#ذکر_یار ۱۲
✨ذکر برای اینکه جذب شود دو چیز میخواهد:
1⃣ شناخت 2⃣ تمرکز و حضور قلب
#ذکر_یار ۱۲
🔅آثار ذکر🔅
1⃣ (اَلذِکرُ مِفتاحُ الصَلاۀ) کلید اصلاح قلب انسان و شخصیت انسان یاد خدا است.
2⃣ حیات قلب انسان به یاد خدا است یعنی اگر کسی دلش به یاد هدف نباشد می میرد. نگاه به هدف و قصد هست که قلب❤️ را زنده نگه میدارد به محض این که انسان غفلت کند از هدف، دچار دل مردگی میشود
3⃣ ذکر غذای روح هست.
ذکر برای اینکه جذب شود دو چیز میخواهد: یکی شناخت و دیگری تمرکز و حضور قلب.
💬امام رضا(ع) میفرماید: (اَوَّلُ عِبادَتِ الله مَعرِفَتُه) آغاز بندگی خدا شناخت خدا است. شناخت یعنی حضور آن معروف در نفس انسان. وقتی حضور مبهم است یادش هم می کنید، حضورش در شما جدی نیست. لذا تأثیرگذار هم نیست.
👈هر چقدر شناخت عمیقتر میشود به محض یاد با حضور قلب، آثاری که در نفس می آید خیلی بزرگتر هست.
💬امیرالمومنین(ع) می فرماید:
(اَلذِکرُ قُوتُ النُفُوس) اثر سوم: خود ذکر و هم مداومت ذکر (مُداوِمَتُ الذِکر قُوتُ الاَرواح) 🍲غذای جان هاست که این مبتنی بر شناخت هست. هر چقدر شناخت به حق تعالی عمیق تر شود، به محض یاد آن آثار در نفس بزرگتر شده و روح بیشتر غذا می خورد و با کیفیت بیشتری جذب می کند.
💯تنها جایی هم که گفته اند محدودیت ندارد تو غذا خوردن فقط در ذکر است حتی اگر عبادات دیگر هم محدود است نماز و روزه ، قرائت 📖قرآن حد دارد. تنها جایی که انسان حد ندارد و می تواند بی نهایت بخورد آن🕋 یاد خداوند تبارک و تعالی است.
💎قیمت انسانها از عرضه شان نسبت به یاد خدا معلوم میشود نه از عملشان و حتی نه از عمل صالحشان چون عمل صالح هم مقدمه ذکر است. بعضی ها هستند خدمت خیلی می کنند، دوندگی های زیادی در هیات و مراسم یا در جبهه، فعالیت های اجتماعی سیاسی میکنند اما عرضه ذکر ندارند! یعنی عرضه ندارند با حق تعالی ارتباط برقرار کنند بنشینند ✨الله✨را در حضورشان ببیند و خودشان را در حضور الله ببینند این ارتباط برقرار نمیشود❕ اگر به این کمال نرسیم کارهای دیگرمان هر چند ثواب دارد و خداوند پاداشش را به فضل و رحمت خودش عطا خواهد کرد ولی اینکه من بتوانم الله را یاد کنم و با الله ارتباط خصوصی 👥و شخصی برقرار کنم این غایت است.
🔺استاد شجاعی
@farzand_aftab
✨﷽✨
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...
🔹می گفت: اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.
یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه...
🔹تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد. آشوبی در دلم پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضیدادگر...🌷
فرزند سید حسین اعزامی از ساری...
گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم.
🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند. با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.
🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم.
🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم. هرچه فکرکردم، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام. با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده، لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم. به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم:
🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. به میوه فروشی رفتم، به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم، جواب همان بود. بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. گیج گیج بودم. خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟
🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.
🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم. اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود. کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم. مثل دیوانه ها شده بودم. عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم: آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟
🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم. مثل دیوانه هاشده بودم. به کارت شناسایی نگاه کردم،
🔹#شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری..
وسط بازار ازحال رفتم.
🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹
@farzand_aftab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
مدرسه رفتن در روزهای کرونایی
@farzand_aftab
#ارتباط_با_والدین ۱۲
✳️اگه اهل خدمت و نیکی به والدینت نیستی
فرزندانت هم در آینده، باهات همین طوری رفتار میکنند.
امام صادق(ع) :
نیکی کنید به پدرانتان، تا فرزندانتان به شما نیکی کنند
@farzand_aftab
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
قسمت 2⃣
*برخی از آثار نماز خوب
*سادگی و راحت بودن نماز خوب
*نماز ابتدایی، رعایت ادب
*نماز در مرحله اول، رعایت ادب است، نه عشق بازی
🔺استاد پناهیان
@farzand_aftab