#کارگاه_فیلمنامه
#نکاتی_درباره_فیلم_کوتاه
۱-نباید دارای داستانهای فرعی متعددی باشد .
۲- یک فیلم پنج الی شش دقیقه ای نمی تواند کنش های متعددی داشته باشد .
۳- درفیلم کوتاه تا آنجا که امکان دارد از گفتار یا دیالوگ پرهیز شود .
۴- یک تعلیق کوتاه کفایت می کند .
۵- تعداد صحنه های فیلم کوتاه بطور معمول چهار الی پنج صحنه است .
۶- فیلم کوتاه برای طرح یک نظریه است ، نه شرح و تفسیر آن.
۷ - ضربه آغازین درفیلم کوتاه خیلی مهم است زیرا مخاطب را یکباره به میان داستان می برد .
۸ - آغاز وپایان فیلم کوتاه دریک راستا قرار دارند ، یعنی به لحاظ ساختار .
۹ - هرپلان درفیلم کوتاه باید با پلان قبل و پلان بعد درگیر شود .
۱۱ - اگر درفیلم کوتاه لحظه ای از داستان اصلی غافل شوی ، مخاطب خودرا ازدست داده ای .
( از ردیف ۶تا ۱۱درس استاد #براری )
@filmneveshtan
📸جشنواره ملی عکاسی و سفرنامهنویسی✍️
بخشهای جشنواره:
🔸بخش عکاسی (با موبایل یا دوربین)
🔹بخش سفرنامهنویسی
محورهای بخش عکاسی:
🍃نوروز در ماه مبارک رمضان
🍃آیینها و رسوم اقوام ایرانی
🍃میراث تاریخی-فرهنگی و صنایع دستی
🍃طبیعتگردی و حفظ محیطزیست
🍃جاذبههای طبیعی شهرستان شمیرانات
🍃جاذبههای تاریخی-فرهنگی شهرستان شمیرانات
🍃جاذبههای گردشگری مذهبی در شمیرانات
🎁جوایز جشنواره:
بخش سفرنامهنویسی
🥇نفر اول ۵ میلیون
🥈نفر دوم ۴ میلیون
🥉نفر سوم ۳ میلیون
بخش عکاسی
🥇نفر اول ۵ میلیون
🥈نفر دوم ۴ میلیون
🥉نفر سوم ۳ میلیون
🎖و ۶ جایزه یک میلیون تومانی برای دیگر عکسهای برگزیده
⏳مهلت ارسال آثار: ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
📩نحوه ارسال آثار:
علاقهمندان، آثار خود را بههمراه مشخصات کامل خود شامل نام و نامخانوادگی، کد ملی، تلفن تماس و اطلاعات اثر، به آدرس اینترنتی UTourism.club@ut.ac.ir و یا ایدی تلگرام @utourism_admin ارسال نمایند.
۳۰ مارس روز مداد
✏️ مداد با تراشیدن و کوتاه کردن عمرش به ما کمک میکرد تا مشقهایمان را بنویسم. حتی اشتباهات ما را نادیده میگرفت و میشد آنها را پاک کرد.
✏️ در سال ۱۷۹۵ میلادی بود که مداد مدرن توسط دانشمند فرانسوی به نام نیکلاس ژاک کونته اختراع شد. در سال ۱۸۵۸، نسخه جدید و بهبود یافته مداد در ایالات متحده اختراع شد. در ۳۰ مارس همان سال، Hymen L. Lipman حق ثبت اختراع مورد تأیید برای نوع جدیدی از مداد را دریافت کرد ؛ یک وسیله نوشتاری با یک پاک کن متصل به انتهای غیر تیز، یک دستگاه راحت و همه کاره را بوجود آورده بود که بسیار کمتر کثیف کاری داشت. در واقع، به همین دلیل است که روز ملی مداد در ۳۰ مارس قرار دارد، زیرا سالگرد ثبت اختراع مداد با یک پاک کن متصل است.
شازده کوچولو به سیاره دوم رفت؛
آنجا فقط یک پادشاه تنها زندگی میکرد؛
بعد از ملاقاتی کوتاه، شازده کوچولو خواست که سیاره را ترک کند، اما فرمانروا که دلش میخواست او را نگه دارد گفت:
نرو، تورا وزیر دادگستری میکنیم!
شازده کوچولو گفت: اینجا کسی نیست که من او را محاکمه کنم
فروانروا گفت:
خب، خودت را محاکمه کن!
این سختترین کار دنیاست!
اینکه بتونی درباره خودت قضاوت درستی داشته باشی و عادلانه خودت رو محاکمه کنی ...
📖شازده کوچولو
👤آنتوان دوسنت اگزوپری
یَا حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ
ای دوست آنکه دوستی ندارد،ای پزشک آنکه پزشکی ندارد، ای پاسخگوی آنکه پاسخگویی ندارد،ای یار مهربان آنکه مهربانی ندارد،ای همراه بیهمرهان،ای فریادرس آنکه فریادرسی ندارد،ای رهنمای آنکه رهنمایی ندارد،ای همدم آنکه همدمی ندارد،ای رحمکننده آنکه رحمکنندهای نداردای همنشینی آنکه همنشینی ندارد
اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا کَریمُ یا مُقیمُ یا عَظیمُ یا قَدیمُ یا عَلیمُ یا حَلیمُ یا حَکیمُ سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ
خدایا از تو خواستارم به نامت،ای خدا،ای بخشنده،ای مهربان،ای گرامی،ای پایدار،ای بزرگ،ای دیرینهای دانا،ای شکیفا،ای فرزانه، منزّهی توای که معبودی جز تو نیست، فریاد رس فریاد رس، ما را از آتش برهانای پروردگار من./جرعه ای از دریای جوشن کبیر
پیرزن تنهایی بود بی بی زهرا، یخچال نداشت، شاید پول نداشت یا شاید احساس نیاز نمی کرد،
آن وقت ها کسی زیاد گوشت و آذوقه تو یخچال نمی گذاشت. اگر پول داشتند روزانه می خریدند غذایی می پختند و خلاص
بی بی مثل خیلی ها برای آب خنک کوزه داشت اما آب یخ خیلی دوست می داشت.
به قول خودش: جگرش حال میومد با آب یخ.
دم غروب راه می اُفتاد می آمد خانه ما و موقع رفتن یک قالب بزرگ یخ می گرفت و می رفت
حواسمان نبود اما این یخ گرفتن ها بهانه ای بود برای درآمدن از بی کسی،برای شب نشینی و کوتاه کردن شبهای تنهایی.
توی جایخی یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسه بی بی زهرا" بود.
درِ خانه اگر باز بود بی در زدن می آمد تو و اگر سر شام بودیم فورا یک بشقاب هم می آوردیم برای او.
با بابا رفیق بود!
برایش شال گردن و جوراب پشمی می بافت و باهاش که حرف می زد توی هر جمله یک "ننه " میگفت. ..
یک شبِ تابستان ، مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم ؛ بی بی زهرا، پرده را کنار زد و آمد تو.
بچه ی فامیل که از ورود یکباره یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود، جیغ زد و گریه کرد.
ننه به بچه آبنبات داد. نگرفت،
بیشتر جیغ زد.
بچه را آرام کردیم و فورا کاسه یخ بی بی را از توی جایخی آوردیم. بابا وقتی قالب یخ را می انداخت توی زنبیل بی بی آرام گفت:
"ننه! از این به بعد دَر بزن.......!"
ننه، مکث کرد.
به بابا نگاه کرد؛
به ما نگاه کرد و بعد بی حرف رفت.
و بعد از آن، دیگر بی بی زهرا پیِ یخ نیامد.
کاسه اش ماند توی جایخی و روی یَخِش، یک لایه برفک نشست.
یک شب، کاسه را برداشتیم و با بابا رفتیم درِ خانه ی ننه.
در را باز کرد.
به بابا نگاه کرد.
گفت: "دیگه آبِ یخ نمیخورم، ننه!"
آب تو کوزه هم خوبه..
نگاهش به بابا غریبه شده بود.
شبیه مادری شده بود که بچه هایش بی هوا بُرده باشندَش خانه سالمندان.
او توی خانه ی ما کاسه داشت،
بشقاب داشت
و یک "پسر".
یک درِ آهنی
یک در نزدن
وحالا...
وحالا حرفِ پدر،
ننه را پرت کرده بود به دنیای تنهاییش و فهمیده بود که این پسر برای او پسر نمی شود.
بی بی یک روزِ داغ تابستان مُرد.
توی تشییع جنازه اَش کاسه ی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادرمُرده اَشک ریخت و مُدام آب یخ خورد.
یادمان باشد یک حرف،
یک عکس العمل، یک نگاه،.
