فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سطح زندگی مسئولان در حکومت اسلامی چگونه باشد
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جای خالی منجی در سینمای ایران
درحالیکه در هالیوود فیلمهای بسیاری دربارهٔ منجی و آخرالزمان ساخته میشود؛ در ایران خیلی خبری از توجه به منجی در سینما و تلویزیون نیست!
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و همچنان بعد از
گذشت 45 سال
به عنوان یک ایرانی می گویم
آری به جمهوری اسلامی
روز جمهوری اسلامی مبارک....
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬شڪ نڪن شهید بعدے تویۍ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رحیمپور ازغدی: برخی به دنبال مفتخوری معنوی هستند!
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خدایی کردن سلبریدی در ایران به روایت تصویر
کِی آنقدر ..... شده بود این شهاب حسینی!!!
⚠️خط قرمز ها هر روز توسط سلبریتی ها جا به جا می شود و مسئولین در خواب!!!!!
الان ی عده صورتی هم پیدا میشن میگن از روی لباس اشکال ندارد!!!
🔹 شما هرمقدار در مقابل ولنگاری عقب نشینی کنید،جماعت ولنگار پر روتر و وقیح تر میشن،به اسم هنرمند! و با پول بیت المالِ مسلمین بر علیه اسلام و فرهنگ مسلمین قد عَلَم کردن و مسئولین محترم هم در خوابی عمیق رفتن...
✍️ #مجید_سرگزی
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محراب مسجد کوفه، مکان ضربت خوردن مولای متقیان علی علیه السلام
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تازهترین برنامهٔ صهیونیستها برای تخریب مسجدالاقصی چیست؟
🔹طبق عقیدهٔ صهیونیستها، برای تخریب مسجد الاقصی باید یک گاو سرخ ۲ ساله که در فلسطین پرورش یافته، ذبح شود. این گاو سرخ عید فطر امسال ۲ ساله میشود!
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جناب تولیت آستان قدس رضوی! تَهَجُّر، یعنی همین.
🔷 ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | رحیمپور ازغدی، عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی در گفتگوی ویژه خبری سیما:
🔸 بعضی از آدابی که الان در حرم امام رضا (ع) وجود دارد، از گرز و کلاه خدام گرفته تا شمع روشن کردن و دخیل بستن، نه ریشه اسلامی دارند و نه شیعی؛ خیال میکنند اگر خادمان حرم یک گرزی به دست دارند و آن را ببوسیم، به بهشت میرویم!
🔹 گُرز، جزو آداب دستگاه مأمون بوده است؛ کلاهی که خدام محترم امام رضا (ع) بر سرشان میگذارند، این کلاه افسران غربی نظام رضا شاه بود؛ ساعت زنگ حرم، به عمد، زنگ ناقوس کلیسا بوده است؛
🔸 تهجر، یعنی همین که فکر میکنیم، اگر چیزی ظاهرش مذهبی است و در یک ساختمان مذهبی وجود دارد، کلا جزو مقدسات ما است!
🔹 بعضی از ماها، مناسک سازی میکنیم تا از اصل مسئولیت فرار کنیم و کاری به خیلی از کارها نداریم و دائم به دنبال یک حدیث یا فتوایی هستیم که بگوییم با کوچکترین کاری به بهشت میرویم و به دنبال مفتخوری معنوی هستیم.
