ارسالی ی روح ازدواجی :
ببینشون آخه چقدر عاشقن💞
فانتزی من🥹
توروخدا زودتر بیا از اینا برام بگیری🥺
کانال فانتزی رد دادگان ازدواجی
🤒🤒🤒🤒🤒🤒🤒🤒
@fantezirohah
سلام خانم شجاعی من خیلی فانتزی باز نیستم
اما گفتم شاید یه روزی ازدواج کردیم دیگه نشه بعدش این فانتزیمو بفرستم الان بفرستم
فانتزیم اینه
خانمم طلبه حوزه مشکات باشه
باباش حاجی بازاری باشه
خانواده خیلی پرجمعیتی باشن (یعنی هر چی بیشتر بهتر)
اصالتا شیرازی باشن (یا ترکیب شیراز و مشهدم خوبه )
خونشون سمت میدون شهدا توی خیابون عظیم زادگان باشه.
#پسر_حاجی_نشدیم
سلام خانم شجاعی عزیز🌱
برای کانال فانتزی ها مینویسم
وقتی داشتم فانتزی دوستان رو میخوندم اکثرا فانتزیشون این بود همسرشون سپاهی یا سید باشه
باید بگم که برادر من هم نظامیه هم از خانواده ی سادات هستیم
متأسفانه برادرم طلاق گرفته و دیگه اون آدم شوخ و شیطون سابق نیس
انقدر گرفته و غمگین شده که با دیدنش غصهمون میگیره
چرا؟؟
چون دختر خانومی که بعدها شد عروس ما فانتزیش این بود که شوهرش سید و سپاهی باشه( بدون اینکه خودش توانایی زندگی با یه فرد نظامی رو داشته باشه )
بماند که برادر من همهچی تموم بود و هست از اخلاق و تحصیلات و خانواده گرفته تا چهره و تیپ و قیافه
و یه کیس فوقالعاده برای هر دختری محسوب میشه
وقتی ما رفتیم خواستگاری(دختر خانم و خانوادش خوب بودن و از همه نظر با ما کفویت زیادی داشتن)، دختر خانم که دید داداش من تمام فانتزیهاش رو داره جواب مثبت داد🙂
تو دوران عقد بودن که ایشون کمکم ساز مخالفت و ناسازگاری زد و برادر من رو تحت فشار روانی قرار داد
چون یه دختر عزیز دردونه بود که تو پر قو بزرگ شده و سختی نکشیده😊
ایشون نمیتونست با سختی های شغل برادر من ، نبودن ها ، مأموریت ها و دوری هاش کنار بیاد
در واقع نمی تونست با فانتزیش کنار بیاد🙂💔🚶🏻♀
بعد از مدتی طلاق گرفتن
اون دختر خانم با پسرخالش که وضع مالی خیلی خوبی داشت ازدواج کرد هرچند پسرخالش از لحاظ اعتقادی اصلا باهاش کفویت نداره🙂
ولی داداش من هنوز نتونسته با این موضوع کنار بیاد💔🚶🏻♀
این فانتزیِ بدونِ آگاهیِ این دختر خانم علاوه بر صدمهای که به برادر من وارد کرد
باعث شد مادرم بیماری قلبی پیدا کنن انقدر که تو اون دوران اذیت شدن و الانم غصه میخورن
الانم هرجا برای یکی دیگه از برادرام میریم خواستگاری ، به خاطر طلاق برادر بزرگتر رد میکنند هرچند مشکل از برادر ما نبوده🙂
حالا اینکه این طلاق برای ازدواج من هم در آینده مشکل ایجاد میکنه به کنار🚶🏻♀
توروخدا فانتزی نداشته باشید که نتونید باهاش کنار بیاید و بزنید زندگی خودتون و یه خانواده رو نابود کنید🙂
#همشیرهیسید🚶🏻♀
سلام خانم شجاعی
فانتزی منم اینه که همسرآیندم از خادمین هیئت ثارالله شهرمون باشن ترجیحا حافظ قرآن و اهل کتابخوانی و بسیجی فعال خونواده شون هم مثل خودشون 😅
راستش خیلی از فانتزیای دیگم پودر شدن ولی اینا رو هنوز دارم😁
#دهه_هشتادی
خانم شجاعی چرا همه فانتزیاشون مذهبیه
من با اینکه ی دختر مذهبیم فانتزیم اینه که با همسرم فیفا بازی کنیم یا اینکه بریم کارتینگ باهم مسابقه بذاریم😅😎
آخ آخ اینو تازه یادم اومد.
اون سال ها حال و هوای جنگ سوریه و شهدای مدافع حرم بود .
فانتزی من این بود که همسر شهید باشم!!
ینی شوهرم بعد ازدواج شهید بشه.
بعد ازدواج پر رو پرو به همسرم میگفتم بسه دیگه ۳ماه زندگی کردیم تو قصد نداری بری جنگ؟😁پس کی شهید میشی😁😁
همسرمم پر رو تر از من و حاضر جواب:
میگفت مهم اینه ادم در طول زندگیش شهیدانه زندگی کنه ساده زیست باشه(و اشاره به فانتزی خودش که: عروسی نگیریم و تو مسجد ولیمه بدیم من با چادر سفید برم خونه بخت)
خلاصه اوایل ازدواج جنگ فانتزی هاست.
فانتزی اولم اینه که همسرم حضرت زهرایی باشه😌
فانتزی دومم هم اینه که تا پایان ۲۲ سالگی من و نیمه گمشده همو پیدا کنیم(که میشه تا ۶ ماهه دیگه)
فانتزی سوم هم عقد در حرم امام رضا(زمانی باشه که فصل گل نرگس باشه 😁)
#دخترِزهرایی
سلام خانم شجاعی
مونده بودم فانتزیما بفرستم یانه که دلمان زده به دریا وگفتم بفرستم اگه ی روز دلبر آمد بهش نشون بدم وبگم فانتزیم این بود وهمینم شد😍😍😁
فانتزیم اینه که ی شوهر پاسدار ترجیحا اطلاعاتی یا مدافع حرم باشه
بیاد منا بگیر
بعد چندسال زندگی که شهید شد 😢
بیام بالا سر قبرش سالگرد ازدواجمون را جشن بگیرم البته تنها 😜
وتولدش را با بچها میام وبراش جشن میگرم
البته توی دوران زندگی هم که باهم داریم
هیجانات زیاد دوست دارم😍😁 داشته باشه
یکیش اینه که به خاطر کارش ما را گروگان بگیرن🔪🔪 بعد منم مثل این فیلما بگم
به ماموریت برس وما حاظریم جونمون را هم به خاطر تو بدیم 😭😢
ولی خوب اون گوش نده ومارا نجات بده وبعد ماموریتشم کامل کنه ☺️
وای وای حاج خانم شجاعی
یک فانتزی پنهان درونم رو کشف کردم!
من فانتزی همسر معلم دارم 😐✌🏼
#خانم_الف
#فانتزی_رد_دادگان_ازدواجی
سلام خانم شجاعی
فانتزیم اینه همسرم لجباز باشه و یک دنده هی باهاش سر و کله بزنم اخرم مجبور به ناز کشیدنش بشم
یا اذیتم کنه منظورم از اذیت حرص دادن هست😅😅
الحمدالله یدونه اینجوری دقیقا نصیبم شده در شروف هستم از اونجایی که لجباز هستند برای ازدواج هم دارم سر و کله میزنم باهاش 😁