هدایت شده از رادیو خطمقدم
من او را بین زمین و آسمان گرفتم دقیقا در یک آن!
لحظه ای طلایی که اگر قدرش را ندانی بعدها با خروار خروار افسوس هم جایش پر نمی شود.
تکیه داده بودم به کاشی کاری های گوشه دیوار، یک جای دنج رویایی و غرق تماشا بودم ....غرق طراوت و روح حیات عجیب افتاده در صحن که نه شکوه و عظمت نجف را داشت نه غم کربلا را، بلکه یک جورهایی شیرین و شاد بود. شادی ای که در لبخندهای گاه و بیگاه و نگاههای پر از شور و اشتیاق زائران خودنمایی میکرد.
رها بودم در آن اقیانوس غالب که یکدفعه تمام غم دنیا نشست روی دلم . چشم چرخاندم تا منبع غم را پیدا کنم ؛دقیقا درهمان لحظه، آن را صید کردم! قبل از به زمین غلطیدنش..یک قطره درخشان که بی هوا افتاد و ناگزیرم کرد، صاحبش را پیدا کنم ...
مردی میانسال چفیه اش را میکشید روی صورتش تا سیلاب را با پارچه ای نخی بند کند اما این قطره سرگردان آشفته در سراشیبی مژه ها یکدفعه خودش را پایین انداخت!
منبع غم را پیدا کردم. منبعی که حتی قبل از پیدا کردنش امواج بیکران حسش را پخش کرده بود. نگاهش کردم. انگشتان دستش را در هم گره کرد و گرفت روی صورتش! درست مقابل بینی، سرش را خم کرد. ایستاد رو به گنبد طلایی و حرفهایی زد به زبان اردو ...کلمات تکراری و نفسی که از پس آهی بلند، بند می آمد و دوباره می امد . پیراهن بلند خاکستری اش تا زانو رسیده و چفیه راه راه کوتاهی دور گردنش انداخته بود. کلاهی قهوه ای به سر داشت و یک دمپایی پلاستیکی به پا ! از کربلا آمده بود از زیارت اربعین. با همان دمپایی ها تا خاک گرم نجف رفته بود و بعد در مسیر مشایه گام به گام تا حسین و حالا ایستاده بود آنجا و می خواست با امام رضا وداع کند ....و چه جدا شدن غم انگیزی! حالی که باید جان بکنی و قلبت را راضی به رفتن کنی!
هزاران نفر بر این آستان میروند و می آیند اما نمیدانم چند نفر از آن هزاران ؛ چنان در گرداب جدایی دست و پا میزنند که دیگران را هم با خود می کشانند...
من آن قطره سرگردان اشک را دیدم و بعد مردی را که چند قدم به سمت در می رفت. دوباره برمی گشت. باز خیره میشد به آن گنبد طلایی! حرف میزد و بعد راه می افتاد و قطرات اشکش را جا میگذاشت روی سنگهای داغ آن دالان طلایی که یک سمتش قاب گلدسته و گنبد بود و سمت دیگرش مردی پاکستانی که در وطنش نیز غریب بود....
او که از کنارم گذشت، انگار یک چیزی درونم تکان خورد. همین چند وقت پیش عکسهای شیعیان پاکستانی را در شبکه های اجتماعی پخش کرده بودند با سرهای بریده و بر دار رفته!
به جرم دوست داشتن علی ؛ به جرم پذیرش ولایت مولای متقیان!
در سال ۱۴۰۳ خورشیدی و در قرن آزادیهای میلادی
درحالیکه ما به قیمه امام حسین رسیدیم و سرافرازانه بیرق را در شادی وغم، علم میکنیم، خیلی ها در همین دنیا دارند تاوان محبت علی را با خون می دهند! شیعیان رنجور پاکستان و افغانستان و کشمیر و آذربایجان و نیجریه و خیلی جاهای دیگر که در دالان تاریخ گیر افتاده اند و منتظر وعده موعودند.
همان جا کنار آن دیوار، جایی که مرد بار غمش را زمین گذاشت و رفت!به این فکر کردم چقدر فرق است میان اعتقاد ما با آنها!؟میان محبت ما با آنها!؟ و اصلا مولای یگانه مهربانی ها! شما که بدهکار احدی نمیشوی، چقدر عشق تازه میریزی در قلب های شکسته آنها که چنین ایستاده اند پای محبت شما؟
@ayne_roya
🟢رونمایی از کتاب های ((اندیشه های فلسفی ابن سینا)) و ((حکمت صدرایی در جهان اسلام))
🔶باپیام حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی
🔹سخنرانان:
دکتر سید حسین نصر((پیام ویدیویی))
دکتر غلامحسین ابراهیم دینانی
آیت الله دکتر مصطفی محقق داماد
دکتر حسین سیمایی صراف
دکتر غلامرضا اعوانی
دکتر نجفقلی حبیبی
دکتر میثم کرمی
🗓 چهارشنبه ۴ مهر ماه
⏰ساعت ۱۹-۱۶
خانه اندیشمندان علوم انسانی تالار فردوسی
🆔@ostad_mohagheghdamad