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 ضرب و شتم وحشیانه یک ناهی از منکر توسط چند تن از وحوش حامی هنجارشکنان😞😔
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
📮شما هم دعوتید
خدای صبر و گذشتی و بخششی مولا
به حرمت حرمت عاشقانه می بخشم
🕋 شبهای قدر فرصتی است تا در حضور معبود دل از غبار کینه و کدورت زدود و با بخشیدن دیگران،از درگاه خداوند سبحان طلب عفو نمود و چه زیباتر اگر این عزم به حرمت و رسم ادب و ارادت به ساحت امیرالمؤمنین علی(ع) باشد
✅در این راستا معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری کل اصفهان با همکاری مداحان اهل بیت ع، گلستان شهدا و حرم زینبیه (خواهر امام رضا ع) صدا و سیما و شهرداری اصفهان برگزار می کند:
📌پویش
#به_عشق_آقاامیرالمؤمنینعلیهالسلام_میبخشم
#عهد_میبندم_به_صبر
از عموم شهروندان که به هر نحو قصد گذشت و اعلام رضایت در پرونده های مطرح در دادگستری را دارند و یا قصد حل و فصل اختلافات و دعاوی مطرح به صورت سازش از طریق شوراهای حل اختلاف را دارند دعوت به عمل می آید تا در شب شهادت حضرت علی ع (شب ۲۱ ماه مبارک رمضان) با حضور در غرفه های در نظر گرفته شده در گلستان شهدا و یا حرم زینبیه و با توسل به امام المتقین جلوه ایثار و گذشت خود را ثبت و علاوه بر بهره معنوی این حرکت خداپسندانه و کمک به کاهش دعاوی، از خدمات در نظر گرفته شده نیز بهرهمند گردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 #شهادت_امیر_المومنین_علی(ع)
🌴با تعصبم من به ولایت علی
🌴جونمم میدم پای خلافت علی
🎙 #مهدی_رعنایی
⏯ #نماهنگ
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فانوس
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی 🇮🇶 #تنــها_میان_داعش 💣قسم
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞
🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی
🇮🇶 #تنــها_میان_داعش
💣قسمت #سی_ونهم
دیدن عباس بیدست،
رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنڪه از پا بیفتد، در آغوشش ڪشیدم. تمام تنش میلرزید، با هرنفس نام عباس در گلویش میشڪست و میدیدم در حال جان دادن است.
زن عمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورڪردنی نبود ڪه زینب و زهرا مات پیڪرش شده و نفسشان بند آمده بود. زن عمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی ڪه به سختی تڪان میخورد حضرت زینب ﴿س﴾ را صدا میزد.
حلیه بین دستانم بال و پر میزد،
هر چه نوازشش میڪردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میڪرد :
_سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!
و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو ڪرده بود و میدیدم از همین فاصله چه
دلی از حلیه میشڪافد ڪه چشمانش را با شانهام میپوشاندم تا ڪمتر ببیند.
هر روز شھر شاهد شھدایی بود
ڪه یا در خاڪریز به خاڪ و خون ڪشیده میشدند یا از نبود غذا و دارو بیصدا جان میدادند،
اما عمو پناه مردم بود و عباس یل مدافعان شهر ڪه همه گرد ما نشسته و گریه میڪردند. میدانستم این روز روشنمان است و میترسیدم از شبهایی ڪه در گرما و تاریڪی مطلق خانه باید وحشت خمپارهباران داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل ڪنیم.
شب ڪه شد
ما زنها دور اتاق ڪِز ڪرده و دیگر نامحرمی در میان نبود ڪه از منتهای جانمان ناله میزدیم و گریه میڪردیم. در سرتاسر شهر یڪ چراغ روشن نبود،
از شدت تاریڪی،
شهر و آسمان شب یڪی شده و ما در این تاریڪی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی میڪردیم. همه برای عباس و عمو عزاداری میڪردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم میسوختم و باز هم باید شڪایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه خدا میبردم.
آب آلوده چاه هم حریفم شده
و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود ڪه لحظهای از آتش تب خیس عرق
میشدم و لحظهای دیگر در گرمای ۴۵ درجه آمرلی طوری میلرزیدم ڪه استخوانهایم یخ میزد.
زنعمو همه را جمع میڪرد تا دعای توسل بخوانیم و این توسلها آخرین حلقه مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد ڪه دو هلیڪوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند.
حالا مردم بیش از غذا به دارو نیازداشتند حسابش از دستم رفته بود چند مجروح
و بیمار مثل عمو مظلومانه درد ڪشیدند و غریبانه جان دادند. دیگر حتی شیرخشڪی ڪه هلیڪوپترها آورده بودند به ڪار یوسف نمیآمد و حالش طوری به هم میخورد ڪه یڪ قطرهآب از گلوی نازکش پایین نمیرفت.حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه میچرخید و ڪاری از دستش برنمیآمد ڪه ناامیدانه ضجه میزد تا فرشته نجاتش رسید.
