💟 درست بنویسیم
⛔️ ننویسیم: نظرات
✅ بنویسیم: نظرها، دیدگاه ها
⛔️ ننویسیم: مراسمات
✅ بنویسیم: مراسم، آیین ها
⛔️ ننویسیم: احتراما
✅ بنویسیم: با احترام
⛔️ ننویسیم: تذکر
✅ بنویسیم: یادآوری
⛔️ ننویسیم: مقالات
✅ بنویسیم: مقاله ها، یادداشت ها
⛔️ ننویسیم : فینال
✅ بنویسیم: نهایی، پایانی
⛔️ ننویسیم: مردمداران
✅ بنویسیم ؛ مردم داران
⛔️ ننویسیم: الا
✅ بنویسیم: مگر، جز
⛔️ ننویسیم : بالاخره، بلاخره
✅ بنویسیم: سرانجام
⛔️ ننویسیم : کسورات
✅ بنویسیم : کسور ، کاستی ها، کاهش ها
⛔️ ننویسیم : فراخوان مقاله نویسی
✅ بنویسیم : فراخوان به مقاله نویسی
⛔️ ننویسیم: درب را ببندید
✅ بنویسیم: در را ببندید
⛔️ ننویسیم: جنابعالی
✅ بنویسیم: جناب عالی
⛔️ ننویسیم: حضرتعالی
✅ بنویسیم: حضرت عالی
⛔️ ننویسیم: لیست
✅ بنویسیم: سیاهه، فهرست
⛔️ ننویسیم: بنام خدا
✅ بنویسیم: به نام خدا
⛔️ ننویسیم: بمحض
✅ بنویسیم: به محض
⛔️ ننویسیم: باطلاع میرساند
✅ بنویسیم: به اطلاع میرساند، به آگاهی میرساند
⛔️ ننویسیم: انشاالله، انشالله، انشااله
✅ بنویسیم: ان شاءالله
⛔️ ننویسیم: حجت السلام، حجه الاسلام
✅ بنویسیم: حجت الاسلام، حجةالاسلام
⛔️ ننویسیم: برگذار میشود
✅ بنویسید: برگزار میشود
⛔️ ننویسیم: جلسات
✅ بنویسم: جلسه ها، نشستها
⛔️ ننویسیم: بعهده داشتن
✅ بنویسیم: به عهده داشتن
⛔️ ننویسیم: عید شما مبارکباد
✅ بنویسیم: عید شما مبارک باد
⛔️ ننویسیم: به التبع ما نیز لیستی نمیدهیم
✅ بنویسیم: بالطبع مانیز سیاههای نمی دهیم
⛔️ ننویسیم: بالطبع آن ما نیز اقدام می کنیم
✅ بنویسیم: به تبع آن ما نیز اقدام می کنیم / به دنبال آن ما نیز اقدام می کنیم / پیرو آن ما نیز اقدام می کنیم
⛔️ ننویسیم: لیست
✅ بنویسیم: سیاهه / فهرست
⛔️ ننویسیم: احتراما
✅ بنویسیم: با احترام
⛔️ ننویسیم: نامزدین
✅ بنویسیم: نامزدان
⛔️ ننویسیم: وصلت
✅ بنویسیم: پیوند
⛔️ ننویسیم: سوال می کنم
✅ بنویسیم: می پرسم
⛔️ ننویسیم: سوال کردن
✅ بنویسیم: پرسیدن
⛔️ ننویسیم: سوالی
✅ بنویسیم: پرسشی
⛔️ ننویسیم: علامت
✅ بنویسیم: نشانه
⛔️ ننویسیم: سوغ دادن / سوغ بدهید
✅ بنویسیم: سوق دادن/ سو دهی/ سو بدهید
⛔️ ننویسیم: فوروارد
✅ بنویسیم: بازپخش/ بازفرستادن
⛔️ ننویسیم: بالاخره/ بلاخره
✅ بنویسیم: سرانجام
⛔️ ننویسیم: نامگزاری
✅ بنویسیم: نامگذاری
⛔️ ننویسیم: خبر به بیرون نشت کرد
✅ بنویسیم: خبر به بیرون راه یافت
⛔️ ننویسیم: سالیان متمادی
✅ بویسیم: سالیان دراز
⛔️ ننویسیم: نسخ مختلف
✅ بنویسیم: نسخه های گوناگون
⛔️ ننویسیم: ظنّیات
✅ بنویسیم: گمانها
⛔️ ننویسیم: شعرای معاصر
✅ بنویسیم: شاعران هم زمان
⛔️ ننویسیم: زحمت/ زحمات
✅ بنویسیم: کوشش/ کوششها
⛔️ ننویسیم: حقالزحمه
✅ بنویسیم: دستمزد
⛔️ ننویسیم: ارسال کردن/ ارسال کردم
✅ بنویسیم: فرستادن/ فرستادم
⛔️ ننویسیم: خوار و بار
✅ بنویسیم: خواربار
⛔️ ننویسیم: خورده فروشی
✅ بنویسیم: خرده فروشی
#درست_بنویسیم
https://eitaa.com/fakannn
https://eitaa.com/fakannn
خدارا شکر
بعد از مدتی انتظار بالاخره،کتاب روز ناگهان از زبان خانم نظری ،مادر و همسر
شهیدان جاویدی بدستمان رسید 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙✍📚 آموزش
"داستان نویسی وطنز نویسی"
💙🍃💠🔹🍃💠🔹🍃💙
آموزش توسط نویسنده مجرب: 🍃❤️سرکار خانم کریمی
آموزش ویژه: نوجوانان🚺🚹
وبزرگسالان عزیز🚻
🌅روزهای: چهارشنبه
⏰ساعت: ۱۱/۳۰ _۱۰
💵شهریه: ۲۱۸/۰۰۰ تومان
✍از آموزش
تا چاپ کتاب باشماییم.📚
✅ لطفاً جهت چاین شماره ☎️ ۰۹۱۷۳۳۹۰۵۷۹ تماس حاصل فرمایید.
🌈فرهنگسرای علوی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
لینک دعوت کانال فرهنگسرای علوی
ایتا 👇 https://eitaa.com/farhangsara_alavi_shz
بله👇
https://ble.ir/farhangsara_alavi با ما همراه باشید ...
"یک جایی خواندم "ارنست همینگوی" زمانی که مشغول نوشتنِ "پیرمرد و دریا" بوده است ، بارها بَدحال شده و بعد از انتقالَش به بیمارستان ، پزشکان علت را دریازدگی تشخیص داده اند ، در حالی که او در زمانِ نوشتن آن رُمان کیلومترها از دریا فاصله داشته است..."
به گمانم آنقدر غرق در پیرمرد و دریای خویش بوده که بوی دریا گرفته و دریازدِگی بدحالَش کرده...!
مادربزرگم میگفت گاهی آنقدر مینشینم و به دشتِ شقایق نزدیکِ خانهی کودکیهایم فکر میکنم که وقتی به خودم میآیم دَستهایم بوی شقایق گرفته است...
غرقِ هَرچه بِشوی بویَش را میگیری..!
https://eitaa.com/fakannn
🔘داستان کوتاه
بچه که بودم سر کوچه مون یه دکه بود. به صاحبش می گفتن آقا سید...
آقا سید فقط هله هوله می فروخت. من عاشق لواشکاش بودم. زنش درست می کرد. خوشمزه ، ترش ، مُفت ... دونه ای یه تومن.. از اون لواشکایی که وقتی مزه ش می رفت زیر زبون آدم دیگه نمی شد ازش دل کند. هر روز ده بیست تا لواشک می خریدم. هر کدومش اندازه ی کف دست یه بچه ی پنج ساله بود. می رفتم خونه و لواشکام رو می شمردم. نمی دونید چه کیفی می داد. بعد شروع می کردم به لواشک خوردن... همه رو می خوردم به جز آخری ... آخری رو نگه می داشتم. نمیخواستم چیزی که دوست دارم رو تموم کنم. اذیت می شدم از اینکه چیزی که زیاد داشتم یهو صفر بشه. فرداش وقتی باز لواشک خوشمزه ، ترش ، مُفت می خریدم اون لواشک قبلی رو می خوردم. چون دیگه خیالم راحت بود صفر نمیشه. تموم نمیشه. یه روز خبر رسید زن آقا سید به رحمت خدا رفته. نمی دونید چقدر گریه کردم. درسته ندیده بودمش ولی لواشکاش ، لواشکاش ، لواشکاش ...
یه هفته ای دکه تعطیل بود. بیشتر شاید ده روز... تو این مدت من همون یه دونه لواشکی رو داشتم که همیشه نگه می داشتم. یه هفته طاقت آوردم و لواشک رو نخوردم تا چیزی که دوست دارم صفر نشه. تموم نشه. هر روز می رفتم سر کوچه به این امید که آقا سید اومده باشه.بالاخره اومد. سلام کردم و گفتم آقا سید چند تا لواشک داری؟ شروع کرد شمردن. منم شمردم. گفت چهارده تا... دروغ می گفت پونزده تا بود. بهش گفتم پونزده تاست. یکیش رو گذاشت تو جیب کنار کُتش و گفت حالا چهارده تاست. پول رو دادم بهش و آخرین لواشکای خوشمزه ، ترش ، مُفت رو خریدم. آقا سید یه لواشک رو برای خودش نگه داشت. انگار اونم تو این چند روز فهمیده بود چقدر درد داره چیزی که دوست داری یهو تموم بشه.
👤حسین حائریان
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾https://eitaa.com/fakannn
به دریا زد دلم
البته با جلیقه نجات 👌
در جر و بحث دل و عقل
چشم خودش را به کوچه علی چپ زده بود 🦋
زن بالاخره سکوت را شکست ،
دیوار صوتی. فرو ریخت 🍁
ساعت دیواری. از سکوت خانه خسته شد
به نشانه اعتراض ،عقربه هایش را بوسیدو
خودش را روی. زمین. رها کرد 🎯
فریبا کریمی ( آذر دخت )
خرداد ماه
https://eitaa.com/fakannn
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۸ خرداد زادروز سعید نفیسی
(زاده ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ تهران -- درگذشته ۲۳ آبان ۱۳۴۵ تهران) ادیب، شاعر، نویسنده، مترجم و تاریخنگار
او فرزند میرزا علیاکبر "ناظمالاطباء کرمانی" و از نوادگان حکیم نفیسبن عوضکرمانی "طبیب نامدار ایران در قرن نهم هجری" بود. در ۱۵ سالگی برای تحصیل به شهر نوشاتل سویس و دانشگاه پاریس رفت و در سال ۱۲۹۷ به ایران بازگشت. ابتدا در دبیرستانهای تهران بهتدریس زبان فرانسه پرداخت و بعد در وزارت فواید عامه مشغول خدمت شد. در سال ۱۲۹۷ بهگروه نویسندگان مجله دانشکده پیوست و در مدت یک ساله فعالیت این مجله، با ملکالشعرا بهار همکاری داشت.
در سال ۱۳۰۸ بهخدمت وزارت فرهنگ درآمد و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، بهکار آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسه عالی تجارت و مدرسه صنعتی پرداخت. در سالهای بعد بهتدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات مشغول شد و بهعضویت فرهنگستان ایران درآمد.
وی از آغاز بنیان دانشگاه تهران در جایگاه استاد دانشکده حقوق و پس از آن، به استادی دانشکده ادبیات برگزیده شد.
او چندی در دانشگاههای کابل و شهرهایی چون دهلی، کلکته، دانشگاههای قاهره و بیروت به آموزش پرداخت.
يكى از ويژگیهاى نفيسى اين بود كه درخواست نويسندگان تازه كار را براى نگارش مقدمهاى بر آثار آنان مىپذيرفت و معتقد بود كه اين كار سبب تشويقشان مىشود. او در راديو نيز برنامهاى با عنوان "در مكتب استاد" داشت كه ازبرنامههاى پرشنونده بوده، در اين برنامه بهپرسشهاى ادبى شنوندگان پاسخ داده مىشد.
وی از بنیانگذاران مکتب نثر دانشگاهی است که از جمله ویژگی این نثر پیراستگی عبارات در لفظ و معنا بوده، بهطوری که نویسنده میکوشد، اندیشه خود را چنان ساده بیان کند که عبارات او از هر گونه پیچیدگی دور بماند و بهجای زیورهای بیهوده لفظی، از استحکام دستوری بهره بگیرد.
مدارج و افتخارات علمی نفیسی:
نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیدهاند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی بهزبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی است. ترجمههای کمنظیر او از زبانهای بیگانه دارای معروفیت خاص است. بزرگترین خدمت وی بهزبان و ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشههای کتابخانههای جهان بیرون کشیده و روی آنها با جدیت تمام کار کرده و بهصورت کتاب عرضه داشته است. یکی از افتخارات وی، احیا و بنیانگذاری شیوه داستاننویسی تاریخ است که در آنها روح وطنپرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، جوانان ایران زمین را بهوطندوستی و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور فرامیخواند.
نفیسی از بیماری آسم رنج میبرد و سالهای آخر عمر را در پاریس بهسر برد و زمانی که برای شرکت در نخستین کنگره ایرانشناسان بهتهران آمده بود درگذشت. آرامگاه وی تهران در کنار مزار پدرش و در بقعهای به نام آرامگاه سرقبر آقا "پایینتر از چهارراه مولوی است.
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#سعید_نفیسی
https://eitaa.com/fakannn