eitaa logo
✨فانوس شب✨
998 دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
9.6هزار ویدیو
84 فایل
جهاد تبیین را جدّی بگیرید، شبهه‌زدایی از ذهن مخاطبین را جدّی بگیرید! بعضی‌ها در مقابل تیر و شمشیر ایستادند، در مقابل شبهه نتوانستند بِایستند!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عادت‌...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢📢📢📢📢📣📣📣 ______لینک پویش شماره ۱حجاب _____ *مطالبه از صدا و سیما برای فرهنگسازی حیا و پوشش* لطفا سریعا در انتشار و جذب امضا برای این پویش اقدام کنید . 👇👇👇👇 ((روی اینجا بزنید و از پویش حمایت کنید)) هرچه دغدغه اصلاح جامعه به سمت حجاب عفاف دارید به ما ملحق شوید👇
احمد وحیدی، وزیر کشور: برای یکی از این‌ها مرتب پول واریز می‌شد و هر ۱۰-۱۵ دقیقه حدود ۲۵ تا ۳۰ میلیون به حساب این فرد واریز شده بود و به برخی برای هر کوکتل مولوتوف ۵۰۰ هزار تومان داده می‌شد.
💢مسببان وضع موجود را محاکمه کنید. 🇮🇷
🔴 سربازان تیزبین در آسمان ▪️ شنیدم که پهپادهای اطلاعاتی بکار گرفته شده در اغتشاشات اخیر از قدرت زوم و رزولوشن بالایی برخوردار بوده، و قابلیت شناسایی افراد در تاریکی شب را هم داشته اند. یکی از علتهای دستگیری سریع عوامل حاضر در خیابانها این پهپادها بوده اند که بعضا مضنونین را تا مخفیگاهشان نیز مشایعت کرده اند! 👤 انصاری
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
🔴 یک دروغ دیگر در شبکه لندنی منوتو 🔹مهمان برنامه شیوه شبکه۴: من خودم چهار دختر دارم. هر دختر و پسری که در کشور فوت کند مغز استخوان ما می‌سوزد 🔹تیتر همین سخنان در منوتو: چرا باید از مرگ مهسا امینی مغز استخوانم بسوزد. ببینید قوچانی چطور داره هوچی گری می‌کنه تا نزاره روانبخش حرف خودش را بزنه تا شاید یک تیتر بی‌بی‌سی پسند و منوتو ذوق‌کن از توش در بیاد!! 👈 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 https://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
عمری را تلف کردم تا بفهمم فهمیدن همه چیز لازم نیست
پنج شش روز به عید سال 61 مانده بود. « بابایی » شب به خانه مان آمد و مقداری طلا به من داد و گفت: فردا به پولش نیاز دارم. این ها را بفروش. با اصرار گفتم: اگر پولی نیاز دارید، برایتان فراهم کنم. او نپذیرفت. من هم مطابق دستور، عمل کردم و طلاها را فروختم. شب بعد که آمد، از من خواست تا بیرون برویم و قدم بزنیم. کمی که از خانه دور شدیم، گفت: شما کارمندها عیال وار هستید. خرجتان زیاد است و من نمی دانم باید چکار کنم؟! دسته های صد تومانی و پنجاه تومانی را از دستم گرفت و بدون آنکه بشمارد یک بسته ی اسکناس پنجاه تومانی به من داد و گفت: این هم برای شما و خانواده ات. برو شب عیدی چیزی برایشان بخر. بعد هم شنیدم همان شب، پول ها را بین سربازان متأهل که قرار بود فردا برای مرخصی عید نزد زن و فرزندشان بروند تقسیم کرده است. *کتاب پرواز تا بی نهایت، خاطره ی سید جلیل مسعودیان، ص 139