خبر آوردند
فرماندهان تصمیم گرفتهاند هلیڪوپترها در مسیر برگشت بیماران بدحال را به بغداد ببرند و یوسف و حلیه میتوانستند بروند.
حلیه دیگر قدمهایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش ڪشیدم و تبولرز همه توانم را برده بود ڪه تا رسیدن به هلیڪوپتر هزار بار جان ڪندم. زودتر از حلیه پای هلیڪوپتر رسیدم و شنیدم رزمندهای با خلبان بحث میڪرد :
_اگه داعش هلیڪوپترها رو بزنه، تڪلیف اینهمه زن و بچه ڪه داری با خودت میبری، چی میشه؟
شنیدن همین جمله ڪافی بود
تا ڪاسه دلم ترڪ بردارد و از رفتن حلیه وحشت ڪنم. در هیاهوی بیمارانی ڪه عازم رفتن شده بودند حلیه ڪنارم رسید، صورت پژمردهاش به شوق زنده ماندن یوسف گل انداخته و من میترسیدم این سفرِ آخرشان باشد ڪه زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود ڪه یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی ڪه از این معجزه به لرزه افتاده بود، زمزمه ڪرد :
_نرجس دعا ڪن بچهام از دستم نره!
به چشمان زیبایش نگاه میڪردم،
دلم میخواست مانعش شوم، اما زبانم نمیچرخید و او بیخبر از خطری ڪه تهدیدشان میڪرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا ڪرد :
_عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم!
و بغض طوری گلویش را گرفت ڪه صدایش میان گریه گم شد :
_اما آخر عباس رفت ونتونستم باهاش حرف بزنم!
رزمندهای با عجله بیماران را به داخل هلیڪوپتر میفرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او میخواست
حسرت آنچه از دستش رفته به من هدیه ڪند ڪه یوسف را محڪمتر درآغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلیڪوپتر ڪشید و رو به من خبر داد :
_باطری رو گذاشتم تو ڪمد!
قلب نگاهم از رفتنشان میتپید
و میدانستم ماندنشان هم یوسف را میڪُشد ڪه زبانم بند دلم شد و او در
برابر چشمانم رفت.
هلیڪوپتر از زمین جدا شد...
ادامه دارد...
💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد
☘ #کپی_باذکرنام_نویسنده
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞
🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی
🇮🇶 #تنــها_میان_داعش
💣قسمت #چهل
هلیڪوپتر از زمین جدا شد
و ما عزیزانمان را بر فراز جهنم داعش به این هلیڪوپتر سپرده و میترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پارههای تنمان باشیم ڪه یڪی از فرماندههای شهر رو به همه صدا رساند :
_به خدا توڪل ڪنید! عملیات آزادی آمرلی شروع شده! چندتا از روستاهای
اطراف آزاد شده! به مدد امیرالمؤمنین ﴿؏﴾ آزادی آمرلی نزدیڪه!
شاید هم میخواست با این خبر نه فقط دل ما ڪه سرمان را گرم ڪند تا چشمانمان ڪمتر دنبال هلیڪوپتر بدود. من فقط زیر لب صاحبالزمان ﴿عج﴾را صدا میزدم ڪه گلولهای به سمت آسمان شلیڪ نشود تا لحظهای ڪه هلیڪوپتر درافق نگاهم گمشد و ناگزیر یادگاریهای برادرم را به خدا سپردم.
دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری
جانم را گرفته بود، قدمهایم را به سمت
خانه میڪشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود ڪه قدمی میرفتم و باز سرم را میچرخاندم مبادا انفجار و سقوطی رخ داده باشد.
در خلوت مسیرخانه،
حرفهای فرمانده در سرم میچرخید و به زخم دلم نمڪ میپاشید ڪه رسیدن نیروهای مردمی و شڪست محاصره در حالیڪه از حیدرم بیخبر بودم، عین حسرت بود.
به خانه ڪه رسیدم
دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم ڪوبید و دست خودم نبود ڪه باز پلڪم شڪست و اشڪم جاری شد. نمیدانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش اسیر عدنان یا شهید است، با هدیه حلیه چه ڪنم و با این حال بیاختیار سمت ڪمد رفتم.
در ڪمد را ڪه باز ڪردم،
لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود ڪه همین لباس عروس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای ڪمد نشستم. حلیه باطری را ڪنار موبایلم ڪف ڪمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حسانتظاری ڪه روزی بهاریترین حال دلم بود، به ڪام خیالم شیرین آمد ڪه دستم بیاختیار به سمت باطری رفت. در تمام لحظاتی ڪه موبایل را روشن میڪردم، دستانم از تصور صدای حیدر میلرزید وچشمانم بیاراده میبارید. انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست دعا شده بود تا معجزهای شود و اینهمه خوشخیالی تا مغز استخوانم را میسوزاند.
ڪلید تماس زیر انگشتم بود،
دلم دست به دامن امام مجتبی﴿؏﴾ شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سڪوت و بوق آزادی ڪه قلبم را از جا ڪَند! تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محڪم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با رؤیای شنیدن صدای حیدر نفسهایم میتپید.
فقط بوق آزاد میخورد،
جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان امید پر ڪشید و تماس بیهیچ پاسخی تمام شد ڪه دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین ڪوبیده شد. پیدرپی شماره میگرفتم، با هر بوق آزاد، میمردم و زنده میشدم و باورم نمیشد شر عدنان از سر حیدر ڪم شده و عشقم رها شده باشد. دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود ڪه دیگر ڪارم از گریه گذشته و به درگاه خدا زار میزدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم.
بیش از چهل روز بود
حرارت احساس حیدر را حس نڪرده بودم ڪه دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی میلرزید. در تمام این مدت منتظر شهادتش بودم و حالا خطش روشن بود ڪه عطش چشیدن صدایش آتشم میزد.
باطری نیمه بود
و نباید این فرصت را از دست میدادم ڪه پیامی فرستادم :
_حیدر! تو رو خدا جواب بده!
پیام رفت و دلم از خیال پاسخ عاشقانه حیدر از حال رفت. صبر ڪردن برایم سخت شده بود و نمیتوانستم در انتظار پاسخ پیام بمانم ڪه دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری ڪمتر میشد و این جان من بود ڪه تمام میشد و با هرنفس به خدا التماس میڪردم امیدم را از من نگیرد. یڪ دستم به تمنا گوشی را ڪنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را ڪنار زدم و چوب لباسی بعدی با ڪت و شلوار مشڪی دامادی حیدر در چشمم نشست. یڪبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود ڪه دوباره مست محبتش شدم.
بوق آزاد در گوشم،...
ادامه دارد...
💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد
☘ #کپی_باذکرنام_نویسنده
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
قشنگا !
جهان در زشتی جهالت و پلیدی خشونت، فرو رفته
امام موعود (عج) را برسان تا زیبایی را به دنیا برگرداند!
📚: #کتابمناجات
یتیمان کاسه های شیر را بر خاک اندازید
مجال دلنوازی باعلی بسیار کوتاه است😭
#شب_قدر🌙
#شهادت_امیرالمومنین_علی(ع)🥀
#تسلیت_باد🥀
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولایهمهعالمپوشیدهکفنامشب
تابوتعلیباشدبردوشِحسنامشب
خاکغربتبهفرقمسلمیناست
شبقتلِامیرالمؤمنیناست🖤
#شهادتمولاعلیعلیهالسلامتسلیت
•
.
بگو قاری کمی قرآن بخواند
کمی "یاسین" و " الرحمن" بخواند..🖤
سر قبر علی با گریه زینب
"یتیمی" درد بی درمان.... بخواند...!:(💔