#ارتباط_با_والدین ۲۳ 💢خدایا یاریم کن به والدینم چونان مادری رئوف، مهربانی کنم. ✅محبت مادر به ما؛ بدون توقعِ جبرانه! محبت ما، اینجوریه؟ یا در زمان نیازشون(کهولت و پیری) رهاشون میکنیم؟ @farzand_aftab

#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم قسمت 3⃣1⃣ پایانی درجات اهل محبت چیست؟ استقلال را کجا می شود تجربه کرد؟ 🔺استاد پناهیان @farzand_aftab

#مضطرالوحید صفر با غربت مدینه تمام می شود. یکی حبیب خداست یکی ولی الله است @farzand_aftab

#صوتی 🔺ازدواجی که امام رضا علیه السلام درست کرد..... 🔖 نامه دختری به #امام_رضا علیه السلام 🔺استاد هاشمی نژاد ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ @farzand_aftab

#سلام_بر_ابراهیم قسمت سوم @farzand_aftab

#شب_های_جمعه این هفته: 🏴ویژه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام @farzand_aftab

#مضطرالوحید ✨ قرن ها پیش از تولد من نگرانم بوده ای خدا... ✨ این را زمانی فهمیدم که دستانم را به صلابت دستان محمـد سپردی، ✨تا راه آسمان را نشانم دهد❗️ @farzand_aftab

#مداحی #پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله وسلم 🎵رسید از راه لحظه ی تلخ جدایی 🎤سیدمجید بنی فاطمه @farzand_aftab

#مضطرالوحید 🕯یا حسن بن علی @farzand_aftab

#مداحی شهادت امام حسن علیه السلام 🎙جواد مقدم: 🎵سیر از زمونم بر لب پیمونم مادر مادر مادر @farzand_aftab

#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی 💥چرا افشای #حقایق_انقلاب که سالها مهجور مانده، اینقدر برای دشمن هولناک بود؟ 👓 پیشگوئی‌های نوستراداموس ، و مبلغان صهیونیستی، درمورد خاتمه‌ی انقلاب اسلامی ایران، به انقلاب آخرین پسر پیامبر اسلام را ببینید💫 ... aparat.com/v/AXIaR #حقایق_انقلاب @ostad_shojae

#دانش_آموز_مهدوی @farzand_aftab

#دانش_آموز_مهدوی ✨به نام خدا✨ نشسته بود و آرام می‌نوشت و خورشید از آسمان، به خط زیبایش می‌نگریست. صفحه‌ی‌ کاغذ ، سعادتی بزرگ یافته بود که دلِ کاهی رنگش جایگاه واژه های غرق در نور شده بود. قلم، چون پیامبری سخنانِ بهاری او را بر کاغذ می ‌نوشت، و مُرکب، با رنگِ سیاهش جمله به جمله‌ی یک وصیت‌نامه را بر روی کاغذ به یادگار می‌گذاشت‌. او نشسته بود و وصیت می‌کرد، در جمله‌هایش یاد خدا جاری بود و واژه واژه‌اش از قرآن و رسول خدا صحبت می‌کرد. عطرِ جانماز مادرش به وصیتنامه‌ی او طراوت می‌داد و درخشش خورشیدِ غدیر به کلماتش روشنایی می‌بخشید. نسیمِ عدالت و آزادگی در آسمان نوشته‌اش به پرواز درآمده بود و دریای حقیقت، بر آن موج می‌زد. ناگهان در پسِ چشمانش تصویر عاشورا نقش بست. لحظه‌ای کوتاه دست از کار کشید گویی چشمانش در آینده‌ای نه چندان دور، غروب سرخِ عاشورا را می‌دید. آن هنگام که برادر عزیزش روی خاکِ کربلا با بدنی زخمی آرمیده است. چشمانش گریان شد، بار دیگر قلم را آغشته بر مرکب کرد و بر تنِ کاغذ فرود آورد، آهسته درحالیکه چشمانش بارانی شده بود نوشت:« فرزندانم فدای تو ای برادر، قاسم و عبدالله را هم عاشورایی کن.» قطره اشکی بر گونه‌اش لغزید و روی کاغذ آرام گرفت. آری اشک بر برادرش نقطه‌ی پایانِ نامه شد... ای آینه‌ی تمام نمای بخشش، ای خورشید تابان آسمان امامت و ولایت، سایه‌ی کرمتان از سر عاشورا کم نشد، آنگاه که گل‌هایتان با نوای لبیک یا حسین (ع) به سوی میدانِ جنگ رفتند تا طعم شیرین تر از عسلِ شهادت را در کنار عمویشان بچشند. آنگاه که دل ها تا ابد درس جوانمردی گرفت از آن یارانِ یگانه‌ای که نوجوان بودند. کدام سپاه، سربازانی جان بر کف اما نوجوان دارد؟ کدام سپاه جز سپاهِ برادر شما ای امام حسن‌(ع)... ✍ریحانه رضازاده ۲۸ صفر ۱۴۴۲ هجری قمری @farzand_aftab

#عصر_جمعه وقتی با امام ‌زمانت حرف می‌زنی یا درد دل می‌کنی دیدۍ حالت عوض شد بدان‌ڪه‌وصل‌شدۍبه‌آقا. با #امام_زمان حرف بزن چه ڪسی بهتر از آقا.... راستۍ چقدر خوبه با آقا حرف زدن امتحان ڪن ببین چقدر زیباست و "سلام مرا هم به آقا برسان." آیت‌الله‌شاه‌آبادۍ @farzand_aftab

#روضه_امام_رضا حاج مهدی سماواتی @farzand_aftab