🍁🍂 پاییز را هم می توان زیبا دید نگو خزان است اتفاقات هم حکمت خاص خود را دارند همانطور که شاخه های خشک مجموع صدای دل نشین قدمهایمان رامی سازند خش خش برگ ها هم زیباست اگر بخواهیم

اینک که اینجا شعله ور بی خیالی است جای برادران غیورم چه خالی است جای برادران غیوری که بعدشان اینجا در محاصره خشک سالی است بی ادعا ز خویش گذشتند و پل شدند رد عبور صاعقه شان این حوالی است من حرف می زنم و دلم شعر می شود در واژه های من هیجان لالی است طاعون گرفته ایم و کسی حس نمی کند تا آنکه زنده بودنمان احتمالی است آلوده است کوچه، خیابان به زندگی چیزی که هست و نیست حالی به حالی است بر من چه سخت می گذرد این غروب ها جای برادران غیورم چه خالی است.

🔻مهمان روزی خودش را با خودش می آورد روزی مهمانی به کلبه محقّر مرد صاحب بصیرت وارد شد. آن مرد ، مَقدم او را گرامی داشت و با وجود تنگدستی صمیمانه از وی پذیرایی کرد و آنچه داشت در طبق اخلاص نهاد و برای او آورد. مهمان با دلی شاد و خرسند از او خداحافظی کرد و رفت ولی همین که قدم از خانه بیرون گذاشت صاحب‌خانه از پشت مشاهده کرد که مشتی مار و عقرب و رتیل به تن او چسبیده‌اند. وحشت‌زده به دنبال او روان شد. چون اندکی راه پیمودند و به بیابان رسیدند دید که جانوران گزنده همه از بدن او به زمین ریختند و هر یک به گوشه‌ای گریختند و در لابه‌لای سنگ‌ها و بوته‌های صحرایی پنهان شدند. دانست که آنچه مهمان با خود برده و در بیابان ریخته درد و بلاهای خانه او بوده است. پس خدا را شکر کرد و به خانه بازگشت. زیارتی ها به مهمان نوازی معروف بودند مراقب باشیم مهمان گریز نشیم

کودک فلسطینی هر بار که صدای جنگنده و بمباران میاد خدا رو صدا میزنه درود بر پدر و مادرش اینجا هم وقتی یک گرفتاری براشون پیش میاد طرف پانزده بیست سالشه اگه بچه مثبت باشه انقدر اهنگ گوش میده که سردردهای میگرنی میگیره اگه بچه رها یا همون ول بوده باشه یا انقدر سیگار و قلیان و ... می کشه که یا سرطان روده میگیره یا سرطان حنجره یا هم اگه ادم پستی باشه با چهار تا ول تر از خودش بساط عرقخوری راه میندازن انقدر زیاده روی می کنند که یا خودشان صدمه میبینند یا به دیگران صدمه می زنند اینه که میگم اگر پدر و مادرها کوتاهی می کنند و بخاطر مشکلات معیشتی تربیت رو فراموش کردند معلم های عزیز با بچه ها از راه های ارتباط با خدا بگن که روزی اگه گرفتار شد مثل این کودک دست به سوی خدا بگیره تشکر از همه معلمان سرزمینم

هیچ آدمی وجود نداره که مسیر اشتباهی رو نرفته باشه، ضربه نخورده باشه، یا از اعتمادش سوء استفاده نشده باشه! اما تصمیمی که در مرحله بعد گرفته میشه، مهم تر از اون اتفاقه... از سرزنش کردن خودت دست بردار، و تو اون اشتباه باقی نمون! فقط یاد بگیر که دیگه تکرارش نکنی... افتادن در منجلاب عیب نیست ماندن در منجلاب عیب است باید در اون لحظه خودمان رو بکشیم بیرون

جوان های قدیم زیارت کوهی از خاطره ها را بر دوش می کشند

یا اباصالح المهدی ادرکنی

باز هم تصادفی دیگر روبروی هتل پردیس همچنان خبری از سرعتگیر نیست گویی تا خونهای زیادی ریخته نشود دوات نوشتن نامه اماده نمیشود فریاد از اینهمه بیداد فریاد از روزهای بی فریاد

خانم های زیارتی خوشحال در حال دعوت اقوام برای عروسی بودند ماشینی با سرعت زیاد میاد و به یکی از این خانم ها میزنه و به سمت ده فرار میکنه که کنار پل می گیرنش بازهم حادثه و صدمه دیدن یک زیارتی می بینید که دود اتش بی تفاوتی ها هر روز به چشم مردم می رود ایا تو هنوز بیدار نشدی ؟ یکی بگوید چند نفر باید نابود شوند تا یک سرعتگیر زده شود فقط بدانید امروز این خانم فردا می تواند خودت باشی

زبانشان مسجد و‌دلهایشان معابد یهود است.

مهربان که باشیم دنیا زیباتر می شود فرقی نمی کند باشیم یا نباشیم