هدایت شده از شهرستان ادب
گزارش تصویری ماهشعر بیستوپنجم
ویژهٔ شهدای راه خدمت
عکاس: هادی مؤدب
#شهرستان_ادب
#ماهشعر
#شهدای_راه_خدمت
@shahrestanadab
هدایت شده از مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام
📣 عصر شعر جمهوری گل سرخ
پاسداشت شهدای خدمت
سه شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۶
حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ، تالار شیخ صدوق
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
#مرکز_آفرینش_های_ادبی_حوزه_هنری
@majmashaeran
هدایت شده از مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام
◾ عصر شعر جمهوری گل سرخ پاسداشت شهدای خدمت در حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام برگزار شد.
سه شنبه هشتم خرداد ۱۴۰۳ حرم عبدالعظیم حسنی علیه السلام شاهد گردهمایی شاعران در پاسداشت رئیس جمهور فقید و هیئت همراه ایشان بود .
در این برنامه که با استقبال خوب علاقه مندان به شعر همراه بود و اجرای آن را سید محمد جواد شرافت بر عهده داشت ، آقایان ناصر فیض ، علی محمد مودب ، مهدی جهاندار ، علی داوودی ، میلاد عرفانپور ، محمود حبیبی کسبی ، محمد رسولی ، رضا یزدانی ، سید احمد شهریار ، ابراهیم قبله آرباطان ، علی ذوالقدر ، حسن زرنقی و خانم ها فریبا یوسفی ، ماهرخ درستی و الهام صفالو به شعر خوانی پرداختند.
عصر شعر جمهوری گل سرخ به همت اداره کل ارشاد استان تهران ، مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری و مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام در تالار شیخ صدوق حرم مطهر برگزار شد.
#جمهوری_گل_سرخ
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
#مرکز_آفرینش_های_ادبی_حوزه_هنری
@majmashaeran
هدایت شده از اخبار فرهنگی هنری قروه
با نصب این برنامه به راحتی اشعار خود را برای دبیرخانه کنگره ملی شعر عاشورایی شهرستان قروه ارسال کنید
هدایت شده از علویات
روزی امیرالمؤمنینعلیهالسلام
به اصحاب خود میفرمود:
دلم خیلی به حال ابوذر میسوزد،
خداوند رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند: چطور؟!
مولا فرمود: همان شبی که به دستور خلیفه
ماموران، جهت بیعت گرفتن از ابوذر
به خانهی او رفتند؛
چهار کیسهی اشرفی به ابوذر دادند،
تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر عصبانی شد و به مامورین گفت:
شما به من توهین کردید؛ آن هم دوبار!
اول اینکه تصور کردید که من علی فروشم،
و آمدید مرا بخرید،
اما دوم؛ بی انصافها، آیا ارزش علی
چهار کیسه اشرفی است؟!
شما با این چهار کیسه اشرفی
میخواهید من"علی"فروش شوم؟!
_ اگر تمام ثروت های دنیا را هم جمع کنید،
با یک تار موی #علی عوض نمیکنم!
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه میکرد و میفرمود:
قسم به خدایی که
جان علی در دست اوست؛
آن شبی که ابوذر درب خانه را
به روی سربازان خلیفه بست،
سه شبانه روز بود که او و خانواده اش
هیچ غذایی نخورده بودند....
@Alaviiaat | الکافی،ج۸