http://goo.gl/vAfaCi
سلام یلداتون مبارک
یک فال رو نیت کنید و بردارید😍🌹❤️🙏🙏
هدایت شده از پایه ریزان تمدن/cbo.ir
#یلدا
#یلدای_مهدوی
آقامونو فراموش نکنیم !
╔═ ⚘══🇮🇷🇮🇷🇮🇷══⚘ ═╗
🌺🍃
سازمان بسیج فرهنگیان کردستان
╚═ ⚘══🇮🇷🇮🇷🇮🇷══⚘ ═╝
🌸🌸🌸🌸
【 فرهنگیان، پایهریزان تمدّن نوین】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 @cbo_ir/پایه ریزان تمدن
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥"حاج میثم مطیعی" مداح اهل بیت(ع) در فراق "حاج قاسم سلیمانی" نوحهای خوانده است که به مناسبت شب یلدا و نزدیکی ایام سالگرد شهادت این سردار دلها نماهنگی از آن منتشر شد.
متن شعر آن به شرح زیر است:
شبمون یلداست، چشامون دریاست
قاب عکس تو، هنوزم اینجاست
شهادتت زلزلهٔ آخرالزمون شد
نبودنت داغ دل هر پیر و جوون شد
هنوز دلا مبتلاست
تقاصتو داره میده اون ظالم
به یادتم شبای جمعه دائم
یتیماتو رها نکن حاج قاسم
ای سردار ای سردار
روشنه دلم به جواب سلامت
یه روزی میای تو رکاب امامت
«عجل بظهورک یا اباصالح»
شهید حاج قاسم سلیمانی:
اینکه حضرت زینب (س) آن صحنههای دردناک را دید، مثل شهادت امام حسین آن اسلام مجسم، قرآن مجسم، دردانهی پیغمبر با آن شیوه شهادت و با آن شیوه اسب تاختن بر پیکر مبارکشان؛ بعد که سؤال کردند از ایشان، فرمودند: (و ما رایتُ الا جمیلا)( من در کربلا، غیر از زیبایی ندیدم). این چیست؟ او آن چیزی است که اعظم از قربانی است و امام حسین برای آن شهید شد و امیرالمؤمنین برای آن شهید شد و همه فرزندان زهرا و امام کاظم برای آن شهید شد و ۸۰۰۰ شهید ما برای آن شهید شدند، آن اسلام است. آن اسلام است که اعظم است بر همهچیز، اعظم است بر امام حسین،آنها برای این رفتند شهید شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدافع حرم در حال نوشتن وصیت نامه در سوریه
15.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظه باز کردن درب حرم مطهر حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) توسط شهید حاج قاسم سلیمانی
✨﷽✨
یڪ داستان یڪ پند
✍در شهر خوی زن ثروتمند و تیزفکری به نام شوڪت در زمان ڪریم خان زند زندگی می ڪرد. انگشتر الماس ، بسیار گران قیمتی ارث پدر داشت، ڪه نیاز به فروش آن پیدا کرد. در شهر جار زدند ولی ڪسی را سرمایه خرید آن نبود. بعد از مدتی داستان به گوش خدادادخان حاڪم و نماینده ڪریم خان در تبریز رسید. آن زن را خدادادخان احضار کرد و الماس را دید و گفت: من قیمت این الماس نمی دانم ، چون حلال حرام برای من مهم است، رخصت بفرما، الماس نزد من بماند ، فردا قیمت کنم و مبلغ آن نقد به تو بپردازم. شوڪت خوشحال شد و از دربار برگشت.
خدادادخان، ڪه مرد شیاد و روباهی بود، شبانه دستور داد ، نگین انگشتر الماس را با شیشه بدلی، ماهرانه تراشیده و جای ڪرده و عوض نمودند. شوڪت چون صبح به دربار استاندار رسید، خدادادخان ، انگشتر را داد و گفت: بیا خواهر انگشتر الماس خود را بردار به دیگری بفروش مرا ڪار نمی آید. شوڪت، وقتی انگشتر الماس خود را دید، فهمید ڪه نگین آن عوض شده است. چون می دانست ڪه از والی نمی تواند حق خود بستاند، سڪوت ڪرد. به شیراز نزد، ڪریم خان آمده و داستان و شڪایت خود تسلیم کرد. ڪریم خان گفت: ای شوڪت خواهرم، مدتی در شیراز بمان مهمان من هستی، خداداد خان، آن انگشتر الماس را نزد من به عنوان مالیات آذربایجان خواهد فرستاد، من مال تو را مسترد می کنم.
بعد از مدتی چنین شد، ڪریم خان وقتی انگشتر ، نگین الماس را دید، نگین شیشه را از شوڪت گرفته و در آن جای ڪرد و نگین الماس را در دوباره جای خود قرار داد، انگشتر الماس را به شوڪت برگرداند و دستور داد ، انگشتر نگین شیشه ای را ، به خدادادخان برگردانند و بگویند، ڪریم خان مالیات نقد می خواهد نه جواهر.
شوڪت از این عدالت ڪریم خان بسیار خرسند شد و انگشتر نگین الماس را خواست پیش ڪش کند، ولی ڪریم خان قبول نڪرد و شوڪت را با صله و خلعت های زیادی به همراه چند سواره، به شهر خوی فرستاد. دست بالای دست بسیار است ، گاهی باید صبر داشت و در برابر ظلمے سڪوت ڪرد و شڪایت به مقام بالاتر برد، و چه بالاتری جز خدا برای شڪایت برتر است؟
📚نقل از ڪتاب جوامع الحڪایات و والمواعظ الحسنات
♻️🌷♻️