10-روزه غیر ماه رمضان در ماه رمضان.mp3
671.7K
#احکام_ضیافت_رحمانی
احکام مبتلی به ماه مبارک رمضان
🔊صوت شماره 10
موضوع: روزه غیر ماه رمضان در ماه رمضان
#حجت_الاسلام_ندائی
.
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
لانه مورچهها
آقای حاج باقری تعریف میکرد که:« آقای جعفرزاده مدت زیادی دنبال ذرهبین میگشت، چند روز هم مرخصی رفت ،ولی نتوانست پیدا کند .یک وقت که چادرمان آتش گرفت و وسایل و دوربینها همه سوخت، آمد و گفت:« اجازه دارم ذرهبین داخل دوربین را بردارم؟»
گفتم :«طوری نیست .»
متوجه شدم که با ذرهبین لانه مورچهها را تماشا میکند. سوره نمل را میخواند و گریه میکرد. یک روز او را بغل کردم، و بوسیدم و گفتم:« اگر شهید شدی مرا شفاعت میکنی ؟!»
گفت :«حتماً »
زیاد از هم دور نشده بودیم ،که ناگهان صدای گلوله ای را شنیدم برگشتم به همان محل جعفر زاد شهید شده بود.
#شهید_حمید_رضا_جعفر_زاده
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
11-تقسیم مبطلات روزه از نظر کفاره.mp3
770.4K
#احکام_ضیافت_رحمانی
احکام مبتلی به ماه مبارک رمضان
🔊صوت شماره 11
موضوع: تقسیم مبطلات روزه از نظر کفاره
#حجت_الاسلام_ندائی
.
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
حالت خوف
یک روز وقتی حاجی واعظی به تفسیر آیه «خذوه فغلوه ، ثم الجحیم صلوه » ( بگیرید و به زنجیر بکشید ،سپس به جهنم اندازید ) رسید، مجلس از دستش خارج شد .
هم خودش، هم بچهها چنان دادوفریادی راه انداخته بودند که بیا و ببین! هیچوقت حال خوفی را که بعد از آن روز داشتم ،فراموش نمیکنم. تا مدتها با خودم زمزمه میکردم «خذوه...» و از خوف خدا میلرزیدم! همان شب بعد از شام علی شیبانی را دیدم که در محوطه راه میرفت و زمزمه میکرد و اشک میریخت. شادکام هم سر سفره به گوشهای خیره میماند و بعد یواشکی اشک خود را پاک میکرد .
در نمازها لحظهای صدای گریه قطع نمیشد .شروع گریه هم از آیه « ایا ک نعبد و ایاک نستعین » بود .اولین کسی که میزد زیر گریه «علی تشکری » بود بعد «سید هاشم سادات» و بعد« محمدرضا رنجبر» معاون گروه ما، البته این ترتیب همیشه رعایت نمیشد! یک روز ،در نماز جماعت بین صدای ناله و گریه بچهها ،اتفاقی افتاد که تا مدتها بچهها دست گرفته بودند. یکی از بچهها وسط گریه با صدای بلند ناله کرد و گفت :«ای خدا !» بعد از نماز، همه نگاهها برگشت سمت او که در وسط قنوت گفته بود «ای خدا »تا مدتها هر وقت که او را از دور میدیدیم داد میزدیم :« چطوری ای خدا !»
طرف هم میگفت:« چه غلطی کردیم ها!» بابا ولم کنید. با خدا بودم با شما که نبودم !»
#شهید_علی_شیبانی
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان