eitaa logo
فانوس
234 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
5هزار ویدیو
14 فایل
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
مشاهده در ایتا
دانلود
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رحیم‌پور ازغدی: برخی به دنبال مفت‌خوری معنوی هستند! 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خدایی کردن سلبریدی در ایران به روایت تصویر کِی آنقدر ..... شده بود این شهاب حسینی!!! ⚠️خط قرمز ها هر روز توسط سلبریتی ها جا به جا می شود و مسئولین در خواب!!!!! الان ی عده صورتی هم پیدا میشن میگن از روی لباس اشکال ندارد!!! 🔹 شما هرمقدار در مقابل ولنگاری عقب نشینی کنید،جماعت ولنگار پر روتر و وقیح تر میشن،به اسم هنرمند! و با پول بیت المالِ مسلمین بر علیه اسلام و فرهنگ مسلمین قد عَلَم کردن و مسئولین محترم هم در خوابی عمیق رفتن... ✍️ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محراب مسجد کوفه، مکان ضربت خوردن مولای متقیان علی علیه‌ السلام 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تازه‌ترین برنامهٔ صهیونیست‌ها برای تخریب مسجدالاقصی چیست؟ 🔹طبق عقیدهٔ صهیونیست‌ها، برای تخریب مسجد الاقصی باید یک گاو سرخ ۲ ساله که در فلسطین پرورش یافته، ذبح شود. این گاو سرخ عید فطر امسال ۲ ساله می‌شود! 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 جناب تولیت آستان قدس رضوی! تَهَجُّر، یعنی همین. 🔷 ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | رحیم‌پور ازغدی، عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی در گفتگوی ویژه خبری سیما: 🔸 بعضی از آدابی که الان در حرم امام رضا (ع) وجود دارد، از گرز و کلاه خدام گرفته تا شمع روشن کردن و دخیل بستن، نه ریشه اسلامی دارند و نه شیعی؛ خیال می‌کنند اگر خادمان حرم یک گرزی به دست دارند و آن را ببوسیم، به بهشت می‌رویم! 🔹 گُرز، جزو آداب دستگاه مأمون بوده است؛ کلاهی که خدام محترم امام رضا (ع) بر سرشان می‌گذارند، این کلاه افسران غربی نظام رضا شاه بود؛ ساعت زنگ حرم، به عمد، زنگ ناقوس کلیسا بوده است؛ 🔸 تهجر، یعنی همین که فکر می‌کنیم، اگر چیزی ظاهرش مذهبی است و در یک ساختمان مذهبی وجود دارد، کلا جزو مقدسات ما است! 🔹 بعضی از ماها، مناسک سازی می‌کنیم تا از اصل مسئولیت فرار کنیم و کاری به خیلی از کارها نداریم و دائم به دنبال یک حدیث یا فتوایی هستیم که بگوییم با کوچک‌ترین کاری به بهشت می‌رویم و به دنبال مفت‌خوری معنوی هستیم‌. 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 ضرب و شتم وحشیانه یک ناهی از منکر توسط چند تن از وحوش حامی هنجارشکنان😞😔 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
:)💔
📮شما هم دعوتید خدای صبر و گذشتی و بخششی مولا به حرمت حرمت عاشقانه می بخشم 🕋 شبهای قدر فرصتی است تا در حضور معبود دل از غبار کینه و کدورت زدود و با بخشیدن دیگران،از درگاه خداوند سبحان طلب عفو نمود و چه زیباتر اگر این عزم به حرمت و رسم ادب و ارادت به ساحت امیرالمؤمنین علی(ع) باشد ✅در این راستا معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری کل اصفهان با همکاری مداحان اهل بیت ع، گلستان شهدا و حرم زینبیه (خواهر امام رضا ع) صدا و سیما و شهرداری اصفهان برگزار می کند: 📌پویش از عموم شهروندان که به هر نحو قصد گذشت و اعلام رضایت در پرونده های مطرح در دادگستری را دارند و یا قصد حل و فصل اختلافات و دعاوی مطرح به صورت سازش از طریق شوراهای حل اختلاف را دارند دعوت به عمل می آید تا در شب شهادت حضرت علی ع (شب ۲۱ ماه مبارک رمضان) با حضور در غرفه های در نظر گرفته شده در گلستان شهدا و یا حرم زینبیه و با توسل به امام المتقین جلوه ایثار و گذشت خود را ثبت و علاوه بر بهره معنوی این حرکت خداپسندانه و کمک به کاهش دعاوی، از خدمات در نظر گرفته شده نیز بهره‌مند گردند.
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 (ع) 🌴با تعصبم من به ولایت علی 🌴جونمم میدم پای خلافت علی 🎙 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فانوس
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی 🇮🇶 #تنــها_میان‌_داعش 💣قسم
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت دیدن عباس بی‌دست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنڪه از پا بیفتد، در آغوشش ڪشیدم. تمام تنش میلرزید، با هرنفس نام عباس در گلویش میشڪست و میدیدم در حال جان دادن است. زن عمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورڪردنی نبود ڪه زینب و زهرا مات پیڪرش شده و نفسشان بند آمده بود. زن عمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی ڪه به سختی تڪان میخورد حضرت زینب ﴿س﴾ را صدا میزد. حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هر چه نوازشش میڪردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میڪرد : _سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش! و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو ڪرده بود و میدیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه میشڪافد ڪه چشمانش را با شانه‌ام میپوشاندم تا ڪمتر ببیند. هر روز شھر شاهد شھدایی بود ڪه یا در خاڪریز به خاڪ و خون ڪشیده میشدند یا از نبود غذا و دارو بیصدا جان میدادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل‌ مدافعان شهر ڪه همه گرد ما نشسته و گریه میڪردند. میدانستم این روز روشنمان است و میترسیدم از شب‌هایی ڪه در گرما و تاریڪی مطلق خانه باید وحشت خمپاره‌باران داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل ڪنیم. شب ڪه شد ما زنها دور اتاق ڪِز ڪرده و دیگر نامحرمی در میان نبود ڪه از منتهای جانمان ناله میزدیم و گریه میڪردیم. در سرتاسر شهر یڪ چراغ روشن نبود، از شدت تاریڪی، شهر و آسمان شب یڪی شده و ما در این تاریڪی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی میڪردیم. همه برای عباس و عمو عزاداری میڪردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم میسوختم و باز هم باید شڪایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه خدا میبردم. آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود ڪه لحظه‌ای از آتش تب خیس عرق میشدم و لحظه‌ای دیگر در گرمای ۴۵ درجه آمرلی طوری میلرزیدم ڪه استخوان‌هایم یخ میزد. زن‌عمو همه را جمع میڪرد تا دعای توسل بخوانیم و این توسل‌ها آخرین حلقه مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد ڪه دو هلیڪوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند. حالا مردم بیش از غذا به دارو نیازداشتند حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو مظلومانه درد ڪشیدند و غریبانه جان دادند. دیگر حتی شیرخشڪی ڪه هلیڪوپترها آورده بودند به ڪار یوسف نمی‌آمد و حالش طوری به هم میخورد ڪه یڪ قطره‌آب از گلوی نازکش پایین نمیرفت.حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه میچرخید و ڪاری از دستش برنمی‌آمد ڪه ناامیدانه ضجه میزد تا فرشته نجاتش رسید. خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفته‌اند هلیڪوپترها در مسیر برگشت بیماران بدحال را به بغداد ببرند و یوسف و حلیه میتوانستند بروند. حلیه دیگر قدم‌هایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش ڪشیدم و تب‌ولرز همه توانم را برده بود ڪه تا رسیدن به هلیڪوپتر هزار بار جان ڪندم. زودتر از حلیه پای هلیڪوپتر رسیدم و شنیدم رزمنده‌ای با خلبان بحث میڪرد : _اگه داعش هلیڪوپترها رو بزنه، تڪلیف اینهمه زن و بچه ڪه داری با خودت میبری، چی میشه؟ شنیدن همین جمله ڪافی بود تا ڪاسه دلم ترڪ بردارد و از رفتن حلیه وحشت ڪنم. در هیاهوی بیمارانی ڪه عازم رفتن شده بودند حلیه ڪنارم رسید، صورت پژمرده‌اش به شوق زنده ماندن یوسف گل انداخته و من میترسیدم این سفرِ آخرشان باشد ڪه زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود ڪه یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی ڪه از این معجزه به لرزه افتاده بود، زمزمه ڪرد : _نرجس دعا ڪن بچه‌ام از دستم نره! به چشمان زیبایش نگاه میڪردم، دلم میخواست مانعش شوم، اما زبانم نمیچرخید و او بیخبر از خطری ڪه تهدیدشان میڪرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا ڪرد : _عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم! و بغض طوری گلویش را گرفت ڪه صدایش میان گریه گم شد : _اما آخر عباس رفت ونتونستم باهاش حرف بزنم! رزمنده‌ای با عجله بیماران را به داخل هلیڪوپتر میفرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او میخواست حسرت آنچه از دستش رفته به من هدیه ڪند ڪه یوسف را محڪمتر درآغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلیڪوپتر ڪشید و رو به من خبر داد : _باطری رو گذاشتم تو ڪمد! قلب نگاهم از رفتنشان میتپید و میدانستم ماندنشان هم یوسف را میڪُشد ڪه زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت. هلیڪوپتر از زمین جدا شد... ادامه دارد... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe