eitaa logo
فانوس
230 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
4.6هزار ویدیو
14 فایل
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر یه نابینـا ازت بخواد اینجا رو براش توصیف کنی، چی میخوای بهش بگی؟ اونجاست که تازه میفهمی اصلا بلد نبودی حرف بزنی.. اونجاست که تازه میفهمی خدا چقدر خـوش‌ سلیقه‌ هست و تو چقدر عاجزی از وصفِ این‌ همه زیبایی💚🌊
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود. صورت سبزه و لاغرش در تاریڪی اتاق از شدت عرق برق میزد و با چشمانی شیطانی به رویم میخندید.دیگر نه ڪابوسی بود ڪه امید بیداری بڪشم و نه حیدری ڪه نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یڪ خانه گرفتار شده و صدایم به ڪسی نمیرسید. پاهایم سُست شده بود و فقط میخواستم فرارڪنم ڪه با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار گلوله جیغم را در گلو خفه ڪرد. مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نڪنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ میزدم. دوباره گلنگدن را ڪشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه تهدیدم ڪرد : _یه بار دیگه جیغ بزنی میڪُشمت! از نگاه نحسش نجاست میچڪید و میدیدم برای تصاحبم لَه‌لَه میزند ڪه نفسم بند آمد. قدم‌هایم را روی زمین عقب میڪشیدم تا فرار ڪنم و در این زندان راه فراری نبود ڪه پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد. از درماندگی‌ام لذت میبرد و رمقی برای حرڪت نداشت ڪه تڪیه به دیوار به اشڪم خندید و طعنه زد : _خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فڪر نمیڪردم انقدر زود برسی! باهمان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگی‌ام را به رخم ڪشید : _با غنیمت پسرعموت ڪاری ڪردم ڪه خودت بیای پیشم! پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود ڪه لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. میدید تمام تنم از ترس میلرزد و حتی صدای به هم خوردن دندان‌هایم را میشنید ڪه با صدای بلند خندید و اشڪم را به ریشخند گرفت : _پس پسرعموت ڪجاست بیاد نجاتت بده؟ به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل ڪرده بودم و حالا در دهان این بعثی بودم ڪه نگاهم از پا در آمد و او با خنده‌ای چندش‌آور خبر داد : _زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط داعش راهی نیس! همانطور که روی زمین بود، بدن ڪثیفش را ڪمی جلوتر ڪشید و میدیدم میخواهد به سمتم بیاید ڪه رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری میلرزید ڪه نفسم به زحمت بالا می‌آمد و دیگر بین من و مرگ فاصله‌ای نبود. دسته اسلحه را روی زمین عصا میڪرد تا بتواند خودش را جلو بڪشد و دوباره به سمتم نشانه میرفت تا تڪان نخورم. همانطور ڪه جلو می‌آمد، با نگاه جهنمی‌اش بدن لرزانم را تماشا میڪرد و چشمش به ساڪم افتاد ڪه سر به سر حال خرابم گذاشت : _واسه پسرعموت چی اوردی؟ و با همان جانی ڪه به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش ڪرده بود ڪه دوباره خندید و مسخره ڪرد : _مگه تو آمرلی چیزی هم پیدا میشه؟ صورت تیره‌اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی‌میزد و نگاه هیزش در صورتم فرو میرفت. دیگر به یڪ قدمی‌ام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمیدانستم چرا مرگم نمیرسد ڪه مستقیم نگاهم ڪرد و حرفی زد ڪه دنیا روی سرم خراب شد : _پسرعموت رو خودم سر بریدم! احساس کردم حنجره‌ام بریده شد ڪه نفس‌هایم به خس‌خس افتاد..... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
تا زمانی که باشیم، نه امنیت داریم! نه اقتصاد! و نه فرهنگ! تا کی باید شاهد ناجوانمردانه مردان خدا بود؟ ✍🏻محسن انبیائی 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ چرا شيعيان در قرآن‌ را روی سر خود می‌گيرند و دعا می‌كنند؟ قرآن برای خواندن و عمل كردن است نه برای سر گرفتن و دعا خواندن. 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
همه‌ی‌ شرق و غرب عالم دست به دست هم دادند؛ که نور علی‌بن‌ابی‌طالبﷺ بر دنیا نتابد توانستند؟! قبر معاویه کجاست؟ گور عمروعاص کجاست؟ اما نجف کجاست؟! آنها که هشتگِ زدند هم به اسفل خواهند رفت و علیﷺ و اولادش خواهد ماند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فوق العاده مهم پیشنهاد ویژه و مهم استاد پناهیان برای سومین شب قدر 👆 هشدار عجیب و جدی آیت الله بهجت 💔 °• @avinist •°
🔴 آیت الله کشمیری (ره): قدر متیقن شب قدر ، شب ۲۳ ماه رمضان است اگر کسی بتواند در این شب هزار مرتبه سوره قدر بخواند روحانیت و معنویت خوبی نصیبش می شود. 📚 آفتاب خوبان ص ۸۳ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
enc_17119817890606116272706.mp3
4.94M
نماهنگ تقدیرم شو سید امیر حسینی 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
پرچم‌گردان اسرائیل در تهران دستگیر شد فردی که چند روز پیش اقدام به نمایش پرچم رژیم صهیونیستی در میدان آزادی و بزرگراه امام علی کرده بود، در محل اختفای خود و پیش از خروج از کشور توسط سازمان اطلاعات سپاه دستگیر شد. 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه‌ های شب قدر سردار شهید محمدرضا زاهدی در جمع خانوادگی‌ در تاریخ ۱۷ رمضان ۱۴٠۳ از همدیگر بگذریم تا خدا هم از ما بگذرد 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
❌ ‏سرهنگ جوانمردی باید اعدام شود! 👈زیرا هیچ سند قطعی، مبنی بر شلیک او به مقتول وجود ندارد... ❌ ‏سرهنگ جوانمردی باید اعدام شود! 👈زیرا باید به همه جهان نشان داد که نیروی انتظامی ایران هیچ اقتداری ندارد... ❌ ‏سرهنگ جوانمردی باید اعدام شود! 👈زیرا اغتشاشگران بدون ذره ای نگرانی در کمال آرامش فتنه به پا کنند... ❌ ‏سرهنگ جوانمردی باید اعدام شود! 👈زیرا آشوبگران در خیابانها با خیال راحت چاقو به سینه پلیس فرو برند ❌ ‏سرهنگ جوانمردی باید اعدام شود! 👈زیرا او بدنبال حفظ آرامش و امنیتِ مردم کشورش بود... 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعی استغاثه کنید ! تنها راه همین است ! (23 رمضان شب مخصوص استغاثه است) 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرم بر من اگر حریم تو پیش چشم من شکسته شود ... 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
حس میکنم به این عکس قشنگ کم توجه شد! 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب قدر است به یادش صلواتی بفرست به وقت عاشقی به وقت حاج قاسم❤️ 1:20 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسه گدایی دَرِ خونه اهل‌بیت! ما باید نوکر باشیم رفیق.. گدا جاش کجاست؟ پُشتِ درِ خونه نوکر جاش کجاست؟ تو خونه حالا میخوای گدایِ اهل‌بیت باشی یا نوکر؟
شاید شما اینا رو نشناسید، اما براندازا خوب می‌شناسنشون! پدرای داعشی براندازا هستن که همزمان با توله‌های فارسی‌زبان‌شون توی توییتر ؛ دارن توی قسمتای تحت تسلط گروهک‌های تکفیری تو سوریه، برای حمله اسرائیل به ایران شیرینی پخش می‌کنن! • آدم 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
🔴توييت اکانت منتسب به سپاه 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
اَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّيَّتُهُ الْأَزْكِياءُ سلام بر كسى كه فرزندانش پاك‏ترين و ناب‏ترين انسان‏ها بودند.🤍
همین که دوست داری نزدیک ما باشی همین که دوست داری ما را ببینی و نمی‌توانی بدان که خدا از حال دلت خبر دارد پاداش این حسرت با خود اوست(:♥️ •امام باقر(ع)•
می‌گویند گاهی تنها یک دعای از ته دل کافیست تا همه‌چیز عوض شود... نمیدانم چه میخواهی از او خواهم برای تو... هرآنچه در دلت خواهی ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حملهٔ پهپادی به فرودگاه حیفا 🔹مقاومت اسلامی عراق اعلام کرد سحرگاه امروز فرودگاه حیفای رژیم صهیونیستی را هدف حملهٔ پهپادی قرار داده. 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
