eitaa logo
کانال فرهنگی اجتماعی کوثر
1.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
774 ویدیو
53 فایل
کانال فرهنگی اجتماعی کوثر با هدف انعکاس فعالیت های مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران و ارائه محتوای فرهنگی و اجتماعی ایجاد شده است. راه ارتباط و ارسال نظر و مطلب
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏ما شاهده فروپاشی ارکان اعتقادی در سنین کودکی در جامعمون هستیم و مسئولای فرهنگی‌ما تنها به درمان‌های موضعی و تزریق مسکن اکتفا میکنن این درد رو به کجا ببریم؟ ‌‌‌@farhangikowsar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈🏻بزرگ مرد دست فروش ❌️حرفهای زیبای کودک دست فروشی که به صورت خودجوش در متروتئاترشهر تذکرحجاب داد. ✨ ‌‌‌@farhangikowsar
! فصل اول [قسمت سوم] - راستی چرا خود حاج آقا تا صبح نگهش نداشت؟ همه ی سرها به طرفش چرخید و طاهره گفت: - خوبه مشورت کردیم ها، حالا که گذشت! مهسا بلند شد استکان های چای دبش را که طعم اختلاس می داد جمع کرد و با چند قدم از اُپن آشپزخانه ی کوچک، با کابینت های فلزی کِرم رنگ گذشت و استکان ها را بالای ظرف های تلنبار شده روی سینک، جاساز کرد و از گوشه ی هالِ چهل متری به هر کدام از دخترها پتو داد و همگی کنار هم آماده ی خواب شدند... ناگهان طاهره با صدای سگ سفید کوچولو که از داخل حمامِ انتهای آشپزخانه می آمد بیدار شد و با چشم های نیم باز به طرف صدا رفت. در حمام را با صدای قریچ همیشگی باز کرد و گفت: -چته؟ حاج آقا خدا بگم چه کارت نکنه! هر چه صحبت کرد فایده نداشت و سگ به صدا دادن ادامه داد تا این که بهاره فریاد زد: -طاهره جان بیرون روی داره! - چی چی روی؟ مهسا و حسنا که از سر و صدا بیدار شده بودند به همراه بهاره گفتند: - بابا! پی پی داره! زحمتشو بکش! تا این جمله را گفتند همگی با هم خندیدند و با صدای خروپف قلابی خودشان را به خواب زدند... طاهره که همچنان زیر لب به آقا محسن غرولند می زد، سگ سفید کوچولو را به بیرون روی برد... . ساعت نزدیک هشت صبح بود، تلفن های همراه یکی یکی زنگ بیدار باش را زدند. طاهره برپا زد و همراه مهسا با سرعت برق آماده شدند. طاهره رو به و حسنا و بهاره گفت: - من میرم سرکار، مهسا هم میره دانشگاه! در و برا هیشکی وا نکنین، فقط آقا محسن اومد، این سگ سفید زشتو بهش بدین... . چند ساعتی گذشته بود که... 🙏 ادامه دارد ✍عشق آبادی ‌‌‌@farhangikowsar
✨دنیا مسافرخونه است... . ✨ وعده‌ی خدا بی‌شک حقیقت است پس مبادا زندگی دنیا شما را فریب بدهد! ✨ فاطر:۵ 🌙 ‌‌‌@farhangikowsar🔥☄️
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام علی عليه‌السلام: چشم‌ها نخشكيد مگر بر اثر سخت‌دلى و دل‌ها سخت نشد مگر به سبب گناه زياد. 📚 بحارالأنوار، ج۶۰، ص۷۳، ح۳۵۴ ‌‌‌@farhangikowsar
🎉 بیاین انار دون شده خیرات کنیم!😊☺️ 🛍 به فقرا و حاشیه نشین‌های قرچک و ورامین خیلی کمک می‌کرد. ظرف و ظروف و روغن و خوار و بار رو بسته بندی می‌کرد و پشت نیسانش می‌ذاشت و شب‌ها به خانه فقرا و ایتام می‌برد و به آنها می‌داد. ♨️ اینقدر انار دوست داشت که فصلش که می‌شد تا سرم را بر می گرداندم یک قابلمه دون شده بود. موقعی که می‌خواست برود بهش می‌گفتم: بری من دلم برای انار دون‌شده‌ها تنگ میشه. الان هم انار دون شده برایش خیرات می‌کنم. 🌹 به نقل از همسر شهید مهدی قاضی خانی 📕 ‌‌‌@farhangikowsar🍉
جمعی که داره توش غیبت می‌شه سه تا برنده می‌تونه داشته باشه: نفر سوم اونی که هندزفری تو گوشش می‌ذاره 🥉 نفر دوم اونی که حرفو عوض می‌کنه🥈 نفر اول اونی که از «غیبت شده» دفاع می‌کنه 🥇 ‌‌‌@farhangikowsar🏆
مومن ترین انسان، کسیه که اخلاقش بهتر باشه و با خانواده اش مهربان تر باشه. ✨ ‌‌‌@farhangikowsar💐
دیدن زیبایی‌های دنیا یه هنره! و البته انتخابیه! می‌تونی زیر لب به دنیای خاکستری فحش بدی؛ و می‌تونی درو باز کنی و زیبایی‌هاش رو ببینی... 🌙 🌐 ‌‌‌@farhangikowsar 🎈
استان 💠 جلسه ستاد همکاری های حوزه های علمیه و آموزش و پرورش استان همدان 🚩دفتر نماینده محترم ولی فقیه و امام جمعه محترم شهر همدان 🚩اداره کل آموزش و پرورش استان همدان 🚩مدیریت حوزه علمیه برادران استان همدان 🚩مدیریت حوزه علمیه خواهران استان همدان ‌‌‌@farhangikowsar
هدایت شده از سنگ‌پا
🍉 شب یلدای خوبی داشته باشین ☺️❤️ ❣️ عشقی که توی یه ست، مث دونه‌های اناره... ❣️ اگه دونه دونه و جدا جدا بخوری، نمی‌چسبه... ❣️ اگه با پوسته‌ها و ناخالصیاش بخوری تلخیش زیر زبونت می‌مونه... ❣️ عشقو مث دونه‌های انار باید دون کرد، تو کاسه ریخت و باهم خورد... ❣️ باهم نشست...باهم حرف زد...باهم خوش بود...باهم قشنگ بود...مثل انار. 🍉 🍉 📲 @sange_pa🍭
کانال فرهنگی اجتماعی کوثر
! فصل اول [قسمت چهارم] یک ساعت گذشته بود، طاهره در ایستگاه میدان آزادی از مهسا خداحافظی کرد و به سمت محل کارش قدم برداشت، از زیر تابلو سفید، با حروف قرمز رنگ که نوشته شده بود شرکت «تبلیغاتی و چاپ نگار» عبور کرد. تا وارد راهرو شد نگاهش به میزِ گردی با پایه های کشیده و رومیزی ترمه افتاد که محصولات یلدایی شرکت را چیده بودند و تازه متوجه شد شب، شبِ یلدا است. سرعتش را زیاد کرد و وارد اتاق ریاست شد و پشت میز مسئولِ دفتر مدیر نشست و شروع به هماهنگی برنامه های روزش شد... . ساعت نزدیک پنج غروب بود، کلید را در قفل عمارت بزرگی در بالاشهر چرخاند از حوض مستطیل شکل بزرگ و درختانی که در خواب زمستانی بودند گذشت و وارد عمارتی با سنگبری ها و گچ برهای مجلل شد فضای خانه اما مثل درخت های حیاط سرد و یخ بود، از پله های چوبی نیم داره بالا رفت و مستقیم سراغ کابینت ها و یخچال آشپزخانه رفت.. و آجیل، پسته، تخمه، شیرنی، بادام ها، سیب و خلاصه هر چه خوردنی بود را داخل پلاستیک های که از روی میز برداشته بود ریخت.... با صدای داد و بیداد سکوتِ عمارت شکست: -ببین وضع خونه رو مثلا شب یلداس، کجان بچه ها؟ -مگه من گفتم بچه هات برن؟ میخاستی ازدواج نکنی دوباره! -عجبا! تو رو گرفتم جای خالی مادرشون رو پرکنی! پرنکردی که هیچ، همه رو پروندی! ناگهان پلاستیکِ میوه ها از دست طاهره که بالای پله ها ایستاده بود دررفت، سیب ها و.. از پله های چوبی به پایین ریخت و جلو پای پدرِ طاهره از حرکت ایستادند... سکوت دوباره همه جا را فرا گرفت طاهره آرام از پله ها پایین آمد و با گفتن سلام از آنها گذشت و بدون توجه به حرف ها و اصرار، عمارت را ترک کرد، انگار گوش هایش از این حرف ها پر بودند... . نگاهی با ساعت تلفن همراهش انداخت و با گرفتن اسنپ سریع به سمت خانه رفت. وارد خانه شد هرچه صدا زد اما خبری نبود، مهسا، بهاره، حسنا.... ناگهان دخترها با فشفشه هایی که در دست داشتند از حمام بیرون پریدن و بلند گفتند یلدات مبارک... پس از چیدن وسایل یلدا وسطِ هال کوچک، صدای سگ سفید کوچولو آمد، طاهره گفت: -وا! مگه نیومده اینو ببره؟ مهسا آب دهانش را قورت داد و پاسخ داد... 🍉 🙏 ادامه دارد ✍عشق آبادی ‌‌‌@farhangikowsar
✨استان ✨قروه درگزین 💠برگزاری نشست فرهنگی پژوهشی ✨بامحوریت:آسیب شناسی خانواده در جامعه امروز✨ 🎙سخنران:دکتر کمیل زکی خانی 🚩مشاور خانواده 🏢مکان:حوزه علمیه خواهران فاطمیه[س]درگزین ⏳تاریخ:۱۴۰۲/۱۰/۰۲ 🕰ساعت:۹الی۱۰صبح 💠پخش مجازی از طریق ورود به لینک https://eitaa.com/Hosseiniehmajazi_hawzah_khaharan ⟨⟨کانال حسینیه مجازی حوزه های علمیه خواهران استان همدان⟩⟩ ✨ @elmikowsar
امیرالمؤمنین عليه السلام: هركس خود را در راه اصلاح نفس خویش، در رنج افكند، به سعادت دست پیدا خواهد کرد مَن أجهَدَ نَفسَهُ في إصلاحِها سَعِدَ غررالحكم حدیث8246 ‌‌‌@farhangikowsar
ساده باشیم چه در باجه‌ی یک بانک، چه در زیر درخت... ✍️ سهراب سپهری 🏷 🏦 ‌‌‌@farhangikowsar 🌳
هدایت شده از سنگ‌پا
✴️ حیای دختر مهم‌تر از زیباییشه ✴️ اخلاق دختر مهم‌تر از شاغل بودنشه ✴️ ادب و فهم دختر مهم‌تر از تحصیلاتشه ✴️ قناعت دختر مهم‌تر از وضع مالی پدرشه 🚹 حیای پسر مهم‌تر از درآمدشه 🚹 غیرت پسر مهم‌تر از حساب بانکیشه 🚹 اخلاق پسر مهم‌تر از خونه و ماشینشه 🚹 پاک بودن پسر مهم‌تر از کارمند بودنشه ‼️ خانواده‌ها بفهمید..! 👤 +الیاس+ 🏷 💍 📲 @sange_pa 😔
❌️ واقعاً چه خبره؟! 🔻دختره که فقط ۱۶ ساله شه یه تصویر برهنه و لخت از خودش منتشر کرده بدنش پر از تتو هست و داره سیگار میکشه که در یک روز نزدیک ۲ میلیون فقط در توییتر ویو خورده !!!!! ▪️ اینقدر این تصویر یه دختر ۱۶ ساله ناجور بوده که حتی صدای بی دین ها هم در اومده.... ▪️مسئول برخورد و جمع کردن این ولنگاری کیه واقعاً ؟! ✨ @farhangikowsar
زین شبُ و روزِ مُکَرّر دِل گرفت ایخوش آنجائی که صبح و شام نیست 🌕شبتان الهی! @farhangikowsar
امام رضا عليه السلام: خَيرُ مالِ المَرءِ ذَخائِرُ الصَّدَقَةِ بهترين دارايى انسان، اندوخته هاى صدقه است 📘ميزان الحكمه، ج۱۱،ص ۱۷۹ @farhangikowsar
51.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨استان ✨شیراز 🌟 سه شنبه های مهدوی با عنوان یلدای مهدوی در مترو نمازی توسط مدرسه علمیه فاطمه الزهرا (س) برگزار شد. 🌟 به پیشنهاد طلاب این مدرسه، فضای این برنامه متناسب با شب یلدا طراحی شد. پفیلایی که درون سفره یلدا وجود داشت حاوی متن انتظار بود با این مضمون که در طولانی ترین شب سال دعا برای امام زمان (عج) فراموش نشود. 🌟 در گوشه دیگر این سفره نشانک های قرآنی وجود داشت که به عنوان هدیه به حضار داده می شد. روی این نشانک حدیثی از حضرت زهرا (س) نوشته شده بود. 🌟 همچنین از افراد حاضر در آن جا درخواست شد که نذر ظهور هر شب چند آیه از قرآن را بخوانند. 🌟زینت بخش این سفره که با هدف یادآوری امام زمان (عج ) چیده شد، این مطلب بود که ما چله نشین شب یلدای ظهوریم. 🌟داستانی هم در مورد (راجع به امام زمان (عج)) به عنوان هدیه به افراد داده شد که شب یلدا در کنار خانواده هایشان خوانده شود. 🍉 @farhangikowsar
کانال فرهنگی اجتماعی کوثر
✨استان #فارس ✨شیراز 🌟 سه شنبه های مهدوی با عنوان یلدای مهدوی در مترو نمازی توسط مدرسه علمیه فاطمه ا
🌟 ماجرای 👆👆 ✨ در قرن هفتم حاکم بحرین که دشمن سرسخت شیعیان بود، وزیری داشت که به شدت نسبت به شیعه دشمنی می کرد. روزی وزیر اناری نزد حاکم آورد که بر آن نوشته شده بود: لا اله الا الله . محمد رسول الله. ابوبکر و عمر و عثمان و علي خلفاء رسول الله. (!!!) حاکم تا انار را دید فکر کرد این نوشته به قدرت الهی بر انار حک شده . بزرگان شیعه را جمع کرد و انار را به آنها نشان داد و گفت: بین این ۳ کار یکی را انتخاب کنید. ۱. دلیلی بر صحت اعتقاد خود و دلیلی بر رد نوشته‌ی روی انار بیارید ۲. مثل غیر مسلمانان به دولت اسلامی جزيه بدهید ۳. مردانتان را می کشم زنان و فرزندانتان را اسیر می گیرم و اموالتان را غصب می کنم. علما و بزرگان شیعه ۳ روز مهلت خواستند و در این مدت شروع به استغاثه به حضرت حجت(عج) کردند و از او کمک خواستند تا شب سوم شیخ محمد بن عیسی دمستانی موفق شد به محضر حضرت صاحب الزمان مشرف شود و حضرت راز انار را برای او گفت. خوشحال شد و فردا به همراه بزرگان شیعه به کاخ حاکم رفتند و اعلام کرد جواب را فقط در خانه وزیر می‌دهم. در منزل وزیر درون جعبه ای یک قالب گلی انار بود که درست اندازه انار بود و شیخ محمد به آنها گفت: وزیر وقتی درخت انار بار داده بود قالب گلی که این متن در آن حک شده بود را دور انار محکم بست و انار در این قالب رشد کرد و شکل آن را گرفت و این متن بر آن حک شد ولی این انار دانه ندارد و جز دود و خاکستری چیزی در آن نیست. اینحا بود که والی پرسید این ها را چه کسی به تو اطلاع داده؟ شیخ محمد ماجرای ملاقاتش را با امام زمان(عج) را گفت و والی شیعه شد و دستور به کشتن وزیر داد. @farhangikowsar