کولاک می کند گاهی.
کاسه یخ بهانه عشق و مهربانی بود
خدا می داندکه کاسه یخ هر کدام از ما کِی؟ کجا؟
در یخچالِ دلِ چه کَسانی هزار بار
برفک گرفت و شکست و پَرت شد و دیده نشد.
یا بگذاریم آدم ها آب کوزهشان را بخورند
یا اگر آب یخی بهشان دادیم دیگر ازشان دریغ نکنیم.....
پری جون لاغر کردی
بله رژیم بهینه میگیرم
رژیم بهینه دیگه چیه ؟
کدوم دکتر ؟
دکتر برجی
اسمشو نشنیدم. مطبش کجاست؟ خودم کشف کردم
وا یعنی چی. ،خوب به منم بگو
ببین اول برج که حقوق میگیریم
خوب میخریم و خوب میخوریم ،
وسط برج حقوق داره ته میکشه
کم میخوریم.
ده روز آخر. همش صبحونه میخوریم
یعنی چی ؟
صبح گوجه و خیار. و پنیر
ظهر گوجه و خیار تخم مرغ
شب گوجه و خیار و خرما
یعنی این رژیم مختصر میشه
در چند جمله
هر وقت هست میخوریم
هر وقت نیست. کم میخوریم
نذری. و مهمونی. میریم میخوریم
خونه خودمون کم میخوریم 🌼🤣
خبر نگار اباجی
فریبا کریمی
#فرهنگی
✨از پیامبر اکرم ﷺ پرسیدند:
در شب قدر از خداوند چه بخواهیم؟
پیامبر اکرم ﷺ فرمودند: « عافیت بخواهید»
🔹بیماری ضد عافیت است
🔹داشتن فرزند ناصالح ضد عافیت است
🔹همسایه بد ضد عافیت است
🔹قرض و گرفتاری ضد عافیت است
🔹بی آبرویی ضد عافیت است
هر چیز بدی ضد عافیت است،
پس در عافیت خواستن همه چیز هست
بهترین دعا برای خود و دیگران
در شبهای قدر طلب عافیت است
همه دعاها را به همراه عافیت بخواهید
"اَلّلهُمَّ عافِنا فِی جَمیعِ الاُمُور"
خدایا در همه کارها به ما عافیت بده✨🤲
#دبیرستان_غیر_دولتی_فکور
@fakoor_school
╚══════🍃🌺🍃═════╝
به نام نور
ای اندیشمندان و وجدان های بیدار
ای صاحبان قلب مهربان
ای مادران و پدران
بغض در گلو داریم و اشک در چشم . کدام انسان با وجدانی میتواند قطعه قطعه شدن کودکان بی پناه را ببیند و دلش فرو نریزد
حقوق بشر اگر معنایش سکوت و بی تفاوتی است پس ننگ بر آن
انسایت اگر معنایش بشود خوردن و خوابیدن و زاد ولد پس ننک بر ما که اسم خود را انسان گذاشته آیم
در دوران رسانه سالاری کسی نمیتواند بگوید ندیدم
ندیدم کودکان را سلاخی میکنند
ندیدم زنان باردار را وحشیانه میکشند
و آب و غذا را بر روی آنها می بندد
یا بیمارستان ها را بمباران میکنند
پس آن همه سازمانهای بین الملی کجایند ؟
دین ندارند و حتی آزاده هم نیستند؟
ما نویسندگان و هنرمندان شیرازی
کودک کشی و نسل کشی در غزه
را محکوم میکنیم و خدا را شاهد میگیریم که قلبمان شکسته است
ولی امیدمان به وعده الهی است که ظلم ماندگار نمیمان فردا روزی است که فریاد خواهیم زد بغض در گلو شکسته ی غزه را پیمان میبندیم از زخم های فلسطین و عزیزانش بنویسیم تا دیگران نگویند درد های غزه را جایی نخواندیم و از زخم هایش را کسی برای مان ننوشت قلم های ما آذرخشی خواهد شد تا پرده ی ظلمت ظالمان را بشکافد به امید فردا انجمن داستان ساهر
4_5794019124069798848.pdf
764.7K
سند از طرف فریبا کریمی نویسنده
زیر گنبد کبود 📚🌈📚
شماره تماس 09173390579
سند از طرف فریبا کریمی نویسنده
چاپ مطلب طنز تخمه ژاپنی
در مجله طنز. ندای هرمزگان 📚🙏🌼