هدایت شده از دانشکده علوم قرآنی قم
#معلمی_یعنی_مهربونی
سخت آشفته و غمگین بودم
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند،
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطی
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !😡
اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”
بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...🤕
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ...
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم،
عالی و خوش خط بود✅
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …
چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
وحید امینائی
@mqurani
[ و اما
#اربعین
طلیعه* ظهور است...]
*طلیعه به معنای؛
جلوداران لشکر...
✳️ آیا خاندان پیامبر(ص) به کربلا بازگشتند؟
✍ چهار دیدگاه در این موضوع به صورت خلاصه نقل میشود:
1⃣ شهید مطهری معتقد است که اصولا اهلبیت سیدالشهدا(ع) به کربلا باز نگشتهاند. حماسه حسینی، ج۱، ص۳۰.
ظاهرا این نظریه مبتنی بر آن چیزی است که محدث نوری در کتاب لوءلوء و مرجان در این باره آورده است. صص ۱۶۰ و ۱۶۱.
مرحوم محدث قمی هم به تبعیت از استاد خود، چنین اعتقادی دارد. منتهی الآمال، ص۵۲۴.
2⃣ سیدبن طاووس بازگشت اهلبیت سیدالشهدا(ع) را در اربعین اول(سال ۶۱ هجری) بعید میداند، ولی منکر اصل بازگشت آنها به کربلا نیست.الاقبال، ج۳، ص۱۰۰.
3⃣ برخی معتقدند ورود اهلبیت و جابربن عبدالله انصاری در اربعین دوم و سال ۶۲هجری بوده است. فرهاد میرزا معتمدالدوله، صاحب کتاب قمقام زخّار این نظریه را در این کتاب مطرح کرده و البته دلیلی اقامه نکرده است.ص۵۸۶
4⃣ بازگشت اهل بیت به کربلا در غیر اربعین، در منابعی مانند: امالی صدوق، ص۲۳۱ الملهوف، ص۲۲۵ و مثیرالاحزان، ص۱۰۷ آمده است.
▪️برگرفته از کتاب گزیده شهادتنامه امام حسین علیهالسلام، محمدی ریشهری، صص ۸۳۳ تا ۸۳۹
🔹 لازم به ذکر است هرکدام از دیدگاههای فوق، موافقین و مخالفینی دارد که به صورت مشروح به این موضوع پرداختند.
🌹 الفبای عشق در کربلا...
تفسیر عشق، درس الفبای کربلاست
لب تشنه، خضر در پی صحرای کربلاست
باز این چه شورش است که درخلق عالم است
نیل فرات تشنه موسای کربلاست
عیسی به عرش رفت ولی روضه خواند و گفت
عریان به روی خاک، مسیحای کربلاست
باید علی شود زکریای کربلا
وقتی که روی نی سر یحیای کربلاست
مجنون کجاست تا که ببیند چه چشم ها
دنبال ردّ محمل لیلای کربلاست
بعد از گذشت این همه سال از شهادتش
خلقت هنوز مات معمّای کربلاست
ای با خبر ز سرّ معما ،شما بگو
ای روضه خوانِ ناحیه ،آقا ،شما بگو
آهی بکش، به باد بده دودمان ما
شعری بخوان که شعله بیفتد به جان ما
صمصام انتقام خدا صبرمان دهد
یک شب اگر شما بشوی روضه خوان ما
تاریخ را ورق بزن، از کربلا بگو
برگرد چارده سده پیش از زمان ما
این خون نوشته ای که تو خواندیش «ناحیه»
این بی کسی که باد فدایش کسان ما
این روضه های باز که با السلام هاش
لکنت گرفته است سراپا زبان ما
شأن نزول کیست که خون گریه می کنی؟
ای کاش کارد بگذرد از استخوان ما
ارباب مقتل، عازم آن سوی نیزه هاست
ای وای بر دلم... سندش روی نیزه هاست
آقا نوشته اند که جدت کفن نداشت
گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت!
از پایکوب اسب سواران شنیده ام
بردند روی نیزه، سری را که تن نداشت
پیچیده بود در خودش از آتش عطش
داغی که داشت در جگر خود، حسن نداشت
انگشتری که با خودش آورده بود کو؟
ای کاش هیچ وقت عقیق یمن نداشت
چشمی به چشم قاتل و چشمی به خیمه ها
همراه کاروان خود، ای کاش زن نداشت
حق با شماست، شام و سحر گریه می کنید
جای سرشک خون جگر، گریه می کنید...
🔹 نیامدی...
اين هفته نيز جمعه ما بی شما گذشت
آقا بپرس اين که چه بر حال ما گذشت
اين هفته هفت روزِ به ظاهر گذشتنی
بر من ولی عزيز دلم قرنها گذشت
در خارزارِ حوصله هايت دويده ام
حالا ببين چه بر سَرِ اين دست و پا گذشت
هفتاد گوشه ناله زدم تا که جمعه شد
جانم به لب رسيد ولی، جمعه تا گذشت
گفتند جمعه بوی تو می آورد نسيم
اما نسيم آمد و سَر در هوا گذشت
خورشيد هم هوای مرا تازه تر نکرد
او هفت دفعه آمد و بی اعتنا گذشت
عمرم به سر رسيد و از اين دست جمعه ها
تکرار شد نيامدی و عمر ما گذشت...
🏴"ای تن بیسر چه کردی؟"🏴
چند میلیون تن خروشان! ای تن بی سر چه کردی؟
هر طرف چون چشمه جوشان، ای تن بی سر چه کردی؟
چند میلیون ، زائر آن هم ، جمله با پای پیاده
با چنین سیلی خروشان، ای تن بی سر چه کردی؟
تشنه ي این خم، هزار و چارصد سالند مردم
قرنها با می فروشان ، ای تن بی سر چه کردی؟
اربعین تا اربعین ، در حسرت رخت سیاهت
سرخ پوشان سبز پوشان، ای تن بی سر چه کردی؟
تا ابد میلرزد از طبل عزایت پشت باطل
با ضعیفان با خموشان ، ای تن بیسر چه کردی؟
عالمی مست از سبوی های و هوی زائرانت
با گلوی بادهنوشان ، ایتن بیسر چه كردي ؟...
افشین علا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ_تصویری
🍂 موضوع : حیا و حجاب
🎤 #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
🔶 عالی حتما ببینید 👌
🌹🌹🌹
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 ماجرای تکاندهنده شفا گرفتن دختربچه ارمنی و موکب حضرت مریم سلاماللهعلیها
🔺 به روایت محمد خضریان
ِ
❤️❤️❤️
⌛️ امروز شنبه
۲۷ مهر ۱۳۹۸
۲۰ صفر ۱۴۴۱
۱۹ اکتبر 2019
🌴🔸#قرآن سوره بقره آیه ۱۵۶.۱۵۷ :
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم 🌺
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ. أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند (صبوری پیش گرفته و) گویند: ما به فرمان خدا آمدهایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد. آن گروهند که مخصوص به درود و الطاف الهی و رحمت خاص خدایند و آنها خود هدایت یافتگانند.