eitaa logo
فانوس
225 دنبال‌کننده
3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
14 فایل
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه عجیب مستشار آمریکایی مقیم ایران به شاعنشاه آریامهر که خیلی ها ازش خبر ندارن هدیه ای در خور شاه 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
۳صلوات به نیت فرج بفرستید تا قسمت های ۳۵ ۳۶ رمان رو بزارم🪴
فانوس
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی 🇮🇶 #تنــها_میان‌_داعش 💣قسم
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت شاید هم میدانست در درمانگاه دارویی پیدا نمیشود و نمیخواست دل من بلرزد ڪه چفیه خونی زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید : _یوسف بهتره؟ در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سڪوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تڪیه داد و با صدایی ڪه از خستگی خش افتاده بود، نجوا ڪرد : _حاج قاسم نمیذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری داعشی‌ها رو دست به سر میڪنه تا هلیڪوپترها بتونن بیان. سپس به سمتم چرخید و حرفی زد ڪه دلم آتش گرفت : _دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش! اشڪی ڪه تا روی گونه‌ام رسیده بود پاڪ ڪردم و پرسیدم : _میخوای بیدارش ڪنم؟ سرش را به نشانه منفی تڪان داد،نگاهی به خودش ڪرد و با خجالت پاسخ داد : _اوضام خیلی خرابه! و از چشمان شڪسته‌ام فهمیده بود از غم دوری حیدر ڪمر خم ڪرده‌ام ڪه با لبخندی دلربا دلداری‌ام داد : _ان‌شاءالله محاصره میشڪنه و حیدر برمیگرده! و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه ناله‌هایی بود ڪه امیدم را برای دیدارش ناامید ڪرده است. دلم میخواست از حال حیدر و داغ دلتنگی‌اش بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش ڪه از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمیداد. با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانی‌اش ڪنار زد و طاقت او هم تمام شده بود ڪه برایم درددل ڪرد : _نرجس دعا ڪن برامون اسلحه بیارن! نفس بلندی ڪشید تا سینه‌اش سبڪ شود و صدای گرفته‌اش را به سختی شنیدم : _دیشب داعش یڪی از خاڪریزهامون رو ڪوبید، دو تا از بچه‌ها شهید شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحه‌هایی ڪه آمریکا واسه ڪردها میفرسته دست ما بود، نفس داعش رو میگرفتیم. سپس غریبانه نگاهم ڪرد و عاشقانه شهادت داد : _انگار داریم با همه دنیا میجنگیم! فقط و پشت ما هستن! اما همین پشتیبانی به قلبش قوت میداد ڪه لبخندی فاتحانه صورتش را پُر ڪرد و ساڪت سر به زیر انداخت. محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم ڪه دوباره سرش را بالا آورد، آهی ڪشید و با صدایی خسته خبر داد : _سنجار با همه پشتیبانی ڪه آمریڪا از ڪردها میڪرد، آخر افتاد دست داعش! صورتش ازقطرات عرق پُر شده و نمیخواست دل مرا خالی ڪند ڪه دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد ڪه نگاهم به لرزه افتاد. در میان انگشتانش نارنجڪی جا خوش ڪرده بود و حرفی زد ڪه در این گرما تمام تنم یخ زد : _تا زمانی ڪه یه نفر از ما زنده باشه، نمیذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه ڪه دیگه ما نباشیم! دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمیڪردم نارنجڪ را از دستش بگیرم ڪه لبخندی زد و باآرامشی شیرین سوال ڪرد : _بلدی باهاش ڪار ڪنی؟ من هنوز نمیفهمیدم چه میگوید و او اضطرابم را حس میڪرد ڪه با گلوی خشکش نفس بلندی ڪشید و گفت : _نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دستتون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای داعش به شهر باز شد... و ازفڪر نزدیڪ‌ شدن داعش به ناموسش صورت رنگ‌پریده‌اش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجڪ را نشانم داد و تنها یڪ جمله گفت..... ادامه دارد... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت تنها یڪ جمله گفت : _هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بڪش. با دست‌هایی ڪه ازتصور تعرض داعش میلرزید، نارنجڪ را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجڪ را به دستم داد، مرد و زنده شد. این نارنجڪ قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یڪجا میگرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود ڪه با نگاه شرمنده‌اش به پای چشمان وحشت‌زده‌ام افتاد : _ان‌شاءالله ڪار به اونجا نمیرسه... دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام ڪند، به سختی از جا بلند شد و با قامتی شڪسته از پله‌های ایوان پایین رفت. او میرفت و دل من از رفتنش زیر و رو میشد ڪه پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش ڪنم، صدای در حیاط بلند شد. عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز ڪرد، دیدم زن همسایه، ام جعفر است. ڪودڪ شیرخوارش در آغوشش بیحال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس ڪرد : _دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما شیر دارید؟ عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالیڪه برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. میدانستم از شیرخشڪ یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم ڪه یڪسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشڪ را با خودش آورد. از پله‌های ایوان ڪه پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا ڪردم : _پس یوسف چی؟ هشدار من نه تنها پشیمانش نڪرد ڪه با حرڪت دستش به ام جعفر اشاره ڪرد داخل حیاط شود و از من خواهش ڪرد : _یه شیشه آب میاری؟ بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمیرفت ڪه قاطعانه دستور داد : _برو خواهرجون! نمیدانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل همسایه را سیر ڪند ڪه راهی آشپزخانه شدم. وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم ام جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره ڪرد شیشه را به ام جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشڪ باقیمانده را در شیشه ریخت. دستان زن بینوا از شادی میلرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود ڪه بلافاصله قوطی را به من داد و بی هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. ام جعفر میان گریه و خنده تشڪر میڪرد و من میدیدم عباس روی زمین راه نمیرود و در آسمان پرواز میڪند ڪه دوباره بیتاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، ڪنار در حیاط دستش را گرفتم و با گریه‌ای ڪه گلویم را بسته بود التماسش ڪردم : _یه ساعت استراحت ڪن بعد برو! انعڪاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان آسمانی‌اش شده بودم ڪه لبخندی زد و زمزمه ڪرد : _فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاڪریزها رو خالی گذاشت، ما با حاج قاسم قرار گذاشتیم! و نفهمیدم این چه قراری بود ڪه قرار از قلب عباس برده و او را مشتاقانه به سمت معرڪه میڪشید. در را ڪه پشت سرش بستم، حس ڪردم قلبم از قفس سینه پرید. یڪ ماه بیخبری از حیدر ڪار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود ڪه آن را هم عباس با خودش برد. پای ایوان ڪه رسیدم ام جعفر هنوز به ڪودڪش شیر میداد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشڪر ڪرد : _خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ ڪنه! او دعا میڪرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود ڪه شیشه چشمم شڪست و اشڪم جاری شد. چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود ڪه به رویم خندید و دلگرمی داد : _ و جوونای شهر مثل شیر جلوی داعش وایسادن! شیخ مصطفی میگفت به حاج‌قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد! سپس سری تڪان داد و اخباری ڪه عباس از دل غمگینم پنهان میڪرد، به گوشم رساند : _بیچاره مردم سنجار! فقط ده روز تونستن مقاومت ڪنن. چند روز پیش داعش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو ڪشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده! با خبرهایی ڪه میشنیدم ڪابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیڪتر میشد، ناله حیدر دوباره در گوشم میپیچید و او از دل من خبر نداشت ڪه با نگرانی ادامه داد : _شوهرم دیروز میگفت بعد از اینڪه فرمانده‌های شهر بازم امان‌نامه رو رد ڪردن، داعش تهدید ڪرده نمیذاره یه مرد زنده از آمرلی بره بیرون! او میگفت و من تازه میفهمیدم چرا... ادامه دارد... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام موسی کاظم (ع) :
بهترین عبادت بعد از شناخت خداوند
انتظار فرج است.
📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلوات هدیه به 🕊 قسمتی از دلنوشته شهید به امام زمان در عکس✨ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
امشب از فَرق علـ💔ے ڪعبہ پُلے زد بہ بهشٺـــ چہ مُراعاٺِ نظیرےسٺ علــ💔ـے ، ڪعبہ ، بهشٺـــ 🥀 🌙 🥀 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
ثم ماذا؟ ثم إن الله يمتحن صبرنا بالبعد عن كربلاء آخرش چی؟ آخرش خدا صبر مارو با دوری از کربلا امتحان میکنه +همونجایی که باباعلی(ع) می‌فرمایند هر چیز جز فراق ناچیز است:)💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدیثی از مولا اميرالمؤمنين که اندازه ده بیست واحد درسی پندآموز است 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همین حالا قدر بدانیم. تا در دنیا هستید حسنه جمع کنید. وقتی رفتید حسرت این روزها میماند. مقام معظم رهبری 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
بیاید باهم قرار بگذاریم هر روز دعا کنیم برای مردم مظلوم غزه 😭💔 ولو شده به تلاوت یک سوره نصر.... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا که علی‌علیست بر لب ما را به علی ببخش یارب🖤 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چی میشه که خدا بعضیا رو میخره... براشون می نویسه؛ فلانی .... ❤️ استاد شجاعی 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
enc_16509773386886684709656.mp3
3.84M
بِعَلــےٍ؛منوازخودم‌بگیرپاکم‌کن . . بِعَلــےٍ؛بعدِمرگم‌تونَـجَـف‌خاکم‌کن :)!
حاج‌مهدی_رسولی_الصلاة_عجلوا_بالصلاة_آخرین_نماز_حیدر_است_.mp3
5.11M
الصلاة عجلوا بالصلاة آخرین نماز حیدر است...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
 ▪️ها على بشر كيف بشر ربه فيه تجلى و ظهر  🔹️قافله شور و عزا سینه زنی و زنجیر زنی " به مناسبت شهادت مولا امیر المؤمنين‌علیه‌السلام" 🔹️ " به همراه هجدهمین سال اجتماع بزرگ عزاداران علوی در فلکه خوراسگان" ▫️ با تلاوت توسط قاری بین المللی: "جناب آقای مهدی کهکشان" ▫️ با شعرخوانی: " استادمحسن ناصحی" ▫️با مداحی "حاج سیدرضا نریمانی" 📍زمان: دوشنبه ۲۱ رمضان ساعت ۱۵ 📍ازمسجدالنبی(ص)محله ارداجی واقع در خیابان سلمان به سمت جایگاههای عزاداری
حرمت پدر واجب است ! حضرت علی(علیه السلام) همیشه برای ما عزیز است. همانطور که میلاد امیرالمومنین را جشن گرفته و بنام روز پدر گرامی میداریم، حفظ حرمت شهادتش نیز لازم است. او پدر شیعه است.... ۱۳ فروردین ، سالروز شهادت مولاست . من ندیدم کسی سالروز وفات پدرش به گردش و طبیعت و تفریح برود ، آنهم پدری بالاتر از تمام مخلوقات! بالاخره تفریح رفتن ، بگو بخند و شادی هم دارد، شاید آنروز اطراف شما توسط دیگران ، روزه خواری و پایکوبی و... هم بشود، شاید دلتان به درد بیاید... شاید دل حضرت زهرا (سلام الله علیها) بشکند... بیاییم یک امسال را به احترام و عشق مولا، ۱۲ یا ۱۴ فروردین و یا عید فطر به دامان طبیعت برویم و به حرمت نان و نمکش ، روز ۱۳ را از تفریح و بگو بخند اجتناب کنیم... این یکروز میگذرد و تمام میشود اما ما تا قیامت با این پدر کار داریم... کاش رویمان بشود یا علی بگوییم... بکوش شیعه علی، تو در شهادت علی اقامه عزا کنی ، سیزده رو رها کنی به دوستان خود بگو،بدون کبر و بی ریا به حرمت علی بیا، حی علی العزا عزا لطفا به عشق مولی رسانا باشید و ارسال کنید مبادا به مولی بی ادبی و جسارت بشه. یا علی مدد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جلوه ویژه از اذان صبح نوزدهم ماه رمضان در حرم نجف اشرف در عالم بالا این ندا سر داده می‌شود: تهدَّمَت واللهِ ارکانُ الهُدی، قُتِل ابنُ عمِّ المصطفی، قُتِل علیٌّ المرتضی بخدا ارکان هدایت فروریخت، پسر عمّ پیغمبر را کشتند، علی مرتضی را به‌شهادت رساندند... 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
جنگ اُحد تمام شده بود. عده‌ای از اصحاب شهید شده بودند. فرمود: یا رسول الله؛ این موضوع برای من بسیار سنگین و سخت است که شهادت نصیبم نشد! آخر شما به من بشارت شهادت داده‌ بودید. فرمود: علی جان؛ این بشارت تحقق می‌پذیرد! اما تو در هنگام شهادتت چگونه صبر خواهی کرد؟! فرمود: یا رسول الله چنین موقعیتی جای صبر کردن نیست؛ بلکه جای شادمانی و شکرگزاری است...! 💔 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe