eitaa logo
❤️جبهه فرهنگی سرلشکر بقایی ❤️
341 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
📜این کانال جهت باز نشر خاطرات و وصیت نامه شهدای شهرستان بهبهان تشکیل شده حمایت شما باعث دلگرمی ما است🌹 جهت تبادل و ارتباط با خادم کانال @Zsh313 #سردار_سرلشکر_شهید_مجید_بقایی #رفیق_شهیدم
مشاهده در ایتا
دانلود
یعنے‌میشہ‌منم‌بیام؟ یعنے‌میشہ‌‌‌پای‌دعوت‌نامه‌منم‌امضا‌ڪنید؟
من دلم بوی خاک میدهد؛ دیرگاهی است در شلمچه خاکش کرده ام:)
سر مزار اميرنشسته بودم که يه جوانی آمدو گفت:« با اين شهيدنسبتی دارين؟🧐» گفتم:«بله! من برادرش هستم...» گفت:«راستش من مسلمان نبودم. بنابه دلايلی به زورمسلمان شدم!✨ اماقلباً اسلام نياوردم... يه روز اتفاقی عکس برادرتون رو ديدم، حالت عجيبی بهم دست داد. انگار عکسش باهام حرف ميزد. با ديدنش عاشق اسلام شدم ! قلباً ايمان آوردم...😍» راوی:برادر شهيدامير حاج امينی✍🏻 🕊🌹 🌱 https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
🦋رسول مهربانی ها(ﷺ) : هرکه در ماه رجب «هــــزار مرتبه» بگوید: «لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ» خدای عزّتمند، صد هزار کار نیک برای او ثبت کند و برایش صــد شهـر در بهشت بنا کند. آخرین لحظات رو قـــــدر بــــدونیـــــم👌 @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian
فاطمه خانم دو یا سه سالش بود که آقاجواد برایش پارچه سفید گل‌دار خرید، گفت: «خانم این چادر را برای دخترمان بدوز، بگذار به‌مرور با چادر سر کردن آشنا شود.» از آن به بعد هر وقت پدر و دختر می‌خواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد می‌گفت: «نمی‌خواهی بابا را خوشحال کنی؟» بعد فاطمه می‌دوید و چادر سر می‌کرد و می‌دوید جلوی بابا و می‌گفت «بابا خوشگل شدم؟» باباش قربان‌صدقه‌اش می‌رفت که خوشگل بودی، خوشگل‌تر شدی عزیزم، فاطمه ذوق می‌کرد. یک روز چادرش را شُسته بودم و آماده نبود، گفتم: «امروز بدون چادر برو» فاطمه نگران شد گفت: «بابا ناراحت می‌شود» بالاخره هم آقاجواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون، وقتی آقا جواد نماز می‌خواند، دخترم پشت سر بابایش سجّاده پهن می‌کرد و همان چادر را سَر می‌کرد و به بابایش اقتدا می‌کرد و هر کاری بابایش می‌کرد، او هم انجام می‌داد. شهید جواد محمدی🕊🌹 https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
🌺🍃آقا سید انگشتری داشتند که خیلی برایش عزیز بود. می گفت این انگشتر را یکی از دوستانش موقع شهادت از دست خود در آورده و دست ایشان کرده و در همان لحظه شهید شده است. ایشان وقتی به آبادان برای مأموریت می رود، این انگشتر را بالای طاقچه حمام جا می گذرد و دربازگشت به ساری یادش می افتد که انگشتر بالای طاقچة حمام جا مانده است. وقتی آمد خیلی ناراحت بود. گفتم: آقا چرا اینقدر دلگیری؟ گفت: وا.. انگشترِ بهترین عزیزم را در آبادان جا گذاشتم، اگر بیفتد و گم شود واقعاً سنگین تمام می شود. گفت: بیا امشب دوتایی زیارت عاشورا و دعای توسل بخوانیم شاید این انگشتر گم نشود یا از آن بالا نیفتد.🌺🍃 🌺🍃جالب اینجا بود که ما زیارت عاشورا را خواندیم و راز و نیازکردیم و خوابیدیم. صبح که بلند شدیم دیدیم انگشتر روی مفاتیج الجنان است. اصلاً باورمان نمی شد همان انگشتری که در آبادان توی حمام جا گذاشته بود روی مفاتیج الجنان بالای سرما باشد .🍃 🌺🍃سید به یکی از دوستانش گفته بود: "هروقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا را بخوانید. سه بار هم در اول و آخر آن نام مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها) را ببرید🌺🍃 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
یا فردا پاک میشود یاخاک میشود🌷🕊
ســلام بر دو کوهه 🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷 شهید همت 💔
🌱 وقتی‌میای‌اینجا؛ دیگه‌تضمینی برای‌بَرگــشتت‌نیســـت✋🏼 اگرهم‌برگردی‌دِلَت‌جامیمونه مطمئن‌بــاش.. :)❤️