چند نکته دربارهی نظریهی ولایت فقیه؛
1) «حاکمیت دینیِ مبتنی بر ولایت فقیه»، تنها حکومت مشروع است اما بهترین بودن آن، مشروط به عمل کردن به دستورات دینی است.
2) به اعتقاد ما مسلمانان حاکمیتهای غیردینی، حاکمیتهای غیرعادلانه هستند زیرا ما، دین را صراط مستقیم، و عمل نکردن به دین را راهی غیرعادلانه میدانیم.
3) ما حاکم کافر را در صورتی بهتر از حاکم مسلمان میدانیم که آن حاکم کافر، به کفرش عمل نکند بلکه به دینِ الهی عمل کند در اینصورت چنین حاکم کافری اگر حقتصرف از جانب عالم جامعالشرایط داشته باشد، حکومتش بهتر از حکومت حاکمِ مسلمان است.
4) ولی فقیه نیروی اجرائی نیست از اینرو نه رئیس جمهور است نه نخستوزیر؛ لذا ادغام کردن جایگاه ولایتفقیه در پست ریاست جمهوری، ربطی به نظریهی ولایت فقیه ندارد.
5) ما حکومت الیگارشی(به معنای گروهسالاری)، اریستوکراسی(به معنای طبقهسالاری)، استبدادی و قدرت مطلقه را قبول نداریم اینها همگی با باورهای دینی ما در تضاد است. ما حکومت شایستگانی را قبول داریم که حق حاکمیت را در چارچوب دستورات دینی به دست آورده باشند.
6) مردمسالاری، «بهترین مسیر» برای تحقق «بهترین حاکمیت» است از اینرو مسیر دیگری از قبیل تمسک به زور را مسیر مناسبی نمیدانیم ولو برای تحقق بهترین حاکم؛ همچون علیبن ابیطالب باشد.
7) حکومت مبتنی بر ولایت فقیه، حکومت مقیده است؛ یعنی مقید به دستورات اسلام است؛ همانکه در اصل چهار قانون اساسی آمده اگر چه ولایت ولی فقیه در همهی زمینهیهای اجتماعی و نیز فوق قوانین عادی و مقدم بر احکام عادی اسلام و لذا مطلقه است.
امام موسی بن جعفر علیهالسلام در روایتی به هشام فرمودند:
يَا هِشَامُ ثُمَّ ذَمَّ اللَّهُ الْكَثْرَةَ فَقَالَ:
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ
وَ قَالَ-...قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ
وَ قَالَ- ...قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ
يَا هِشَامُ ثُمَّ مَدَحَ الْقِلَّةَ فَقَالَ:
وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ
وَ قَالَ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ
وَ قَالَ وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ
وَ قَالَ: ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ
وَ قَالَ- وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ
وَ قَالَ وَ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ
وَ قَالَ- وَ أَكْثَرُهُمْ لَا يَشْعُرُون
از اینرو اکثریت؛ در عین حال که در جای خود و با شرایط خاص خودش ارزش و اعتبار دارد، اما اصالت ندارد.
بخشی از خطبهی فدک؛ که واقعا عالی است، دربارهی فوائد بعثت؛
وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ،
مَذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قَبْسَةَ الْعَجْلَانِ، وَ مَوْطِئَ الْأَقْدَامِ،
تَشْرَبُونَ الطَّرَقَ، وَ تَقْتَاتُونَ الْوَرَقَ،
أَذِلَّةً خَاسِئِينَ، تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِكُمْ،
فَأَنْقَذَكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
آری، شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتید.
و از کمی نفرات همچون جرعه ای برای شخص تشنه
و یا لقمه ای برای گرسنه و یا شعله آتشی برای کسی که شتابان به دنبال آتش می رود، بودید
و زیر دست و پاها له می شدید! در آن ایّام آب نوشیدنی شما متعفن و گندیده بود
و خوراکتان برگ درختان! ذلیل و خوار بودید
و پیوسته از این می ترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند و ببلعند!
اما خداوند تبارک و تعالی شما را به برکت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد، بعد از آن همه ذلّت و خواری و ناتوانی نجات بخشید.
ما بایستی فقرات این قسمت از خطبه را محور قرار میدادیم و بر اساس آن، فلسفه و فوائد بعثت و نقشهای اجتماعی دین را بررسی میکردیم.
متاسفانه صدا و سیما نه تنها رسالت خود را در قبال تهاجم رسانه ای دشمن، انجام نمی دهد؛ بلکه گاه خودش عاملی برای تخریب طیف مذهبی و تقویت طیف غیرمذهبی جامعه میشود.
رسانه در عصر حاضر، مهمترین عامل براندازی یک حاکمیت است.
احمد فربهی
بعضی دوستان از من پرسیدند؛ منظور شما از این کلیپ چیست؟ گفتم:
منظور من از این کلیپ آن بود که گاه گروه های درون نظام، چنان به جنگ و نزاع با هم مشغول می شوند که از دشمن اصلی غفلت می کنند آنگاه دشمن سر می رسد و طعمه ی خود را صید می کند.
به جای تخریب، توهین و حذف، باید انتقاد سالم؛ مخصوصا خودانتقادی و نیز روحیه ی پاسخویی را تقویت کنیم.
همیشه در جامعه، طیفی از افراد هستند که مردم را از قدرتِ دشمن میترسانند؛ در کتب فقهی، به این عده از افراد، «مُخَوِّفین» گفته میشود این عده، هیچ سهمی از افتخارات و پیروزیهای جامعهی اسلامی ندارند.
در صدر اسلام نیز چنین افراد بودهاند، کلیپ ذیل، تصویری از صدر اسلام را نشان میدهد؛ امروز نیز عدهای از افراد همین نقش را بازی میکنند.👇
امروز در مسجد دانشگاه تهران دربارهی «مرز آزادی در رفتارهای اجتماعی» و خصوصا دربارهی مسألهی حجاب صحبت کردم، فایل صوتی آنرا در کانال سروش گذاشتهام.
https://sapp.ir/farbehi
سال دوم طلبگی را تمام کردهبودم آیةالله زنجانی از حرم به طرف منزلشان پیاده میرفتند، خدمتشان رسیده و عرض کردم؛
تابستانم را چگونه بگذرانم؟!
ایشان فرمودند: سالی که گذشت چه خواندی؟!
گفتم: پایهی دوم بودم، سیوطی خواندم!
گفتند: تابستان سیوطی را خوب دوره کن!
خداحافظی کردم و به طرف مدرسه رفتم.
چند روز بعد آیةالله حسن زاده را دیدم که توی پیاده رو قدم میزدند، فرصت را غنیمت شمرده، خدمتشان رسیدم و عرض کردم؛
تابستانم را چگونه بگذرانم؟!
ایشان فرمودند: سالی که گذشت چه خواندی؟!
گفتم: پایهی دوم بودم، سیوطی خواندم!
گفتند: تابستان سیوطی را خوب دوره کن!
خداحافظی کردم و به فکر فرو رفتم!
در آن سال متوجه شدم دورهکردن و تکرار درسهای گذشته، یکی از اولویتهای علما و اساتید بزرگ حوزه است؛ تکرار، خیلی مهم است البته بعدها متوجه شدم که تکرار باید همراه با تفکر و تفهم باشد تا باعث ماندگاری و فهم عمیق شود.
آنسال، سیوطی را دوره، و در کنار آن برخی از کتابهای شهید مطهری را نیز مطالعه کردم.
https://eitaa.com/farbehi