eitaa logo
فِصالیون
4.2هزار دنبال‌کننده
265 عکس
54 ویدیو
1 فایل
کانال فانتزی رد دادگان ازدواجی 🤣
مشاهده در ایتا
دانلود
فانتزی زمان مجردیم این بود شبا با همسرم بشینیم یه فیلم باحال نگاه کنیم و تخمه بشکنیم چیپس بخوریم😂😂 الان که ازدواج کردیم همسرم تا میرسه خونه شام میخواد بعدشم جلو تی وی دراز میکشه میخوابه😐🚶‍♀ چندبار اولا که ذوق داشتم هی بهش میگفتم‌ نخوابیا میگفت نه بیدارم😴 بعد از ۵ ثانیه دوباره میخوابید🤣 منم دیگه شل کردم خودم میشینم نگاه میکنم
سلام یکی از فانتزیام این بود که همسرم تو جمع فارغ از همه،از روی محبت، برای چند دقیقه ای فقط خیره به من نگاه کنه و من متوجه بشم که الحمدولله زیاد اتفاق افتاده برام یکی دیگه این بود که منو بلند کنه تاب بده که خب بعد ازدواج اتفاق افتاد و من متوجه شدم هم میترسم هم وقتی تابم میده سرم گیج میره،که این فانتزی هم پودر شد هم برا من هم ایشون یکی دیگه اینکه من قبل ازداجم استخر نرفته بودم ،دوست داشتم لبه یه استخر راه بریم و هلش بدم تو اب بعد اونم منو بکشه تو اب که خب بعد ازدواج رفتم استخر و فهمیدم که از استخر کلا میترسم و نمیتونم برم تو‌ اب ولی یه چیزی رو به همه جونای عزیز میگم که زندگی واقعی با فیلم هندی فرق داره و کلا فانتزیاتونو بریزید دور یا محدودشون کنید به خودتون و از طرف مقابل انتظار نداشته باشید
سلام خانم شجاعی من جزو فانتزی هام بود که یه همدم داشته باشم که ولنتاین واسش کادو بگیرم ، ولی تنها و سینگلم . خودم رفتم فروشگاه کلی شکلات ایرانی به همراه یه عروسک خریدم . محبوبم اگر بودی اینا رو بهت میدادم ولی چون نیستی همشو خودم میخورم .
خواستم بگم من هم یک پودر کننده بودم😂🤌🏻 ما ماه عسل رفتیم مشهد و همسرم یه سفر فوق العاده چیده بود برامون هتل ۵ ستاره هواپیما و کلی برنامه برای خرید و گردش و زیارت و .... ولی من چون عاشق تخت های هتلم مثل چسب افتاده بودم روتخت ته تکون خوردنم این بود میرفتم رستوران یا کافی شاپ هتل یه چیزی میخوردم برمیگشتم😂 تلویزیونش هم کلییی فیلم داشت آخراش زنگ میزدم غذا رو میاوردن که حتی همینقدر هم بیرون نرم😂 و همسر بیچاره ام تنها میرفت حرم برمیگشت حتی برای اینکه گولم بزنه رفت چند تا روسری و لباس خرید گفت ببین خیلی بازارش خوبه بریم برات یه چیزی بخریم منم گفتم نه دستت درد نکنه همینا دیگه خوبه😂 کلا دوبار حرم رفتم در حد نیم ساعت 🤦🏻‍♀️(خاک واقعا🤦🏻‍♀️) و نگم از شب آخر که همسرم نشست کف اتاق هتل و های های گریه کرد 🥺 که تو گند زدی تو ماه عسلمون یه حرم نرفتیم یه زیارت مشترک نکردیم یه خرید نرفتیم پولمو ریختم دور فقط خوابیدی😂😂😂😂😂