دعای‌روز‌بیستم‌‌وسوم‌ماه‌مبارک‌رمضان🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بی‌شرف‌ترین انسان‌ها» 🔺 صهیونیست‌ها خودشان را قوم برگزیده می‌دانند و بقیه حیوانی هستند که به شکل آدم آفریده شده‌اند... 🔅 کلید رمزآلود ظهوره...! 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فانوس
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی 🇮🇶 #تنــها_میان‌_داعش 💣قسم
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت نفس‌هایم به خس‌خس افتاد و دیگر نه نفس ڪه جانم ازگلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی‌اش را به سمتم بلند ڪند ڪه از درد سرشانه صورتش درهم رفت و عربده ڪشید. چشمان ریزش را روی هم فشار میداد و ڪابوس سربریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود ڪه دستم را داخل ساڪ بردم. من با حیدر عهد بسته بودم مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی میشدم ڪه نارنجڪ را با دستم لمس کردم. عباس برای چنین روزی این نارنجڪ را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود ڪه صدای انفجاری تنم را تڪان داد. عدنان وحشت‌زده روی ڪمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجڪ را از ساڪ بیرون ڪشیدم. انگار باران خمپاره و گلوله بر سر منطقه میبارید ڪه زمین زیر پایمان میجوشید و در و دیوار خانه به شدت میلرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم میچرخید و با اسلحه تهدیدم میڪرد تڪان نخورم. چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره های عمو، غیرتشان برای من میتپید و حالا همه شهید شده بودند ڪه انگشتم به سمت ضامن نارنجڪ رفت و زیر لب اشهدم را خواندم. چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، سر بریده حیدر را میدیدم ڪه دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلڪم را پاره ڪرد. خودش را روی‌ زمین میڪشید و با چشمانی ڪه از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میڪرد : _برو اون پشت! زود باش! دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار نارنجڪ از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده ڪه اینهمه وحشت ڪرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بڪشد ڪه با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد : _برو پشت اون بشڪه‌ها! نمیخوام تو رو با این بی‌پدرها تقسیم ڪنم! قدم‌هایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هرلحظه ازموج انفجار میلرزید، همهمه‌ای را از بیرون‌خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم داعشی‌ها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای شیعه را تنها برای خود میخواهد. نارنجڪ را با هر دو دستم پنهان ڪرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را ڪشید و نعره زد : _میری یا بزنم؟ و دیوار ڪنار سرم را با گلوله‌ای ڪوبید ڪه از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه تهدیدم میڪرد تا پنهان شوم. ڪنج اتاق چند بشڪه خالی آب بود و باید فرار میڪردم ڪه بدن لرزانم را روی زمین میڪشیدم تا پشت بشڪه‌ها رسیدم و هنوز ڪامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. ساڪم هنوز ڪناردیوار مانده و میترسیدم از همان ساڪ به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجڪ میتوانست نجاتم دهد. با یڪ دست نارنجڪ و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا..... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت با یک دست نارنجڪ و با دست دیگر دهانم را محڪم گرفته بودم تا صدای نفس‌های وحشت‌زده‌ام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد : _از دیشب ڪه زخمی شدم خودم رو ڪشوندم اینجا تا شماها بیاید ڪمڪم! و صدایی غریبه می‌آمد ڪه با زبانی مضطرب خبر داد : _دارن میرسن، باید عقب بڪشیم! انگار از حمله نیروهای مردمی ڪرده بودند ڪه از میان بشڪه‌ها نگاه ڪردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یڪی خنجری دستش بود. عدنان اسلحه‌اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میڪرد تا او را هم با خود ببرند. یعنی ارتش و نیروهای مردمی به قدری نزدیڪ بودند ڪه دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان جهنمی‌اش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سرحیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده‌بودم ڪه تنها به بهای از خدا میخواستم نجاتم دهد. در دلم دامن حضرت زهرا﴿س﴾ را گرفته و بارؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم ڪه دیدم یڪی عدنان را با صورت به زمین ڪوبید و دیگری روی ڪمرش چمباته زد. عدنان مثل حیوانی زوزه میڪشید، ذلیلانه دست و پامیزد و من از ترس در حال جان ڪندن بودم ڪه دیدم در یڪ لحظه سرعدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی ڪه پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ ڪرده بود ڪه انگار دیگر خونی در رگهایم نبود. موی عدنان در چنگ همپیاله‌اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و داعشی‌ها دیگر ڪاری در این خانه نداشتند ڪه رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی‌سر عدنان تنها بودم ڪه چشمانم از وحشت خشڪشان زده وحس میڪردم بشڪه‌ها از تڪانهای بدنم به لرزه افتاده‌اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی ڪه دیگر به‌دوزخ رفته و هنوز بوی‌تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیڪردم از پشت این بشڪه‌ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود ڪه از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه‌ام سقف این سیاه‌چال را شڪافت. دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز فراق دیگر از چشمانم به جای اشڪ، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای‌خودی بر سنگرهای‌داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بڪوبند و جانم را بگیرند ڪه با داغ اینهمه عزیز دیگر زندگی برایم ارزش نداشت. موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیڪ‌ظهر شده و میترسیدم از جایم تڪان بخورم مبادا دوباره اسیر شیطانی داعشی‌ شوم. پشت بشڪه‌ها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر ازخیالم رد میشد و عطش عشقش با اشڪم فروڪش نمیڪرد ڪه هرلحظه تشنه‌تر میشدم. شیشه آب و نان خشڪ در ساڪم بود واینها باید قسمت حیدرم میشد ڪه در این تنگنای‌تشنگی‌وگرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم. دیگر گرمای هوا در این دخمه..... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
همین که گرفتاریَش را حل میکنیم میرود پشت سرش را هم نگاه نمیکند انگار نه انگار که مارا برای رنجی که دچارش شده بود صدا زد :) •آیه۱۲سوره‌یونس•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هواپیمای حامل شهدای ساحتمان کنسولگری در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
پیام مهمی که کمتر دیده شد... این پیام رسمی گردان‌های قسام شاخه نظامی جنبش حماس به مناسبت شهادت سردار پرافتخار محمدرضا زاهدی در حمله تروریستی دو روز پیش به مقر کنسولی ایران در دمشق است.. نکته قابل توجه در این پیام، تأکید بر نقش مهم و برجسته شهید زاهدی در عملیات طوفان‌الاقصی‌ست که برای اولین بار، به‌صورت رسمی و علنی از سوی مهم‌ترین و اصلی‌ترین نقش‌آفرین میدانی این عملیات یعنی جنبش حماس به آن اشاره شده است.. تصور میکنم پاسخ واضحی‌ست به کسانی که نقش ایران را در قضیه فلسطین کم‌رنگ می‌بینند و مدام بر طبل توخالی عدم حمایت ایران از مقاومت می‌کوبند.. 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe