هدایت شده از معلم افسر سپاه پیشرفت کشور
⭕️ ماجرای روباه و مردم آخرالزمان
🔰 روزی دم روباهی لای سنگی گیر کرد و بر اثر تقلای زیاد دمش کنده شد ، روباه دیگری آن را دید و با تمسخر گفت پس دمت چه شد ؟؟
روباه بی دم گفت من الان سبکتر شده ام و انگار در هوا پرواز میکنم و تا میتوانست از لذت بی دم بودن گفت.
💠 روباه دوم نیز فریب خورد دمش را با تلاشی زیاد و درد بسیار کند و لذتی هم نیافت ، با تعجب و عصبانیت پرسید : پس آن لذتی که میگفتی چه شد؟
روباه اول گفت : اگر به دیگر روباه ها از درد کنده شدن دم و مضرات آن بگوییم ما را مسخره میکنند ، و همینطور این روند و تفکر انقدر در میان روباه ها رواج پیدا کرد تا کار به جایی رسید که اکثر روباه ها بی دم شدند و اگر روباه با دمی را میدیدند مسخره اش میکردند
⚠️ هم اکنون نیز در آخرالزمان اگر کسی حیا و عفت و عبادت و خدا و انتظار فرج را داشته باشد مورد تمسخر و انکار شدید جامعه واقع میشود و اگر همرنگ گناهان و کثافات آنها باشد مورد تایید خواهد بود.
🔸کار به جایی رسیده که حرف خیر خواهان خریدار ندارد و جاهلان و فاسدان پرستش میشوند ، همچون زمان قوم لوط که گفتند:
‼️ لوط و پیروانش را از شهر بیرون کنید زیرا مردم پاکدامنی هستند و از ناپاکی ما بیزارند
✨ اگر همرنگ اکثرشان نباشید تمسخر میشوید اما خداوند در ایه 100 سوره مائده میفرمایند: هرگز پاک و ناپاک برابر نیستند حتی اگر تعداد بیشمار ناپاکیها تو را به شگفت آورد
🌷✨اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از معلم افسر سپاه پیشرفت کشور
🔻همراه مردم باشید
🔹حدیث نصب شده در محل سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت؛ قال امیرالمؤمنین علیهالسلام: «وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ، فَإِنَّ يَدَ اللهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ». نهجالبلاغه. خطبه ۱۲۷.
🔹امام علی (ع): «همراه توده مردم باشید، زیرا دست خدا با جماعت است.»
آجرک الله یا صاحب الزمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
5 صفر
شهادت حضرت رقیّه علیها السلام
در روز پنجم ماه صفر سال 61 هـ حضرت رقیّه علیها السلام مظلومانه به شهادت رسید. (1)
نام شریفش «رقیّه»، «فاطمه» و «زینب» است. پدرشان مولانا الشهید اباعبدالله الحسین علیه السلام و مادرشان ام اسحاق است.
ولادت آن حضرت در مدینه بود و در سن سه سالگی یا بیشتر در محرم 61 هجری با پدر بزرگوارش به کربلا آمد. قبل و بعد از روز عاشورا بارها مورد تفقد و دلجویی اباعبدالله علیه السلام قرار گرفت تا آنجا که به خواهرشان حضرت زینب علیها السلام در مورد او سفارش فرمودند.
بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و اهل بیت و اصحاب، همراه با اسرا به کوفه و شام برده شد و در مسیر چهل منزل راه شام رنج های فراوانی دید.
در شام بعد از دیدن سر نورانی پدر با پیشانی شکسته در خرابه، آنقدر ناله زد و گریست تا به ملکوت اعلا پیوست، و بدن شریف آن حضرت را شبانه دفن کردند. (2)
شواهد و مدارک درباره ی وجود شریف آن حضرت، و بودن قبر آن حضرت در مکان فعلی حرم مطهّر، همراه با معجزات و کراماتی از آن مخدّره ی مظلومه بسیار است که در پاورقی به قسمتی از آنها اشاره می شود. (3)
📚 منابع :
1. وقائع الشهور : ص 47.
2. کامل بهائی : ج 2، ص 179. و ... .
3. ابصار العین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 368.
هدایت شده از معلم افسر سپاه پیشرفت کشور
*ماجرای مداحی ملاباسم برای اربعین چیست*
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
در مورد مداحی که *ملاباسم کربلایی* برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از سیمای ملی و دیگر رسانه های شیعیان جهان پخش میشود. ماجرایش چیست ؟
آیامیدانید که این شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف خواب دیدن که حضرت امام حسین علیه السلام این شعر را می خوانند برای زوار اربعین 😭 ایشان صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعداً توسط آقای *باسم کربلایی* مداحی می شود .
ترجمه نوحه را در زیر میخوانید
تا ان شاء الله زائران در بین راه معنی این نوحه را بدانند:
👇👇👇👇👇👇
*تِزورونی اَعاهِـدکُم*
به زیارت من میآیید، با شما عهد میبندم
▪
*تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم*
میدانید که من شفيع شمایم
▪
*أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم*
اسامیتان را ثبت میکنم
▪
*هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
▪
*وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه*
قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او
▪
*أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه*
من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من میآیید
▪
*یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه*
ای که جانهایتان را به بهای زیارت من به کف گرفتهاید
▪
*عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه*
بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران!
▪
*تواسینی شَعائرْکُم*
عزاداریهایتان به من دلداری میدهد
▪
*تْرَوّینی مَدامِعْـکُم*
و اشکهایتان مرا سیراب میکند
▪
*اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم*
من و زخمهایی که بر تن دارم به شما دلداری میدهیم
▪
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
▪
*هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ*
خوش آمدید ای که وعدهتان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر میشوید
▪
*إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ*
آمدید در حالی که نه گرما برایتان مهم بود و نه سرما
▪
*وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر*
قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر
▪
*اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ*
در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمیکنم
▪
*عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم*
در وقت دیدار پیشتان میآیم و دور نمیشوم و رهایتان نمیسازم
▪
*مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم*
پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم
▪
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
▪
*یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی*
ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کردهاید
▪
*تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟*
میدانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی میاندازد؟
▪
*بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی*
به یاد آن دست بریدهای که فریاد زد: مرا دریاب
▪
*صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی*
و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بیبرادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد
▪
*کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ*
تیر هجرت کمرم را شکست
▪
*نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ*
بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید
▪
*اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ*
سفارش این پرچم را به شما میکنم
▪
*هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
▪
*یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ*
ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کردهاید
▪
*اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ*
حاجتتان را میدانم، نیازی به گفتن نیست
▪
*وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ*
قسم به گلوی شیرخواره، حاجتتان را برآورده میکنم
▪
*یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ*
زائران من، عهده کردهام که هر بیماری را شفا دهم
▪
*اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ*
برادر زینب به خاطرتان شاد شد
▪
*هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم*
خوش آمدید صدایتان میزند
▪
*یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم*
مرد غیرتمند به شما درود میگوید
▪
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
▪
*زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی*
زینب هنگامی که شما را میبیند که زیارتم میکنید، میگوید:
▪
*تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی!*
کاش در جنگ حاضر میشدید
▪
*ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی*
که مرا به اسیری نمیبردند و مرا غارت نمیکردند
▪
*و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی*
با تازیانههای خیانت نمیزدند
▪
*تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره*
صدایم میزند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت
▪
*اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم*
شما را بر این مصیبت میگریانم
▪
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من،خوش آمدید.