سلام دوباره خانم شجاعی بحث فانتزی‌های زیارتی داغه. من از این مدل چندتا پودرشده‌ی پرپرشده‌ش رو دارم! ما سال ۹۶ ازدواج کردیم، همسرم بخاطر علاقه‌ای که به حرم حضرت زینب داره، بصورت سرخود و بدون مشورت زیارت سوریه چید! تو اون وضعیتِ درگیری‌های داعش، ما ماه عسل رفتیم اونجا.😐 فک و فامیل هم برداشت با خودش آورد. دوتا خانواده بچه‌دار همراهمون بودن.😐😐 شبها توپخونه دمشق سروصداش زیاد بود درحدی که شیشه‌های پنجره هتل میلرزید😐😐😐 و چون هتل از حرم حضرت زینب دور بود، همسرم شبها با دوستاش میرفت حرم حضرت زینب می‌موند، من هم تنها تو هتل، با شیشه‌های درحال لرزش😐😐😐😐 شما بگو یه زیارت مشترک رفته باشیم تو اون یه هفته، یا یه ربع باهم تو حرم نشسته باشیم 😐😐😐😐😐 فقط یه عکس دونفره از پشت سر جلو گنبد حضرت زینب داریم که اون هم یکی از همراهامون پیله کرد که آقا وایسید یه عکس بگیرید حداقل😐😐😐😐😐😐 خرید هم فرمودن بازار دم حرم حضرت رقیه همون بازاریه که اسرای کربلا رو بردن، پس ما نمیریم خرید، بقیه بازارها و پاساژا هم خانوما وضعیت پوششون بده نریم. در نهایت روز آخر از یه مغازه داغون یه عبای سه سایز بزرگترِ داغون برای من خرید که هنوز بعد ۶ سال من نتونستم و البته نخواستم بپوشمش 😐😐😐😐😐😐😐 یعنی هرچقدر پوکر فیس راجع به این سفر ماه عسل بذارم، حق مطلب ادا نمیشه😂 من فانتزی خاصی نداشتم واقعا، فقط میخواستم یجا که جفتمون دوست داریم بریم و یه هفته با آرامش بگذره. که بزرگوار نذاشتن🙄 نتیجه اخلاقی اینکه: همزمان که فانتزی‌هاتونو پودر می‌کنید، مهارت مشورت کردن و توجه به نظرات دیگران بخصوص همسر رو هم تو خودتون تقویت کنید 😊
سلام و رحمت الله و خداقوت. برای فانتزی یه چیزی بگم بخندیم 😁 یه آقایی اومده بودند خواستگاری کلا توی فانتزی سیر می کردند. من چند نمونه ش رو می گم، بقیه شون هم توی همین فضاها بود:👇😅 می گفتند من دوست دارم برم روستاهای دور افتاده و برای بچه های محروم رایگان تدریس کنم. دوست دارم خانومم مثل خودم با بچه های اتیسم کار کنه! می گفتند برید دوره های آمورشی اتیسم رو بگذرونید و بیاید توی مدرسه با خودم کار کنید. 😅 می گفتند من دوست دارم تمام کارت های پولم دست خانومم باشه و اون برای مسائل مالی زندگی تصمیم بگیره. 😅 می گفتند با هم بریم مسافرت و توی مسیر خوش بگذرونیم (مقصد مهم نیست، مسیر مهمه 😀) ایشون خیلی خیلی احساساتی و زودرنج بودند. توی دوره ی آشنایی من مدام باید مراقب می بودم که حرفی نزنم که ناراحت بشند و احساساتشون خدشه دار بشه. این حجم از احساسات، برای یه مرد یه طوری بود واقعا 😅 واقعا مهربون بودند. اما خب ما رفتیم مشاوره و مشاور گفت مناسب هم نیستید به دلایلی و تموم شد ماجرا. می خوام بگم فانتزی همیشه برای خانوما نیست. بعضی آقایون هم به شددددت فانتزی دارند و انتظار هم دارند همسرشون باهاشون همراه بشه 😅 * یکی از شانس های ایشون این بود که من مشکلی با فانتزی هاشون نداشتم و اتفاقا دوست داشتم این چیزا رو و می خواستم همراهشون بشم. اما قسمت نشد که بشه 😅😅
سلام آقا انقدر شما فانتزی فانتزی کردین که منم یه چیزایی که از بچگی توی ذهنم بودن رو فانتزی گرفتم و الان که یه خواستگار طلبه برام اومده، فقط سه جلسه یکی دو ساعته من راجب اینکه فانتزیم اینه با همسرم توی ماشین آهنگ گوش کنم و عروسیم فلان باشه صحبت کردیم و ایشون هم که طلبه هستن دلشون به آهنگ راضی نمیشه🥲😂 به من میگن من خودم ۵ جلسه ۵۰ دقیقه منبر میرم که به ملت بگم آهنگ گوش نکنین که روی قلب تون تأثیر میذاره 🚶‍♀️ بعد با اصرار های من گفتن اگر تونستید منو راضی کنید که از لحاظ دینی مشکلی نداره من شمارو میبرم ترکیه کنسرت تتلو 😂😂😂😂😂 خلاصه که میخوام بگم اگر این ازدواج اوکی بشه ، فکر کنم قبل ازدواج باید یه سری فانتزی هامو دور بریزم بعد با ایشون زندگی کنم😂😂😂😂 اگر از دوستان کسی بلد هست که با آیه و حدیث بگه آهنگ مشکل شرعی نداره بیاد کمک بریم کنسرت تتلو😂😂😂😂😂😂🚶‍♀️
فهرست فانتزی های منی که دخترم : _قد۱۹۰ داشته باشه ، چهارشونه ، چاق نباشه _جدی باشه ،خُنک بازی از خودش در نیاره، اُبهت داشته باشه _ تو خونه مهربون باشه ، به خونه و همسر و ...توجه داشته باشه _برای زندگی برنامه داشته باشه ، تو کارش جدی باشه _ارزش کارهایی که براش انجام می دم رو بدونه _پایه ی برنامه های دو نفری باشه ، هر کار خواستیم بکنیم یه ایل و تبار دنبال مون نیان _اهل حرف زدن باشه ، اما نه با مسخره بازی ، جدی درمورد یه موضوعی صحبت کنیم ، نظرمون رو بگیم، تصمیم بگیریم ،مشکلات رو حل کنیم ، راه حل پیدا کنیم ،آرامش بگیریم ... (حرف زدن هم نه این طوری که صبح تا شب حرف بزنیم ، هر دوسه روز صحبت کنیم ، اما ۴ساعت پشت سر هم ، و اصلا وقتمون رو برای این خالی کنیم تو برنامه مون باشه ) مثلا یه عصر آماده بشیم ،با کیک ،چایی، شکلات یا قهوه و صحبت کنیم ...
سلام خانوم شجاعی یه فانتزی دیگ هم یادم اومد😂👀 اینکه شوهرم کار آفرین باشه یا تو شرکت دانش بنیانی چیزی بعد کارشو شروع کنه وسط راه سرمایش تموم شه منم طلاهامو بفروشم بدم بهش بگم عزیزم تا منو داری غم نداری😂💔بین پروژشم براش ناهار ببرم کارگاهش دونفری بخوریم😍هعی براش حرف بزنم نزارم کارکنه😂🤦‍♀ آخرشم بعد از سختی ها و مشکلات فراوووون طرحش موفق بشه بخان ازش تو مراسمی تجلیل کنن آخر حرفاش بگه من موفقیتم رو مدیون حمایت‌های خانومم هستم😍بعدش بیاد بغلم کنه منم ذووق کنم🙂❤️
😢 کاش هردوش مالِ منننن بووووود😐😂💔
امشب ک رفتیم حرم امام رضا چایی خوردیم تو چایخونه صحن فانتزیم این شد شوهرم تو چایخونه صحن کار کنه🚶‍♀
هدایت شده از روح های ازدواجی
حال من وقتی دو کفتر عاشقو میبینم🤣😫🚶‍♀️ حسودم خودتونین🤭🤫😌 (Z.A) کانال طنز روح های ازدواجی 🧚🧚 @roheezdevaji👀