
امام آن که به جز طاعت خدای نکرد
بر او امام پسندی تو عابد اصنام
امام آن که ابا مصطفی به روز قضا
بود ابر لب حوض و به دستش اندر جام
امام آن که علی رغم این مناصب را
لوای حمد به دستش بود به روز قیام
امام آن که امید شفاعتم همه اوست
که در محبت او در شوم بدار سلام
اگر تو خواهی مؤمن شوی بیا بشنو
ز قول شاعر سوزنگر این درست کلام
دیوان سوزنی سمرقندی ، ص 174 ـ 175
ترجمه شعر سوزنی سمرقندی توسط chatGPT
يا معادي الإسلامِ والدينِ والهدى
ترفضُ بيعةَ أُولي الأرحامِ
لا تعرفُ الحقَّ من الباطلِ
ولا التمييزَ بين الحلالِ والحرامِ
لا تفرّقُ بينَ المسكِ وبينَ العفنِ
ولا بين العودِ والعنبرِ أو الرخامِ
لا تفرقُ بينَ الحقِّ والزيفِ
ولا بين العبدِ والإلهِ السّلامِ
أما علمتَ أيها القلبُ الأعمى
من كانَ وصيَّ أحمدَ القرشيِّ الإمامِ؟
أنظر من وضعَ قدمهُ على كتفِ النبيِّ
ومن أطاحَ الأصنامَ وطهّر المقامِ
أنظرْ من خلفَ الرسولَ بعلمٍ
وبدانٍ يُقيمُ حدودَ الأحكامِ
أنظرْ من كانَ مهترَ آلِ النبيِّ
ومنْ كان أسدَ الجبارِ ضرغامِ
أنظر لمن أعطى الإلهُ سيفهُ
ولمن سلّم النبيُّ حسامِه الكرامِ
من كان ابنَ عمِّه ودامادهُ؟
ومنْ فضلهُ على الأعمامِ؟
من كانَ نصيرَ الدينِ ووليَّهُ
ومنْ كان عندَ الجليلِ ذا مقامِ؟
من أمسكَ يدَ المصطفى في الغديرِ
وجعله إمامَ الهدى بينَ الأنامِ؟
إمامي من نزلَ عليهِ الوحيُ
فمن يكونُ إمامكَ يا من تبع الأصنامِ؟
إمامُنا من لم يركعْ للأوثانِ
وكانَ صلاتُه وصيامُه للعليِّ القدّامِ
إمامُنا من كانَ علمَ الهدى
ومن كان طاهرًا وعالي المقامِ
إمامُنا من لم يطمعْ في أموالِ الغيرِ
وما أكلَ إلا الحلالَ على الدوامِ
إمامُنا من لم يكنْ مشغولًا
بمالٍ أو قوةٍ، بل كان عالي الهِممِ
إمامُنا من ضحّى بنفسه للنبيِّ
ليلةَ الهجرةِ حينَ نامَ في المقامِ
إمامُنا من صامَ ثلاثَ ليالٍ
وأطعمَ السائلَ وقتَ الغروبِ والطعامِ
إمامُنا من أتى يومَ الغدير
بفضلِ اللهِ وصارَ خيرَ الأنامِ
فهوَ الشفيعُ يومَ الحسابِ
وهوَ أملي يومَ القيامةِ للسلامِ
إن أردتَ أن تؤمنَ فتعالَ واسمَع
من قولي الصادقِ والكلامِ التمامِ
پی نوشت:
محتوای این قصیده بسیار ارزشمند است. اما درباره اینکه از سوزنی سمرقندی باشد یا شاعری دیگر، بنده تردید جدی دارم.
ترجمه شعر با حفظ قافیه از هوش مصنوعی هم برایم جالب بود.
فهام
استاد محمود حکیمی درگذشت نویسنده و مترجم پرکار و دوست داشتنی که بخش مهمی از نوجوانی ما با کتابهای
خداحافظی
محمود حکیمی رفت.
بگذارید اینطور بگویم بالاخره محمود حکیمی هم رفت.
حالا همه از او مینویسند و عکسهایشان با او را به اشتراک میگذارند.
الان زمان مناسبی برای نوشتن حرفهای جدی و تحلیلی درباره این ابر ستاره تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران نیست اما دلم میخواهد چند سطری درباره مهمترین صفت آن بزرگمرد بنویسم.
به نظرم مهمترین صفت محمود حکیمی تنهاییاش بود. حکیمی با همه ارتباطات وسیع، تواضع شدید و خوشصحبتی عمیقا تنها بود. جریانهای ادبیات کودک از دهه چهل تا به امروز یا دینگریز بودهاند یا دینستیز و یا دینفروش؛ و او از هیچکدام نبود. و این سه گروه در ظلم به او هیچ کوتاهی نکردند. درباره نویسندهای با دو کتاب، کتاب تحلیل و تجلیل نوشتند و او را با دهها کتاب ندیدند، تاریخ ادبیات دوره پهلوی نوشتند و محبوبترین و پر مخاطبترین نویسنده دوران را ندیدند، از نمد ادبیات دینی برای خود صد کلاه بافتند و دهها موسسه و جشنواره ساختند اما مهمترین نویسنده ادبیات دینی کودک تاریخ کشورمان را انکار کردند. در محفل و جشن و نهاد و جشنواره و نمایشگاه بینالمللی و چه و چه از قِبَل ادبیات کودک خوردند و بردند و اندوختند و صدها جایزه به همفکران دادند اما درباره مردمیترین نویسنده این عرصه خود را به تغافل و بیخبری زدند.
دانشگاهیان روشمحور و معنون تهیانبان، همچون روشنفکران بیعمق و پر ادعا و ادا، همچون سیاستمداران ریاکار و بیخدا، همچون نویسندگان قدارهبند ایدئولوژیک در این رویکرد انکار یکسان بودند.
مکلاهای فکلی او را آخوند مخفی خواندند و معممین او را عوام.
حکیمی نماد و نمود روشنفکری دینی دهه چهل و نهضت آزادی در ادبیات کودک ما بود. انگار بازرگان و طالقانی و یدالله سحابی نویسنده کودک شده باشند.
طبیعی بود چپها و مارکسیستها و چریکها، سلطنتطلبها و ناسیونالیستهای شوونیست و قومگرا، سینهچاکان هنر برای هنر و حذف اخلاق و آرمان، فرقه سیاسی بهظاهر اسلامی حاکم و طرفدار آپارتاید و خالصسازی، دشمنان تسامح و منکران عرفان و بسیاری گروههای دیگر او را دوست نداشته باشند و جایگاه منحصر به فردش را منکر شوند.
***
شک ندارم که حکیمی و آثارش از نقص خالی نبودند اما اینطور میفهمم که او در همه عمر خالصانه، فروتنانه، بیحاشیه و پیرایه، با جدیت و حسن نیت و پیگیری و پایمردی قلم زد.
روحش شاد
سفرت به سلامت استاد حکیمی، خدایت با خوبان خود که دوستشان میداشتی محشور فرماید.
@shahrzadquotes
شهرزاد؛
نوشتههایی از سیدعلی کاشفی خوانساری
اشهد... انّک حیّ لا تموت
حتّی تبطل الجبت و الطاغوت
پنجاه و هفتمین
محفل ادبی_مهدوی #التجا
چهارشنبه ۴ مهر ۱۴۰۳ شمسی
ساعت ۱۷ تا ۱۹
دفتر انتشارات محمل
#التجا
#انجمن_ادبی
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat